ادبیات
قهقهه ی کبگ دری و نیش عقرب
محمد شریفی : سی و اندی از ان حکایت می گذرد، دیروز عمو طاهر را در یک مراسم فاتحه دیدم ، همان طاهر همیشگی بود ، سلامت و سرزنده ، قبراق و سرحال و مهربان تر از همیشه با همان تبسم های ملیح و کم عمق ، حالش بی نیاز از پرسش و چاق سلامتی […]
فوضى من شَعر…
دق قلبی حینما لاح قمر نظرهٌ شدت عیونی بظفرْ دبَّ ناراً فی عروقی ثم احرق.. آخِذاً غابه صدری تشتعل دون حذر لم أر نهدین ..تطفو تتعالى فی نهایا الموج تغدو کخیولٍ فی سباق ترسم البحر ضفائر او تعاند مرأه عطشى بفوضى من شَعر انما لاحت عیونی ظبیه”..انسانهً وسط المدینه بجمال یحتضر جوعها یدفع کورونا واکیاس […]
المیعاد….
سعید مقدم :کان لی میعاد مع صدیقی قاسم أبی مریم، نسقنا أن نتمشى ساعه لیله الثلاثاء؛ وفی الساعه المحدده مطرت السماء واشتد المطر، لکننا لم نلغ المیعاد.فخرجت من حی بستان واتجهت نحو بیت أبی مریم الذی لم یبعد عن بیتنا سوى عشر دقائق. ورحنا نتمشى والسماء تمطر وابلا.جذبنا صوت أم کلثوم من محل یبیع الفلافل […]
البیض المقلی
توفیق بنی جمیل : نظر هانی فی الثلاجه الفارغه بیأس وأغلقها. أمی أمی، الا یوجد بیض عندنا؟کانت هناک واحده فقط، فی الصباح سلقتها لوالدک لیأخذها معه الى العمل… لیس لدیک مال؟ – لا یوجد… یجب علیک الإنتظار حتى عوده والدک! تذّکر کلام معلمه: – غداً لحصه الأعمال الیدویه آتونی ببیض و ارسموا علیه رسماً… کاد […]
موتٌ کورونیٌ وسط َ رقص ٍ غجریٍ..
حمزه سیّاحی..ابو خالد: خرجتْ بنتُ الجنرال رضائی رئیس المحکمه العسکریه العلیا فی طهران إبان حکومه محمد رضا شاه بؤره اسوأ کورونا اندحرت الی غیر رجعه .هذا القائد العسکری الذی رفض الانصیاع للأوامر الملکیه بتوقیع احکام اعدام ثلاثه شخصیات عربیه من اهالی عبادان هذه الاسماء التی لاتزال تحتل فی ذاکره العقل الجمعی العربی الأهوازی مکاناً بارزاً […]
على اعتاب بوابه الحبّ
توفیق بنی جمیل :أقنعت رئیس المستشفى بعد جهد کبیر کی یسمح لی بالذهاب الى البیت بعد ان قضیت أیاماً فی المشفی لکی أطمئن علی أمی و أبی العجوزان اللذان أکدت علیهما أن لا یغادرا البیت بهذه الظروف العصیبه. لا أعلم إن کنتم تستوعبوننی أم لا، لکنی کنت متعباً جداً بعد قضاء هذه الأیام. کان فراشی […]
لاله ی واژگون…….
سراپا پاییز خسته ایم ما افتاده ز پا پای گودال گناه بی بهره از زاد و توشه به فردای حضور انبیاء ما کجاییم و شما کجا ؟! یکی از گلهای خوشرنگ چارقد بهاری تو یکی از پرستوهای بازگشته از میدان مین یکی از غنچه های یاس که نماز بصیرت به عباس اقتدا کرده است یکی […]
الحجر الصحی – ۲
حطیت الکمامه علی وجهی ولبست الچفوف وطلعت، بل طریق ابوجاسم چان واگف بل باب سلمت علی، رد علیه السلام وهوه یضحک، ها مولانه اترید تدخل غرفه العملیات؟!! ، احتاریت شجاوبه.ماشاالله السیارات ماینطن درب، ارکاض عبرت الطریق، عود بسلامه التلفاز لیل نهار ایوصی الناس اگعدو ببیوتکم، اشرت التاکسی وگف، گتله شیبان گال اصعد، فد ملا چان […]
راه تکرار بر خطر بستند!
دکتر لفته منصوری : یادش به خیر شعر «دو کاج» محمدجواد محبت! کودکان دهه‌ی ۶۰ چه حالی با این شعر پیدا می‌کردند. دهه‌ی شصتی‌ها یادتان هست؟! در کنار خطوط سیم پیام / خارج از ده، دو کاج، روییدند / سالیان دراز، رهگذران / آن دو را چون / دو دوست، می‌دیدند / روزی از روزهای […]
الخلوه…!
توفیق بنی جَمیل : انظر هناک !! إنهما یخلوان ببعضهما بین النخیل. قد رفعا غطاء صندوق السیاره لکی لا یراهما أحداً. مشینا ببطء نحوهما، کم کنت أحب أن أظفر بهما. عندما وصلنا إلى السیاره وعلى بعد خطوات قلیله، رأینا رجلًا طاعناً فی السن یجلس فی مقعد السائق لیستریح. بضع ثوانٍ، دون أن یشعر بوجودنا أو یرانا، نهض […]
کرونا و گلپری
محمد شریفی : الساعه خالو ویس مراد برایم پیغام فرستاد که اگر آب تو دستم هست ، لیوان را فی الفور زمین بذارم جهت تحریر وصیت نامه ی گلپری به منزلشان بروم ،شال کلاه کردم ، نصف بشکه آب و الکل توی آفتابه ریختم ، از نوک پا تا فرق سر را شستشوی کامل دادم […]
گفتم براتعلی، کرونا چه می شود؟ گفت :بوی بهار می رسد
محمد شریفی : در این زمستان سرد که یخ و کرونا مثل تگرگ و برف از آسمان این کهنه دیار می بارد. علی القاعده میل به شوخ طبعی و طنز باید در من مرده باشد، اما بگمانم طنز گشودن لبخند بر لبان هموطنان در روزهای سخت و پر اضطراب است.امروز جمعه ۱۶اسفند ۹۸ به کوه […]
برای پدرانم…
قطعه ای ادبی از عبدالرحمن نیک سرشت نویسنده و فعال رسانه استان خوزستان بمناسبت سالروز میلاد خجسته مولا امیرالمومنین علی ابن ابطالب علیه السلام و روز پدر که به شرح زیر می باشد: همه ی پدرانم را در خواب دیدم پاک و سپید جامه که در آینه ی تبارینه ی عشق به قد قامت […]
“قاچِ” تکه ای از روحم
محمد حمودی :هر صدایی که می‌شندیم نا امیدترم میکرد. این را وقتی که با هزار امید از سوسنگرد به اهواز آمدم تا مقدمات اعزام “احمد” یکی از دوستانم را به بیمارستان های تهران فراهم کنیم، فهمیدم! از صبح که قرار بود یکی از دوستانم نزد پزشکی متخصص برود تا نظر او را میان “ریسک بزرگ” […]
دلواپس می مانم و دلواپس می روم!
محمد شریفی :برخلاف اونهایی که میگن ،شتر سواری دولا دولا نمی شه، اتفاقا میشه، شتر با بار هم گم میشه، اصلا شتر دیدی ندیدی را ول کن، شنیدم حال خانقلی خیلی خراب شده بود،شواهد و قرائن بوی الرحمانش را در سپهر سیاست باز پخش می کرد به عمو حیدر سفارش کردم ، اگر خانقلی نفس […]
او لایق شهادت بود
دکتر محمد کیانوش راد :امروز خبر را شنیدم . چهل روز از درگذشت هنرمند متعهد و دردآشنای جنوب ، عبدالرضا حیاتی گذشت . در حالی که در بند گرفتار بودم و بی خبر از حوادث پیرامون ، عبدالرضا از بند جهان رهایی یافت . خبر را امروز ، برادر عزیزم چوپان داد .هنوز اسم و یاد […]
تختی ، نماد فتوت و جوانمردی!
جوانمردی ات را جهان اقتدا نمیکند چرا ؟ گرگها بیگانه اند با این معنا کفتارها عاجزند از فهم از درک مردانگی ات ناتوانند لابد آنانکه از شرافت خالی اند چه میدانند که پهلوانی بر آن تشک کوچک ، مقدمه سلطنت ات بود بر همیشه ی نفس ….. یل ِ پهلوان دشت سوز سرمای ماه دهم […]
دلنوشته ای برای سردار دلها قاسم سلیمانی!
سید رضا فلاحی مقدم : امروز روز دهم جمادی الاولی است.ایام فاطمیه در راه است.اما بوی محرم به مشام می رسد،پرچم ها و بیرق های عزا به اهتزاز درآمده اند،نوای یا حسین(ع) و یا اباالفضل(س) در همه کوی و برزن به آسمان بلندشده است،صدای دهل و سنج و دمام و نوحه سرایان از همه جا […]
در باب اندیشه های دکتر علی الوردی -۳
قاسم مزرعه فرد : دکتر علی الوردی در طول عمر هشتاد و دو ساله خود که سال ۱۹۹۵ به پایان می رسد، چندین اثر مهم و تاثیر گذار از خود بر جای می گذارد. آثاری که پس از گذشت چندین دهه هنوز هم برای بسیاری خوانندگان تازگی داشته و همواره تجدید چاپ می گردند، از […]
ناگهان چقدر زود دیر می‌شود؛ ۱۲سال از مرگ قیصر گذشت
۱۲سال از درگذشت قیصر امین پور شاعر معاصر و غزل سرای ایران گذشت؛ شاعری که عمر خود را صرف خدمت به فرهنگ، شعر و ادب کشور کرد.بامداد هشتم آبان ماه سال ۱۳۸۶ خبر درگذشت زنده‌یاد قیصر امین پور شاعر معاصر و برجسته ایران درهمه جا پیچید، انگار دیروز بود که این شاعر نامی در جمع […]