قِفْ یا نزار… قِفْ کَیْ نُودّعَ “ضادَنا” قِفْ یانزار… قِفْ شامخاً دونَ المِحَن… قف صامداً رُغمَ الشَّجن… کَی لایقولَ الشامتونَ سحقناهُ… وقَد فاتَ القطار… لا… لَمْ تَنَمْ مثلَ الصغار لا… لمْ تکُنْ مثلَ الصغار… قُم یانزار… قد طالَ لیلُکَ والإنتظار… قُم وارْتَجِزْ شعراً فقد طالَ الحوار… قُم وارتَشِفْ فنجانَ قهوتِکَ الذی یَجلو الوَسَن قُمْ فالرّفاقُ […]
محمد شریفی :آ میر ابوالفتح تا الان که این کلمات مبارک را روی کاغذ تحریر می کنم ۷۵ بهار را با نهایت صحت و سلامت و تندرستی پشت سرگذاشت،پنج پسر را زن داد و شش دختر را به خانه بخت فرستاد، در مجموع ۱۱ فرزند ۵۷ نوه و ۸ نبیره و نتیجه دارد، مثل ترتیزک […]
سید نشعان آلبوشوکه : امروز ساعت ۶عصر بنا به دعوت هادی سواری جلسه ای با عنوان بررسی تاثیر پذیری روشنفکران عرب بر جامعه عربی قراره که در حسینیه فلانی تشکیل شود، حالا چرا گفتم حسینیه فلانی؟ بخاطر اینه که ما هربار که در حسینیه ای جلسه ای برگزار کردیم روز بعدش صاحب ان حسینیه به […]
محمد دورقی :دیدن اشکال مختلف در ابرها تجربه مشترک اکثر ما از دوران خیال انگیز کودکی ست. زمستان ها پیش از باران،به ابرهای متراکم و لغزان سیاه و خاکستری و پس از باران به ابرهای سفیدی که ماموریت باران را به پایان رسانده و به سمت افق پراکنده می شدند نگاه می کردیم و در […]
محمد شریفی :نجف و قربون و مه تقی با گل صنم و همه گل بچه های قدم و نیم قدی بودند که صبح ها بره ها و بزغاله های کوچولو را به چرا می بردند و خورشید که غروب می کرد به آبادی بر می گشتند، نجف اینقد توی گوشم خوند و از چوپونی تعریف […]
صادق تمیمی : چرخش قلم باید انسانیت ، آزادی و راه حق را بنگارد .ما انسانها برای ابراز عقاید و عواطف خود برای زمانی که صدای زبان شنیده نمیشود نیاز به قلم داریم ، خیلی وقتها ممکن است با ایماء و اشاره ، با لبخند و گاه با گریه و یا حتی با سکوت مقصودمان […]
امیرالشریفی (العمیدیه) : هذول بعض الناس مدری اشخیرهم طاگهم طیر,امس طلعت و اشوف زایر انیاب یکتل علی الحماروالحمار مربوط, سئلته زایر لیش تکتله؟ شتطلبه؟ گال:هذا هم گام مایاخذ حچی من اگلّه هوُش یمشی ابدربه ومایحترمنی(ابگلبی گلت ادری چا الحمار بالکتل یستعدل لو الکتل یعدل چان المرحوم ابوک استعدل)ماعدنه سالفه خل انسولف علی ضیم هذا الحمار,تردون […]
محمد شریفی :خروس گلپری سنگین بود و با وقار، هیچ وقت بانگ بد مجال سرنداد، اما خروس گل عنبر نصف شب بیدار باش می داد و تا سپیده صبح گلو پاره می کرد ،قار وقیر می کرد و رگ گردن باد می داد. خروس گلپری همینکه آسمان ظله می زد، قبل از آنکه چشم مردم […]
دکتر فاضل خمیسی: دوباره بعد از قرنها روزهای آخر را مرور میکنم؛ آخرین ظهری بود که از محل کارم برمیگشتم ، به تقسیم زاویه خورشید و آنطور که میگفتند «تابستان» بود ، گرم و خسته کننده ! دو ، سه روزی بود که حس خوبی نداشتم ، انگار نوک سیخی از پشت کتف هایم به […]
سعید یاسینی : رمان دون کیشوت اثر نویسنده اسپانیایی سروانتس پس از چهار قرن هنوز هم مورد توجه بسیاری از علاقمندان اثار کلاسیک است . ((دون کیشوت)) حکایت نجیب زاده ایی به همین نام است که کتاب های زیادی درباره شوالیه ها و سلحشوری آنها خوانده است . دون کیشوت رویای شوالیه گری و مبارزه […]
دکتر فاضل خمیسی: از کوچه گذشت ، همه جا آشغال بود بوی تند زباله و نفس هایش مثل یک ازدواج صیغه ای با صدای پارس سگی که مثل امپراطور بر تل زباله ها ایستاده وحکمرانی میکرد طوری قاطی شده بود که دوره ی شیوع طاعون را بیادش آورد ، یاد حرف پدرش افتاد: «مرده های […]
توفیق بنی جَمیل :اعترته صدفه نوبه من الکحه القویه، و بعد ان تنفس الصعداء وشعر بشیء من الهدوء نظر الى خزانه ملابسه الملیئه بالملابس الملونه والمنوعه التی کان یرتدیها ایام شبابه ومسؤولیاته المختلفه التی تدرج بها فی مسیره عمله الطویل. سرحت به الافکار واخذته الى الماضی البعید، تذکر کیف کان یعامل الناس بااستعلاء وغرور لاحد […]
سید نشعان آلبوشوکه : شبکه ام بی سی مسابقه ای تحت عنوان حلم (رؤیا) دارد که مجری محبوب مصطفی الاغا آن را اجرا میکند، شرکت در این مسابقه بسیار ساده است کافیست پیامکی به شماره های اعلام شده از شبکه مذکور با متن حلم یا dream ارسال کنید و در مسابقه شرکت داده میشوید، جایزه […]
ریاض فیاضی :دلم گرفته بود، گفتم نگاهی به ساحل بیندازم ، پیاده رفتم تا به ساحل رسیدم منظره ای دلنشین داشت نگاهم به فاضلاب زلال افتاد پر از مار های قشنگ، کمی کنار ساحل نشستم آوازه دلنشین حشرات تا به گوشم رسید احساس آرامش می کردم، کنار ساحل عقرب های زیبایی بودند که جلوه ی […]
محمد شریفی : حافظ شیرین سخن با غزلیات دل انگیزش عواطف مرموز آسمانی عشق را به وسعت سراسر فضای لایتناهی معنایی عمیق بخشید و چنان دلباختگان طریقت را سرمست می کندکه قلم و زبان از توصیف آن درمانده می ماند.من به وقت دلتنگی های نفس گیر ، سری به دیوان حافظ می زنم و با […]
دکتر فاضل خمیسی : اصلاً منظورم« رومینا» دختر سیزده ساله ی تالشی که در خواب و توسط پدر و آنهم با «داس» سر بریده شد ، نیست ! . مگر کم بودند که با داس و بی داس سربریده شدند و کک هیچ کس هم گزیده نشد ، انگار یاد گرفته ایم یا خفه کنیم […]
م. توفیق بنی جمیل :لازال ملتصقاً بذاکرتی ذلک الیوم الذی دخلت فیه الی متجری برفقه والدیها. وقارها و جمالها اذهلنی و اخذنی الى حدود الشعور بالحب تجاهها. اشتروا منی عده اقراص و منها القرص الذی کان یملأ المحل بالغناء و قد طلبته البنت و عند مغادرتهم المحل اعطیتهم بطاقه مکتوب رقم هاتفی المحمول فیها واخبرتهم […]
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک ِ کوی تو باشم به وقت ِ صبح قیامت که سر ز ِ خاک برآرم به گفتو گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم…. 💗 سعدی —❅✺💠✺❅— ✋🏼 سلام و آرزوی آدینه ای آکنده از عشق و مهربانی…. […]
ای بهترین رفیق ؛ از تو میخواهیم هرآنچه را که موجبات خوشنودیت را فراهم می آورد…. ای بهترین مونس ؛ پناه مى بریم به ذات ِ اقدس و شریفت از هر چیزی که مایه ی رنجشِ تو از ما می باشد و وجود ِ یگانه ات را بیازارد…. ای بهترین همراه ؛ از تو مسالت […]
محمد شریفی : سی و اندی از ان حکایت می گذرد، دیروز عمو طاهر را در یک مراسم فاتحه دیدم ، همان طاهر همیشگی بود ، سلامت و سرزنده ، قبراق و سرحال و مهربان تر از همیشه با همان تبسم های ملیح و کم عمق ، حالش بی نیاز از پرسش و چاق سلامتی […]