سید شریف موسوی آل سیدعرب : با چشمانی گریان و دلی پر از درد از جایم بلند شدم . بر روی تله ها و خرابه روستا قدم زنان در رویای خویش به زمانی سیر کردم که سنگها وخشتهای زیر پایم خانه و چندل ها ی پوسیده وپراکنده سقف وتکه های باقی مانده از بوریا و […]
عبدالله سلامی : قیاسی خانه ی شازده را ترک کرده بود و همراه با دوستش رحمن ، برای تماشای فیلم مصری که فرید الاطرش و سامیه جمال در آن بازی می کردند ، به سینمای میهن رفته بود . در خانه، پری در چند قدمی جایی که شازده نشسته بود ، مشغول شستن ظرفها بود […]
توفیق بنی جمیل : آن شب را بر خلاف روزهای قبل که خیلی زود به اهواز بر می گشتم نزد خواهرم در فلاحیه ماندم. راستش در اهواز بزرگ شده و حوصله ی ماندن و تحمل دم بالا و لزج هور را نداشتم و دروغ نگویم این هوا کلافه ام می کرد اما با اصرار خواهرم […]
عبدالله سلامی :. ساعت یک بعدازظهر صدای بلند و ممتد بوق قطار بلند شده بود ، شازده و پری دور سفره نشسته بودند و خورش بامیه می خوردند ،شازده دست از خوردن غذا کشید و کمی مکث کرد و گفت : لابد خبری شده ، این بار صدای بوق قطار خیلی طول کشید . صدای […]
سید شریف موسوی آل سیدعرب : در محو روستاها رنج ودرد از بی پناهگاه ماندن نیست ، که تلخ تر از عدم وجودش،در این عالم بی هویتی و غربت است . فقدان عشقی تنیده در خون وتن ادم انقدر سخت و جانکاه می باشد که حتی ترسیم ان بر کاغذ امکان پذیر نیست . جدایی […]
عبدالله سلامی : نزدیک ظهر ، شازده و پری لباس های تر و تمیز همراه با حوله ، صابون ، لیف ، سپیدار ، داروی بهداشت (واجبی) و دو تا سه تا انار ، در بقچه گذاشتند و از خانه به سمت حمام عمومی شمس به راه افتادند ، در بین راه گپ می زدند […]
دکتر لفته منصوری : عنوانِ کتاب مجموعه شعر نعیمه عامری فلیحی است که در سال جاری منتشر شده است و در واپسین روز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران توسط انتشارات مهر و دل به بازار کتاب عرضه شده است. نعیمه عامری فلیحی از بانوان شایسته و موفق ملاثانی است که ۲۳ سال سابقهی مسئولیتِ امور فرهنگی […]
عبدالله سلامی :.. درشکه چهار چرخ که بوسیله یک اسب نحیف ، کشیده می شد ، درشکه چی به اسبش گفت : آرام حیون ، عنان لگام اسب را کشید و درشکه را روبروی در دکان شازده قرار داد و توقف کرد ، درشکه چی قبل از آنکه از درشکه پیاده شود با صدای بلند […]
عبدالله سلامی :. فرار دختران عاشق پیشه صبی با پسران عاشق پیشه مسلمان . هر از چند سال ، یک بار در اهواز قدیم اتفاق می افتاد ، اما مورد برعکس آن از دیرباز تا کنون ، هرگز رخ نداده است. زیرا آیین یا دین صبی ها مانند یهودیان ورودی ندارد و کسی نمی تواند […]
سید شریف موسوی آل سیدعرب : با قلبی شکسته و محزون از جایم بلند شدم .اما هنوز ابری اهسته در چشمانم می لغزد .بی اراده بسوی منزلی که در حال حاضر کوپه ای ازخاک بیش نیست گام برداشتم نمی دانم چرا زمین را با پاهاییم ضربه میزدم گویی به دنبال دفینه ای بودم خاکها در […]
حمزه سلمانپور: از زندهیاد سید هادی آلبوشوکه بسیار گفته شد و همهٔ دوستان و اطرافیاناش به بزرگی شخصیت او اذعان نمودند. وی انسانی فرهیخته بود سرشار از عطوفت و مهربانی و تواضع. انسانی بود که باوجوداینکه بسیار میدانست؛ اما بیادعا بود. اهل شعر و موسیقی و ادبیات بود و روح لطیفی داشت، با مهربانی و […]
عبدالله سلامی : .صبح زود یک روز شرجی ، خبر کشته شدن حماد بدست ۴ نفر از دوستانش مانند انفجار یک بمب قوی اهواز قدیم را تکان داده بود . جسد حماد در حالیکه بدنش با ضربات چاقو و خنجرهای رفقایش پاره پاره شده بود ، کنار شط نقش بر زمین بود و عده ای […]
عبدالله سلامی :…صبح اول وقت ، حسن پاسبان اجازه گرفت و کلانتری دو را به قصد خانه ترک کرد . سکینه با گیسوان بافته شده و لباسی آبی رنگ پر نقش و نگار ، در دامان مادر بزرگش ، انتظار آمدن دایی حسن را می کشید . حسن پاسبان وارد اتاق شد ، سلام کرد […]
سید شریف موسوی آل سیدعرب : با قدم های سنگین و با کمری خمیده از بار خاطرات وسنگینی قصه هجران و غم واندوه حال وروز روستا به طرف رودخانه که حدودا صدمتر با مضیف فاصله دارد گام برداشتم . البته در آن زمان این رودخانه پر آب و خروشانی بود که بیش از ۳۰۰ متر […]
سید شریف موسوی آل سیدعرب : اگر نابودی کشتی تایتانیک دو ساعت و اندی به درازا کشید محو نابودی این روستاها حدودا کمتر از دوسال وقت لازم داشت گویی چو مردی جان سخت که نمی خواهد به سرعت تسلیم شود مقاومت می کند ولی جنگ روزگار و چیره تیرهای تقدیر سازگار می افتد. با آغاز […]
عبدالله سلامی :. حسن پاسبان بعداز یک غیبت طولانی با دست راست شکسته و گچ گرفته ، نزد شازده آمده و مثل همیشه کنار شازده روی چهارپایه نشسته بود ، شازده حسب عادت یک استکان چای جلوی حسن پاسبان گذاشت و گفت : حسن پسرم ، معلوم هست کجایی ؟ : چرا پیراهن سیاه پوشیدی […]
عبدالله سلامی:…. در دیوان و مضیف بیت حجی وسمی که در آن مشرف به شط بود ، عده ای از پیرمردان و میان سالان محلات هواز قدیم ، طبق عادت روزانه ، هنگام صبح برای صرف قهوه و چای در صحن بزرگ دیوان به گفتگو نشسته بودند . جواد پسر حجی کاظم ، در گوشه […]
دکتر رضا بهرامی : ادبیات اقلیمی به عنوان یکی از زیرشاخه¬های محوری ادبیات داستانی، از دیرباز تاکنون، نقشی انکارناپذیر در تحولات سیاسی اجتماعی جوامع مختلف ایفا کرده است. در این میان و در سیر تطور ادبیات داستان¬نویسی اقلیمی ایران، بی¬تردید جنوب و به ویژه مکتب خوزستان از جایگاهی بی¬گفت و گو برخوردار است چه مشخصاً […]
عبدالله سلامی : …شازده همراه با تعدادی از زنان و دختران دم بخت محله برای طلب مراد به زیارت مرقد علی ابن مهزیار رفته بود ، معمولا عصر روزهای پنجشنبه ، گاه و بی گاه زنان اهواز قدیم برای طلب مراد به زیارت مرقد علی ابن مهزیار می رفتند ، مرقد علی ابن مهزیار در […]
عبدالله سلامی :…. باگسترش روز افزون صنایع نفت و رونق کارهای خدماتی ، رفته ، رفته چهره اهواز قدیم از سمت شمال و چهره ناصریه یا اهواز جدید از سمت جنوب که بوسیله دو خیابان ۲۴ متری و سی متری بهم وصل می شدند ، شهریت بیشتری بخود گرفته بود . امروز شازده بر اثر […]