روستاهای برباد رفته – ۱۵

سید شریف آل سید عرب : خورشید همانندمن تشنه کام به ان سوی اسمان کوچ کرده بود .شب فرا رسید ومن در دل سکوتش خاطراتم را پاره پاره می کردم . با قدم های نرم و سنگین از لولیه الغوازی به سوی روستای حسچه در ۴ کیلومتری رفیع گام برمیداشتم . روستایی با جمعیت بیش […]

سید شریف آل سید عرب : خورشید همانندمن تشنه کام به ان سوی اسمان کوچ کرده بود .شب فرا رسید ومن در دل سکوتش خاطراتم را پاره پاره می کردم . با قدم های نرم و سنگین از لولیه الغوازی به سوی روستای حسچه در ۴ کیلومتری رفیع گام برمیداشتم . روستایی با جمعیت بیش از ۴۰۰ خانوار و محل سکونت سواری های بیت اغدیر و بیت اعتوی و چند خانواده از غوازی و بیت نصر و تیره های دیگر بود .
تا بخود آمدم خودرا دربیابانی که از هر گونه نقشی خالی وتهی چون نعشی بر روی بستری سرد که زندگی را رها کرده و سر به دامان شب سیاه نهاده است ،یافتم .
زمانی در بدو ورود به روستا *کرزل ها* و *گُبه* های مطال توسط زنان روستایی به شکل ماهرانه ای گنبد مانند برای عبور از شبهای سرد زمستان چیده و دپو شده تا در کوخ ها و *صریفه* گرما بخش محفل خانواده ها بشود نمای خاصی به روستا میداد. هیچگونه اثری نبود .از مدرسه و مضیف ها و منازل چیزی جز ویرانه ها باقی نمانده ومن در این لحظه
نگاهی به اسمان دوختم گویی ستاره ها محزون به دنبال ان نشاط و نغمه و ترانه های *ریف*و سنتی مرحوم خلف الغانم و مرحوم یوده السویل می گشتند و ماه هم در میان ویرانه ها به وحشت افتاده بود . من دیگر بجای بانگ خوش الحان خروس ها که در بالای کرزل ها یا بیدرهای کاه شلتوک لانه کرده اندو همچنین صدای پرندگان هوردر شبانگاه ، صدای ضجه مرغان ناشناس را می شنیدم . زمانی دعوت کریم و نعیم و بوی نان ^طابگ^وکباب ماهی گطان و*ثرب ماهی بنی^ که با روغن حیوانی سرخ شده وچون دانه های طلا سفره را تزیین می دهد مرا به خانه حاج مزید به همراه حاج شویل و جبار ابن بلادی و حاج لفته الهدل و جار الله و یوده الحاج عبدالحسین وجمعه ابو حمید و راضی ابن دَرَک ودیگران می برد تا شام را سر کرده و شاهد عزیمت تعداد زیادی از اهالی برای حرکت به هور جهت صید ماهی به *روش سُوس^باشم . بلم ها اماده می شوند و تقسیم کارها توسط جبار ابن ابلادی و حاج لفته الهدل صورت می گرفت این دونفرخبره ترین صیادان به این روش می باشند . صیادان تورهای صید از نوع سیًاس و اسبیعی و اثمینی و اعشیری و اتسیعی را اماده می کردند و از یک روز قبل بویه ها و طناب و تورها بررسی میشد . متاع های اقامت ۲۰ یا ۳۰ روزه که حاوی خرما و و ارد برنج و ارد گندم و کلوچه های عربی دست پخت زنان روستایی و حلوای خرما و خارک کبکاب پخته شده درون قایق ها در زیر *دوسه^ مشاحیف جاسازی می شد . مقداری نفت جهت روشن کردن فانوس ها وکبریت از ملزومات اصلی می باشند . سپس اهالی به گروه های ۳۰ یا ۴۰ نفری تقسیم می شوند و هر گروهی در یک قسمت از هور مستقر می شوند . هنوز بیاد دارم که در نوجوانی بهمراه محمد فرزند ارحمه الرمای^ و یا جاسم النایر یا کاظم فرزندمرحوم شهد به محل گروه های در حال صید عزیمت نمودم .
منطقه ام هیزه و العظیم و السوده پر از صیاد از اهالی رفیع و روستاهای اطراف بستان بودند و همه اهالی بدون مزاحمت به صید ماهی می پرداختند وصیادان عراقی جرآت نزدیک شدن به این مناطق را نداشتتد . همچنین شکارچیان پرنده در زمستان با بلم های اهوری و اسلحه تنبل یا با نصب *دوشه* انواع پرندگان وحشی را سر سفره خود وساکنان شهر ها می آوردند . اهالی بعد از صرف شام و تعدادی از انها در صبح به هنگام طلوع افتاب ازرود خانه های *الخنیث وابوالخصیب و سابله و ابو البوه و الرای*ودیگر انشعابات رودخانه نیسان بطرف هور سرازیر می شدند . ضربه های عاشقانه و پر از امید پاروها به اب صاف و زلال هور و *برگها^ستاره هارا وادار به رقصیدن در درون اب می کردند و ماه هر از گاهی به ابها بوسه میزند .
بعد از نصب تورها و محکم کردن انها در اطراف *تهل ها*و مکان هایی که توسط صیادان خبره جانمایی شده تعدادی از صیادان به درون اب رفته و خودرا به کف و زیر تهل ها می رسانند و اب را بشدت گل آلود می کنند تا ماهی بدلیل کمبود اکسیژن بالا امده و درتورها بدام انداخته می شود . هر روز بعداز صید چندین تُن ماهی مقداری از صید بوسیله افرادی که در رفیع و روستاهای ان اقایان یوده العبدالحسین و جار الله و جمعه ابو حمید به عراقی ها بصورت حبه ای بدون توزین فروخته می شود. عمده صید به افراددیگری که نقش واسطه داشته اند از جمله اقایان بیت عبدوش و سیلاوی و درباش ابن یبًر و یک نفر از حیادر که نامش را فراموش کردم و اسماعیل غرباوی به بستان رسانده و سپس به اهواز به اقای سید سماک فروخته می شود .
در ان زمان بستان بعنوان مرکز داد وستد وبازارش بسیار پرونق بود . عمده ماهیان صید شده از نوع ماهی بنی و گطان و شبوط و شِلًج و حمری می باشد. البته مقداری از ماهی صید شده هم به زنان ماهی فروش در رفیع جهت عرضه در بازار رفیع داده می شود . صیادان بعد از اقامت ۲۰ یا ۳۰ روز در هور به منزل برگشته و در اخر دسترنج حاصل از زحمات خودرا باهمدیگر تقسم می کردند .

 

پانوشت :
*کرزل* فضولات گاومیش و گاو را جمع کرده ودپو می کنند .
*گبه* پهن جمع شده در کرزل را بصورت تکه های مدور به اندازه دوکف دست در آورده وپس از خشک شدن به ارتفاع دو متری بشکل گنبد چیده وذخیره میکنند .
*تورهای اسبیعی و اثمینی و اتسیعی و اعشیری* تور هارا بسته به اینکه در ۱۵ سانت چند سوراخ دارد تقسم بندی می کنند که اگر هفت سوراخ داشت به ان اسبیعی و اگر هشت تا اثمینی و اگر ۹ تا بود اتسیعی و چنانچه ۱۰ تا اعشیری نامیده می شد .
*سیًاسی* به تور هایی که در جریان اب انداخته می شوند و بویه ها مانع به زیر رفتن ان شده و معمولا در اب های جاری استفاده می شود .
*ام‌هیزه و العظیم والسوده* مناطقی از هور العظیم که نی های درشت و ماهی زیادی دران صید می شود ام هیزه منطقه ای در نزدیکی رفیع و برص و تقریبا در مرز قرار دارد .
*ریف* در اصل به عربی روستا را ریف می گویند ولی یک نوع موسیقی می باشد که در منطقه جنوب غربی ایران و جنوب عراق متداول است و دارای مقامات زیادی از جمله امحمداوی و اسوحلی و انواع بیات و… است که عرب های اهواز و ابادان و حویزه و بستان و رفیع و … کلا اضافه بر علوانیه استاد این نوع سبک می باشند المعشوری ورزاق شاخوره و احمد کنعانی و ملایه جمیله و حمدیه و خلف الغانم و یوده وعبدالمیر ادریس و… از جمله اساتید و خوانندگان این نوع موسیقی هستند .
*دوشه* یک نوع صید پرنده با تور می باشد که صیاد ضمن پهن کردن تور و مخفی کردن ان اقدام به تغذیه پرنده در طی چند روز نموده و دروقت مناسب تور را کشیده و پرندگان را به دام می اندازد. وپرنده های زیادی را در هربار صید می کند مهارت و صبر صیاد از الزامات این نوع صید می باشد .
*نان برنجی طابگ* نان بزرگ ودایره ای و به ضخامت تقریبا دو یا سه سانت که بر روی یک سینی مدور گلی خشک شده خمیر آرد برنجی را پهن کرده و بالای ان را با اتش مطال می پوشانند و بعد از نیم ساعت یا کمی بیشتر اماده می شد و با ماهی سرو می شود .
*ثرب* تخم ماهی یا به اصطلاح شیلاتی خاویار ماهی را می گویند که خاویار بنی و کپور از لذیذترین انهاست .
*تهل* نی های بهم تنیده وبا ریشه های بسیار زیاد که ممکن است به مساحت چندین متر برسند را می گویند معمولا در عراق بالای انها کوخ و کپر برای زندگی کردن درست می کنند و به ان *چبایش* می گویند.
*برگه* به قسمتی از هور که هیچگونه نی یا علفی درآن سبز نشده و بوسیله نی احاطه شده برگه می گویند این برگه ها ممکن است به اندازه یک زمین فوتبال یا بیشتر یا کمتر هم باشند .
*صریفه* کوخی کپر مانند که فقط از نی و حصیر ساخته شده باشد و در بعضی جاها از یک طرف کاملا باز ودر جاهایی کاملا بسته می باشد .