جان ۱۶۰۰ بیمار دیالیزی در خطر است!

هرگز از یادم نمی‌رود دی ماه سال ۱۳۸۲ را. چیزی نزدیک به ۱۴ سال پیش. روزی که در بازدید از بخش همودیالیز بیمارستان سینا از کارشناس راهنمایم پرسیدم که چه لزومی دارد بیماران دیالیزی سه بار در هفته دیالیز شوند؟ و او با صراحت در پاسخم گفت: کیفیت آب اهواز پایین است. اگر کیفیت آب […]

هرگز از یادم نمی‌رود دی ماه سال ۱۳۸۲ را. چیزی نزدیک به ۱۴ سال پیش. روزی که در بازدید از بخش همودیالیز بیمارستان سینا از کارشناس راهنمایم پرسیدم که چه لزومی دارد بیماران دیالیزی سه بار در هفته دیالیز شوند؟ و او با صراحت در پاسخم گفت: کیفیت آب اهواز پایین است. اگر کیفیت آب خوب بود یک بار در هفته دیالیز هم کافی بود.

گفتن حقیقت همان و بود و اخراج آن کارشناس راست‌گو همان. دقیقا بعد از انتشار گزارش بازدید، کارشناس مربوطه را توبیخ کرده و از کار برکنار کردند.و حالا بعد از چهارده سال، این بار کارشناس دیگری در معاونت درمان دانشگاه درمان آموزش علوم پزشکی و خدمات بهداشتی – درمانی شهرستان اهواز از حقایق دیگری پرده بر می‌دارد که همه مقامات دانشگاه تلاش دارند تا به نحوی از انحا روی این حقایق سرپوش بگذارند.سال‌هاست که در مطبوعات قلم نمی‌زنم اما آن‌هایی که می‌دانند در دهه هشتاد خبرنگار بوده‌ام هنوز هم هرجا با مشکلات لاینحلی مواجه می‌شوند، به سراغم می‌آیند و عاجزانه کمک می‌خواهند. این بار، مقصدم بخش دیالیز بیمارستان امام خمینی (ره) است. بیماری که مرا به این بیمارستان فراخوانده ۱۹ سال بیشتر ندارد؛ با همسر و نوزاد شش ماهه‌ای به زیبایی یک فرشته.وقتی عکس‌های قبلی و ظاهر جدید بیمار را با هم مقایسه می‌کنم از او جز یک سایه‌ چیزی باقی نمانده است.

س.ص خطاب به من می‌گوید: “ماجرای دیالیز شدنم از اینجا شروع شد که شوهر خواهرم یک روز گفت: نیروگاه رامین برای تمیز کردن دودکش‌هایش (همان دودکش‌هایی که گاز سمی مازوت از آن‌ها خارج می‌شود و در هوا منتشر می‌شود) کارگر روزمزد می‌خواهد.دو روز پیاپی به همراه تعدادی کارگر دیگر بدون هیچ‌گونه وسیله ایمنی به درون دودکش‌های سمی رفتم و تمیزکاری کردم. روز سوم هوشیاری خود را دست دادم و از بلندی دودکش به زمین سقوط کردم. با عوارض حاصل از کار در نیروگاه به تهران رفتم و تشخیص پزشکان این چنین بود: “ابتلا به عفونت ریه، عفونت تمامی اندام‌های بدن و از کار افتادن کلیه‌ها.”س.ص، این سخنان را در حالی بر زبان می‌‌راند که روی تخت دیالیز بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز، صورتش عین گچ سفید شده و مانند بیماران شیمیایی جنگ تحمیلی نفس نفس می‌زند.

او می‌گوید: “از وقتی به بخش دیالیز بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز منتقل شده‌ام هر بار دستگاه دیالیز از کار می‌افتد و مرا راهی اورژانس بیمارستان می‌کند و اگر رسیدگی‌های اورژانس بیمارستان نبود معلوم نبود چه بلایی بر سرم می‌آمد.”س.ص با صراحت می‌گوید: “بخش دیالیز بیمارستان امام خمینی پرستاری ندارد تا درزمان خرابی یا از کار افتادن دستگاه‌ها بر بالین بیماران حاضر شود. هر بار مادرم مرا از بخش دیالیز به اورژانس بیمارستان منتقل می‌‌‌کند تا مرا به زندگی بازگردانند.”

او از من می‌خواهد کاری کنم تا او را از بیمارستان امام (ره) به بیمارستان دیگری با دستگاه‌های دیالیز سالم منتقل کنم.با اطلاعاتی که به دست آورده‌ام مستقیم به معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی و بهداشتی درمانی شهرستان اهواز مراجعه می‌کنم. مرا به سمت کارشناس بیماری‌های خاص راهنمایی می‌کنند. بعد از شرح ماوقع از کارشناس مربوطه می‌خواهم بیمار را به بیمارستان دیگری منتقل کنند. اما او با صراحت می‌گوید: “اگر قدرت آن را دارید که بیمارتان را به تهران برگردانید این کار را همین حالا انجام بدهید. چرا که در کل استان خوزستان فقط بیمارستان‌های دانشگاهی دستگاه دیالیز دارند و همگی این دستگاه‌ها فرسوده‌اند. ما هم با کمبود و خرابی دستگاه‌هها مواجه هستیم و هم با کمبود کادر پرستاری در بخش‌های دیالیز. مشکلات را به مقامات اطلاع می‌دهیم اما اوضاع تغییری نمی‌کند.”

تک تک جملات کارشناس مربوطه را کنار هم ردیف می‌کنم و در اختیار رسانه‌ها قرار می‌دهم اما معلوم نیست به چه دلایلی از انتشار این اطلاعات خودداری می‌کنند. “محسن مرادی”، سردبیر روزنامه وحدت با دادن این هشدار که کمترین عاقبت انتشار این خبر شکایت دانشگاه از روزنامه و خبرنگار مربوطه است، تنها به انتشار خبر روی خروجی کانال تلگرام روزنامه وحدت اکتفا می‌کند. روزنامه‌ای که به خاطر بازتاب حقایق در زیر فشارهای دولتی و غیردولتی عملا به یک گاهنامه تبدیل شده است.

دوستانم در رسانه‌ها تا جایی که می‌توانند در انتشار خبر کمک می‌کنند. راستش هنوز نمی‌دانم بر سر کارشناسی که نسبت به افشای حقایق اقدام کرده، چه بلایی آورده‌اند. اما از سخنان مجتبی اورکی، مدیر سابق روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی اهواز، معلوم است که آش پر از روغنی برایش تدارک دیده‌اند و بعید نیست به سرنوشت کارشناس راستگوی بیمارستان سینا در سال ۸۲ دچار شود.

دیالیز چیست؟

و اما دیالیز چیست؟ و بیمار دیالیزی کیست؟ یکی از دوستانم تعبیر جالبی دارد. او بیماران دیالیزی را آدم‌های ماشینی می‌نامد. آدم‌هایی که حیاتشان به ماشینی که آن را دستگاه دیالیز می‌نامند وابسته است. معنای لغوی دیالیز نیز نارسایی کلیه است. نارسایی کلیه به اندازه‌ای که کلیه دیگر نتواند مواد زاید بدن را دفع کند. به عبارت دیگر، دستگاه دیالیز جایگزینی برای انجام کارهای کلیه است.

بخش همودیالیز 

بخش همودیالیز، یکی از بخش‌های بیمارستانی است که بیماران دیالیزی در آنجا به مدت سه تا چهار ساعت بستری می‌شوند و منتظر می‌مانند تا دستگاه دیالیز کار کلیه را برایشان انجام دهد؛ یعنی مواد زاید بدنشان را دفع کند.و اما اینکه نارسایی کلیه چیست و چه علل و عواملی در این امر دخیل هستند، به سادگی در شبکه جهانی اینترنت قابل جست‌وجوست.

اولین بخش دیالیز خوزستان 

تا سال ۵۷ در استان خوزستان بخش دیالیز وجود نداشت. اول مهر ماه سال ۵۷، دو پرستار و دو بهیار به تهران اعزام شدند تا آموزش ببینند. اول شهریور ۵۸ بود که بخش دیالیز بیمارستان سینا برای اولین بار در خوزستان با پنج دستگاه شروع به کار کرد. از بسیاری روستاهای اطراف اهواز هم مراجعه کننده داشته و هنوز هم دارد.طبق آخرین اظهار نظر ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت در مرداد ۹۶، هم اینک ۱۶۰۰ نفر در استان خوزستان تحت درمان دیالیز هستند و نیز طبق اظهار نظر دکتر “ایرج نظری”، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اهواز ماهانه ۶۰ تا ۷۰ نفر به بیماران دیالیزی خوزستان اضافه می‌شوند.

همچنین بنابر اطلاعات منتشر شده در رسانه‌های استانی و کشوری از فروردین تا مرداد ۹۶ تعداد ۱۹ نفر و در سال ۹۴ نیز ۱۴ نفر بر اثر بروز اختلال در کار دستگاه‌های دیالیز جان خود را از دست داده‌اند. موضوعی که انجمن حمایت از بیماران کلیوی آن را تایید می‌کند، اما وزارت بهداشت آن را به کلی نفی می‌کند. وزارت بهداشت معتقد است که این میزان مرگ و میر در زیر دستگاه‌های دیالیز عادی است و اصولا ربطی به فرسودگی دستگاه‌ها ندارد.حقیقت آن است که مرگ و میر بیماران دیالیزی در استان خوزستان به یک چالش اساسی تبدیل شده. دولت آن را عادی توصیف می‌کند، اما خانواده‌های درگذشتگان که همواره بر بالین آن‌ها بوده‌اند خرابی و از کار افتادن دستگاه‌ها را عامل جان دادن بیماران خود می‌دانند.حال من مانده‌ام و حرف‌هایی که به گوش هیچ کس نمی‌رسد. من مانده‌‌ام و گزارشی که هیچ رسانه‌ای حاضر به انتشار آن نیست. مُردم از درد خدایا به که باید گفت؟

گزارش از ام کلثوم الهایی