یونس الحردانی : حامد شاباً عربیاً وسیماً اسمر اللون وغیوراً من قبیله ….. فقد والده فی أحلى سنین حیاته؛ أی وهو فی سن الطفوله،ومن ثم ترعرع فی حظن واکناف والدته الشابه مع ثلاث اخوات صغیرات.. کانت والدته تعمل کخادمه فی البیوت لتامین لقمه عیش أطفالها. عند ما خرج من عالم الطفوله ودخل سن المراهقه ،وجد […]
عبدالرحمن نیک سرشت : امیر هوشنگ ابتهاج معروف به سایه، آخرین نسل طلایی ادبیات فارسی، جان به جهان آفرین سپرد. وی متبحر در شعر کلاسیک بود و این ویژگی ممتاز موجب بالندگی ایشان در آن جایگاه گردید.سایه بدلیل این که زبان شعری استواری داشت هرگز از حکمت فاصله نگرفت و به همین دلیل کلمات در […]
خالد لویمى :خرداد هزار و چهارصد و یک، ساختمان متروپُل آبادان بنا به ضعف ایمنى سازه ها فرو مى ریزد و چهل و سه نفر از جمله مالک پروژه زیر آوار مى مانند. خانواده هاى بسیارى داغدار شدند و همدردى وسیعى در کشور با آوراگى آبادان شکل گرفت که در بطن خود نشان از عشقِ […]
هیبت الله بویری : درب آسانسور یکباره باز شد . روبروی خودش آینه را دید. از بالا تا پایین را به سرعت نگاه کرد. از خودش خوشش آمد. لبخندی بی اختیار به تصویر توی آینه انداخت. به نظرش روز خوبی باید باشد . دکمه ی طبقه اول را زد. در به اکراه می رود که […]
دکتر فاضل خمیسی : با اینکه در آستانه ی شصت سالگی ام اما هنوز عادت به پشت میز مطالعه نشستن و خواندن برایم سخت است ، مگر اینکه مجبور باشم.یکی از بدی های مطالعه بصورت دراز کشیده ، آنست که نمیتونی در حاشیه کتاب یا روی برگ کاغذی مطالب مهم را یادداشت کنی از سویی […]
هادی حزباوی : پیشانی کوچکش عرق کرده بود. دوان دوان از کنار دیوار کاهگلی نخلستان ده با ترس و لرز در حال عبور بود، با خود زمزمه می کرد که من نباید بترسم. به عقب و جلو نگاه می کرد از فرط دقت که مبادا غافلگیر بشه سنگ و کلوخ مسیر خاکی رو ندید یکی […]
نخستین اثر مکتوب *عارف خصافی* با عنوان *”ویروس”* و داستانی جذاب پیرامون روزهای سخت کرونایی خوزستان در راستای تجلیل از خدمات ارزنده کادر درمان منتشر و روانه بازار کتاب شد ویروس با ۵۶ صفحه در اندازه رقعی توسط “نشر قهوه” چاپ و منتشر شده است از عارف خصافی تاکنون چندین داستان کوتاه در رسانه های […]
عبدالله سلامی :..،لرزش سراب اطراف روستا ، تمام اشیا را در افق دور دست ، بصورت اشباح لرزان در آورده بود . سیاهی شبح سوار لرزان ، بچشم می خورد . از میان بچه هایی که در سایه ی کوتاه دیوارهای کاه گلی خانه های منتهی الیه روستا بازی می کردند با فریاد از حلقه […]
مهری کیانوش راد : روایتی منسوب به پیامبر(ص ) است ، که اکثر اهل بهشت ، ابلهان هستند. مولانا در دفتر چهارم در ” قصه رستن خروب ” از آن چنین یاد کرده است. اکثر اهل الجنه البله ای پدر بهر این گفتست سلطان البشر و به سالک می گوید : برای رسیدن به مقصد […]
عبدالله سلامی :نسیم خنکی می وزید .سوز کم سرمایش ،هنوز روی چهره و سرانگشتان دست حس می شد . ، صدای خفیفی از بهم خوردن آرام شاخ و برگ نرم درختان ، سکوت فضای نزدیک به غروب یکی از روزهای آخرین ماه زمستان را شکسته بود . کنار در حیاط بزرگ صیهود ، اسب سرخی […]
رضا بهرامی :فارغ از جملهبندیها، استعارات، تشبیهات و کنایاتی که هنرمندانه در متن «آخرین نغمه» آمده است، یادداشت اخیر محمد کیانوشراد چونان همیشه حاوی تلنگرهای مهمی به جامعه است. از جمله: برخلاف تبلیغاتِ این روزهای رسانههای فارسیزبانِ خارجی، در دوران پهلوی ظلم به شهروند (بخصوص اقلیتهای قومی) یک رویه معمول بوده و در این بین، […]
سید نشعان آلبوشوکه :بعد از آن همه حوادث بدی که بلافاصله بعد از تولد من برای خانواده ام پیش امد، نگاه خانواده نسبت به من تغییر محسوسی کرد البته به استثناء مادرم ،او مادر بود نمیتوانست بد باشد . پدر در بندر محمره استخدام شد ولی هیچکس نگفت از پا قدم من است، کمی بعد […]
عارف خصافی :داستان روائی *حته* به قلم دکتر کربلایی اثری ماندگار در حوزه محلی عرب خوزستان است.اثری در قالب داستان با زبان اجتماعی ساده نوشته شده است.او داستان را بر حسب شنیدن، توانسته است تصور کند و به تخیل ببرد. داستانی است از مکتب کلاسیک معاصر است با نگاه واقع بینانه نگاشته و سعی در […]
عبدالله سلامی : آدمهایی که زمان و مکان ، آنها را می پروارند تا بر خلاف جریان آب شنا کنند ، دیگران را وادار می سازند تا عبورشان را تماشا کنند و به دست تاریخ خلق ماجراها ، بسپارند . این بار کیانوش راد با آخرین نغمه سراغ حته رفته است ، قبل از کیانوش […]
نعیم حمیدی :علی ، عارفی که در اوج شهود ، فلسفه چگونه زیستن را به نسل ها آموخت و معرفت را با کردار کریمانه فریاد کرد و تا آخرین لحظات عمر راز سر به مُهر انقلاب را در گنجینه درون صیقل یافته خود چون لعل نگه داشت و برای پاسداشت آن سر به آستان ولایت […]
سید نشعان آلبوشوکه : در تاریخ ۲۹ خرداد هزار و سیصد و چهل و نه در کپری حصیری در خرمشهر، پا به عرصه وجود نهادم البته پا که نه از بخت بد تو رحم مادر خدا بیامرزم پیچ خوردم و با کله آنهم از پشت سر بدنیا آمدم ، دایه بدبخت انقدر گردنم را کشید […]
محمد شریفی :نزدیک به سه دهه و اندی است که کلنگ قطار شهری کلان شهر اهواز زده شد. قُمپُز این خبر چنان ولوله ای بپا کرد که عالم و آدم سخت مشعوف و از شوق این بشارت به رقص اندرآمدند. خطبا و علمای سیاست به انضمام نماینده های مجلس نشین و اعضای شوراهای شهر و […]
مدیرمسئولی یکی از قدیمی ترین روزنامه های ایران آن هم به مدت ۴۲ سال شاید برجسته ترین و آشناترین عنوان سیدمحمود دعایی باشد اما دعایی فقط همین نبود و باید فراتر از یک روحانی روزنامهنگار یا مبارز پیشکسوت انقلابی به او نگاه کرد.دعایی، روش، منش و کارنامه خاصی داشت. او نخستین سفیر ایران در عراق […]
علی پیش بین : سلام ، شنوندگان عزیز توجه فرمائید .صدای من را از آبادان ، شهر غیرت ایران می شنوید: حال همهٔ ما خوب است ، ملالی نیست جز قطره اشکی که ناخواسته از چشمانم جاری می شود ، نمی دانم اشک دیده است یا قطرات نموری است که از زیر آوارها در چشم […]
عبدالله سلامی:آثار پدیده نسل اول قشر بورژوازی عرب اهوازی ، درست در اواخر دهه بیست ظهور پیدا کرده بود . عده ای از شیخ زاده های عرب داوطبانه و ماجراجویانه از نظام اجتماعی و اقتصادی دوره فئودالی متکی بر بهره وری از زمین و دام ، فاصله گرفته بودند و به بخش صنعت که خوزستان […]