در حاشیه همایش ریزگردها!

امروز در حاشیه همایش ریزگردها که من به لوح دادن و ستاندنش رسیدم . لم ازددت علما، الا به جناب رسول عوده زاده و طارق بدوی پیشنهاد کردم که در کنار نخلی که نزدیکترین فاصله را با تالار همایش های جهاد کشاورزی استان است. عکس یادگاری بگیریم. تا بدانیم که سازمانی که نخل های ساکن […]

امروز در حاشیه همایش ریزگردها که من به لوح دادن و ستاندنش رسیدم . لم ازددت علما، الا به جناب رسول عوده زاده و طارق بدوی پیشنهاد کردم که در کنار نخلی که نزدیکترین فاصله را با تالار همایش های جهاد کشاورزی استان است. عکس یادگاری بگیریم. تا بدانیم که سازمانی که نخل های ساکن در جوار ساختمان اداری اش را تلقیح نکرده است و خارک (شیص) هایش زار می زند! چه تکلیف ما لایطاقی بر عهده دارد که نخلستان های آبادان و خرمشهر و شادگان و بهبهان را بارور سازد.

سازمان های ما نه تنها از نمادهای خوزستان که در حوزه مسئولیت های خود دارند نمی توانند استفاده کنند، بلکه یک عجز آشکار دارند. به یک نوع بیماری سازمانی چیزی شبیه (ام اس) گرفتار شدند. می دانید که این بیماری مختص اعصاب مرکزی است (مغز و نخاع) به همین دلیل هر فرمانی که از مغز صادر می شود براحتی به اعضاء و ماهیچه ها نمی رسد و کار براحتی انجام نمی شود. مغز فرمانده کل بدن بوده و در جایگاه رفیعی قرار دارد. اما در این بیماری فرمان هایش اجرایی نیست. شما تصور بکنید دهها جلسه و همایش در باره خرما و فرآوری و صادرات و… در دولت در استان در شوراهای مختلف با عکس ها و خبرهای رنگی برگزار می شود، اما نخل های درب ورودی تالار مرکزی جهاد کشاورزی استان در اهواز تلقیح نمی شوند تا تبدیل به نخل زینتی شوند. زینت هایی که در نظام مدیریت ما همه جا هست. آیا این یک سوژه ی بی ارزش است؟ آیا این درخت عجیب و غریب اینگونه باید مهجور شود.

لفته منصوری