جدول «کتک خورده»

دکتر فاضل خمیسی : چند روزی بود که بدون هیچ تجربه ی اداری و تشکیلاتی به سمت «کارشناس» منصوب شده بودم ، جوان بودم و بی تجربه. یکی از شرح وظایفم این بود که آمار تجمیعی تخلفات رُخ داده در مدارس تمام مناطق استان را اعم از: تنبیه بدنی دانش آموزان، رشوه، نمرات درسی غیرواقعی، […]

دکتر فاضل خمیسی : چند روزی بود که بدون هیچ تجربه ی اداری و تشکیلاتی به سمت «کارشناس» منصوب شده بودم ، جوان بودم و بی تجربه. یکی از شرح وظایفم این بود که آمار تجمیعی تخلفات رُخ داده در مدارس تمام مناطق استان را اعم از: تنبیه بدنی دانش آموزان، رشوه، نمرات درسی غیرواقعی، کم کاری و … را روی جدول مخصوصی آورده و هر سه ماه یکبار به وزارت متبوع ( آموزش و پرورش) ارسال نمایم، گویا این آمار به سمع و نظر مقام عالی وزارت رسیده و ایشان از این طریق بر روند سلامت شغلی کارکنان نظارت می کرد!

قبل از بنده ، بزرگواری عهده دار این منصب بود که بعد از چندین سال سابقه خدمت در این حوزه بازنشسته و گاهگاهی از سر محبت و برخی راهنمایی ها سری به همکاران قدیم و جدیدش می زد.

موعد جمع آوری آمارتخلفات سه ماهه فرا رسیده بود. گزارشات مناطق ۳۶ گانه ( آن زمان خوزستان ۳۶ منطقه ی آموزشی داشت) را پس از جمع آوری و بعد از وقت اداری و نبود ارباب رجوع از کشوی میز درآورده و با ماشین حساب شروع به جمع کردن نمودم، بخاطر اینکه ارسال این آمار اولین وظیفه ام در رابطه با مرکز بود سعی کردم تمام دقت و ملاحظات را داشته تا خدای ناکرده نقصی در«آمار» بوجود نیامده و قضاوت متولیان به خطا نیافتد!

محاسبات را چندین بار مرور کرده و پس از روند اداری، گزارشات مربوطه را فاکس کردم.چند روزی از ارسال «جدول قصه» نگذشته بود که رییس دفتر مدیرکل صدایم کرد و گفت: یکی از معاونان وزیر با مدیرکل تماس گرفته و گفته در خوزستان چه خبر شده که یهویی اینهمه تخلفات افزایش پیدا کرده و این گزارش سه ماهه چگونه ‌چه کسی تنظیم کرده است؟! دست، پاچه شدم، با خود گفتم حتماً جدول را از سر بی دقتی و نابلدی تکمیل و ارسال کرده ام!
رئیس دفتر که سالیان سال تجربه ی اینگونه اتفاقات را داشت وقتی نگرانی ام را دید با مهربانی گفت : آقای … ( همکار بازنشسته ) را پیدا کن و از او بخواه در تنظیم گزارش کمکت کند و تاکید داشت که ایشان چندین سال گزارشات را بدون کم و کاست به وزارت ارسال می کرد و در این کار خبره است.

خلاصه! همکاربازنشسته را پیدا و ماجرا را تعریف کردم.ایشان با خنده و آرامش و با چاشت شوخی گفت : مرد حسابی ! تو اگر آمار راست را بگویی زودی عوضت می کنند ، چیزی بنویس که خوششان بیاید!

گفتم : بعنوان مثال مجموع تنبیه بدنی دانش آموزان در سه ماهه اول سال شده ۲۳۰ مورد و گزارشاتش موجوده ، مثلاً چقدر بنویسم؟

ایشان با خونسردی گفت: بنویس ۱۵ و ادامه داد ؛ اصلاً قرار نیست آمار جمع آوری شده ملاک کار قرار بگیرد! شما اعداد فرضی بنویس ؛ مثلاً اگر بر حسب آمار مناطق ۵۰۰ گزارش رشوه داشته ایم، شما بنویس ۳ تا یا اصلا نداریم!!!

از آن روز دیگر ماشین حساب به کارم نیامد و معنی آمار را فهمیدم. بیچاره آمار
دانش آموزان کتک خورده ای که صدای گریه و زاری شان در پوشه و کشوها خفه میشد تا خدای ناکرده قهوه یا چای مقامات سرد نشود….