فقر و قشر خاکستری!

فقر دارایی انسان نیست، که به آن فخر فروشد، یا حتی لکه ننگی که از آن شرمنده باشد، مزایای نداشتننش از حضورش بسیار بیشتر است، تا کنون این نداشتن در ابعاد مختلف از قبیل اقتصاد، مذهب و اخلاق در حوزه فردی تعریف میشد، اما غالب تحلیل گران اجتماعی، بُعد مادی آنرا مهمترین بخش و حتی […]

فقر دارایی انسان نیست، که به آن فخر فروشد، یا حتی لکه ننگی که از آن شرمنده باشد، مزایای نداشتننش از حضورش بسیار بیشتر است، تا کنون این نداشتن در ابعاد مختلف از قبیل اقتصاد، مذهب و اخلاق در حوزه فردی تعریف میشد، اما غالب تحلیل گران اجتماعی، بُعد مادی آنرا مهمترین بخش و حتی بستر سایر ابعاد فقر میدانند.متاسفانه، ناکامی فقر مالی و محرومیت اجتماعی در سنین پایین، خود را در عدم توفیق تحصیلی و احساس عزت نفس پایین تر و حتی محدود شدن گستره لغات و زبان نشان میدهد،

هیولای فلاکت و فقر تا آنجا پیش میرود که مغز کودکان را نشانه میگیرد، و بر اساس آخرین یافته های پژوهشی که به اثبات رسیده، فقر تاثیر بسیار منفی بر رشد مغز گذاشته و نابرابری‌های اجتماعی ‌- اقتصادی بصورت ویرانگری بر رشد زبانی و حافظه فعال و حتی کسب مهارت های فنی و سایر فعالیتهای ارتباطی، تاثیر منفی پایداری را خواهد گذاشت، اینکه اکثر موفقیت ها و موقعیت ها توسط طبقه مرفه و ثروتمند درو میشوند، و بصورت استثنا سهم بسیار ناچیزی نصیب فقرا میگردد، ناشی از قضا و قدر و خواست خدا نبوده و عملا با عدالت خداوند باری تعالی سازش نداشته بلکه معلول نابرابری عدالت بشری در توزیع ثروت و امکانات بوده که این نابرابری موجب زایش ناتوانی در پیشرفت فردی تعریف میشود.

شاید استناد به این نتیجه اعجاب انگیز و شوک گونه را که بر گرفته از مطالعه بر بیش از ۱۰۰۰ کودک برآمده از خانواده های فقیر و کمتر تحصیل کرده و به همین تعداد از کودکان خانواده‌های برخوردار و مرفه و بعضا تحصیل کرده، انجام گرفته است نشان میدهد، که لایه قشر پیش پیشانی مغز که به شدت در کارکرد اجرایی مرتبط است، در گروه کودکان فقیر نازکتر بوده که این دستاورد غم انگیز شاید بتوان این دلیل را در دستاوردهای تحصیلی ضعیف تر دانست.البته این مشکل باعث نمیگردد، که همه تقصیرهای ناکامی تحصیلی را بعهده فقر اقتصادی خانواده ها انداخت، طبعا امکانات آموزشی، نیروی انسانی و معلمان بی انگیزه و ناکارآمد، عدم انطباق محتوی آموزشی با فرهنگ و کارکردهای محلی و بومی، فضاهای غیر استاندارد آموزشی و… نیز از عوامل اصلی این موضوع میباشد، اما هدف این مقال بررسی عامل اقتصادی بر هوش و کارکرد اجرایی و آموزشی بوده که براساس آخرین یافته ها بین این دو عامل، ارتباط معنا داری به اثبات رسیده است.

بنابراین برای اینکه عدالت توزیعی را در بین تمام بخش ها رعایت نماییم، نگاه بسویه و یکسان به تزریق امکانات و خدمات رسانی نه تنها شکاف های طبقاتی را از بین نمی‌برد بلکه به مرور زمان و در دوره های زمانی طولانی این شکاف ها را بیشتر کرده و حتی شاید به مرحله ادعای برتری نژادی و شورش فقیران بر ثروتمندان و تلاطم های اجتماعی منجر میگردد. لذا ایجاد یک تبعیض مثبت به نفع خانواده های آسیب پذیر و داشتن یک برنامه مدون حمایتی برای کودکانی که از قِبل فقر، آسیب هوشی و مغزی نبینند نه تنها مهم، بلکه برای یک جامعه پویا، پیشرفته و دارای امنیت پایدار ضروری بنظر میرسد،گریز از بیان این واقعیت نیست که افرادی که در فقر بزرگ میشوند ، نسبت به همدورهای مرفه ترشان از نظرمالی عملکرد بدتری داشته و حتی از مشکلات جسمی بیشتری رنج میبرند، ایجاد یک نقشه راه برای اینکه اجتماع در آینده آسیب کمتری ببیند ناچار است نگرش توسعه ای خویش را بر کم کردن فاصله طبقاتی و حمایت از کودکان فقیر و محروم متمرکز کند.

فاضل خمیسی