غریفی ، به تمام معنا انسان بود

دکتر محمد کیانوش راد : بنیاد خوزستان شناسی ، با همفکری و‌همدلی دوستانی چون امیدحلالی و دیگر اندیشمندان خوزی راه اندازی شد . خوش درخشید ولی دولت مستجعل شد. جوان نشده جوان‌مرگش کردند. گرچه هنوز رمقی هست ، اما اجازه فعالیت می تواند شعله های عشق و‌محبت و دوست داشتن را در دیار خشک شده […]

دکتر محمد کیانوش راد : بنیاد خوزستان شناسی ، با همفکری و‌همدلی دوستانی چون امیدحلالی و دیگر اندیشمندان خوزی راه اندازی شد . خوش درخشید ولی دولت مستجعل شد. جوان نشده جوان‌مرگش کردند. گرچه هنوز رمقی هست ، اما اجازه فعالیت می تواند شعله های عشق و‌محبت و دوست داشتن را در دیار خشک شده از خشم را زنده کند .
خوزستان مهد فرهنگ و‌تمدن ایران ، سال هاست به حاشیه رانده شده است .
انبوهی از متفکران ،شاعران، مترجمان و‌نویسندکانِ بزرگ اش ناشناخته مانده اند. زخم ها کم نیست، مرحمی باید جُست . حتا اگر نخواهند و نگذارند . امیدها زنده است ، اگر بگذرانند.

عدنان پس از سال ها به‌خوزستان آمد ، شرجی نفس گیر جنوب ، به عدنان غریفی نفسی تازه داد. همسرش می گفت : « عدنان زنده شد» او زنده بود اما جنوب و مردمانش و خرمشهر به او حلاوتی تازه بخشید . داستان هایش اول بار در « کتاب لوح‌» و در کنار نویسندگان مطرح زمانه اش به‌چاپ رسید و‌از همان زمان غریفی را به‌عنوان نوبسنده ای در خور به‌جامعه ادبی ایران شناساند‌.

از خرمشهر می گفت و خواب ها و‌داستان های مادرش و از دوستانش . سید علی صالحی و فروغ را‌می ستود . از نویسندگان بزرگ از جمله صادق هدایت و شاملو به بزرگی نام می برد .

عیسی گفت : «تا چون طفل نشوید ، به ملکوت آسمان راه نخواهید یافت .» عدنان با قامت استوارش چون طفلی پاک در برابر احساساتِ مردمش گریه می کرد . به‌وجد که می آمد ، سرخوشانه اپرا می خواند . صدای رسای اش طنین سکرآور عشق به آدمی بود .

در میان مردم بود ، اما از جمع می گریخت . می گفت برای من اکنون چند دوستِ خوب کافی است . همسرمهربان و فرزانه و همراه همیشگی اش چون پروانه به دوراش می چرخید. عدنان از خاندانی اهل فقه و دین بود . می گفت خدا را حس می کنم ، می بویم و او را با خدا دارم . روانش شاد . او‌پس از این‌همایش چند جلد کتاب داستان و شعر را روانه بازار کرد . دوست گرانسک ، نویسنده و فرهیخته جنوبی ام ، دکتر محمد جعفری قنواتی سهم بزرگی در شناساندن و آوردن غریفی به اهواز داشت .
روزنامه وزین همسایه ها و محمد حزباوی با او به گفتگو نشست . حبیب باوی ساجد ، نویسنده و فیلمساز اهوازی با بزرگ منشی و دستان خالی کتابی از او به جاپ رساند . مصطفی مستور نویسنده برجسته خوزستانی در دیدار با عدنان شیفته سواد و روح بلند او شد . استا‌د دکتر فرهنگ ارشاد گفت : داستان و رمان وعدنان مرا با این بعد جامعه شناسی که در رمان وجود دارد آشناتر کرد . همه او را ستودند .
پیش از برگزاری بزرکداشت عدنان ، برخی به کار دست اندکاران همایش ، در خفا خرده گرفتند ، اما پس از دیدن عدنان ، به خاطر بزرگداشتش تبریک گفتند.

عدنان تنهانویسنده ای حس گرا نبود ، درورای روایت هایش ، دانشی عمیق از هنر و جامعه اش ، به بار نشسته بود . نظرات او در مورد ارج نهادن به زبان فارسی و شعر شنیدنی است . افسوس که اینان تا زنده اند قدرشان کمتر شناخته می شود .
باید نهضتی فرهنگی توسط جوانانِ خوشفکر و‌پیشکسوتان – که‌کم نیستند – در خوزستانِ تمدن خیز به راه افتد .

امیدواریم جلد چهارم ِ «کتاب خوزستان » که به ادبیات داستانی ِ جنوب و سخنرانی های برزکداشتِ عدنان غریفی اختصاص دارد و زمانه‌ ما نشر آن را به‌تاخبر انداخت ، توسط نشر شادگان و به‌همت سترگ استاد محمد جواهرکلام ، که خود جواهری از دیار ماست به زودی روانه بازار و به دست علاقمندان افتد.