آستین نو، بخور پلو!

دکتر لفته منصوری : امروز صبح در جلسه‌ی شورای فرهنگ عمومی استان خوزستان [۱] که در ارتباط آنلاین با جلسه‌ی شورای فرهنگ عمومی کشور به ریاست رئیس‌ جمهور و نیز ارتباط هم‌زمان با سایر شوراهای فرهنگ عمومی استان‌های کشور؛ در استانداری خوزستان برگزار شده بود، تصمیم گرفتم بدون اطلاع سایر اعضا با لباس کارگران «شرکت […]

دکتر لفته منصوری : امروز صبح در جلسه‌ی شورای فرهنگ عمومی استان خوزستان [۱] که در ارتباط آنلاین با جلسه‌ی شورای فرهنگ عمومی کشور به ریاست رئیس‌ جمهور و نیز ارتباط هم‌زمان با سایر شوراهای فرهنگ عمومی استان‌های کشور؛ در استانداری خوزستان برگزار شده بود، تصمیم گرفتم بدون اطلاع سایر اعضا با لباس کارگران «شرکت قارچ دزفول» که در حال نوشتن گزارش سفر به آن هستم، حاضر شوم. به‌جز برخی از دوستان نزدیک عضو جلسه، بقیه حتی سلامی از نوع «تکان دادن سر!» هم به من نکردند! این تجربه لباس مبدل در روز و در یک جلسه فرهنگی و دولتی بود و یک‌بار در شب و در خیابان‌های اهواز هنگامی‌که دو سال پیش، گزارش «آبِ فقر و ستوته‌ی اهوازی»[۲] را نوشتم. نگاه بی‌اعتنای دیگران و «انسانِ موقت» بودن را چشیدم!
من امروز نمی‌دانستم ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران قصد دارند چه مطالبی را در شورای فرهنگ عمومی مطرح کنند؛ اما ایشان در پایان سخنان خود بر ضرورت بسط و گسترش افق نگاه شورای فرهنگ عمومی از مسائل فرهنگی صرف به مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و ارائه راهکار برای حل مسائل و مشکلات در این بخش‌ها تأکید کردند و بدین ترتیب اقدام نمادین خود را در پوشیدن لباس کارگران یک شرکت مدرن خوزستانی اما معذب به انواع عذاب‌های دستگاه‌های دولتی را صحیح و اصولی دیده و در راستای وظایف شورای فرهنگ عمومی یافتم.
توسعه‌ی ما توسعه‌ی فرهنگ مبنا نیست. توسعه‌ی همه‌جانبه‌ای که توسط فرهنگِ بومی پایه‌ریزی شود، یا حداقل بسترسازی گردد. توسعه‌ی فرهنگ مبنا غیر از توسعه‌ی فرهنگی که به توسعه کمی و کیفی چرخه‌ی تولید، توزیع و مصرف فرهنگی که فقط یکی از شئون توسعه فرهنگ مبنا است، می‌پردازد. از طرفی دیگر فرهنگ مؤلفه‌ی جداگانه و هم‌عرض با سایر حوزه‌هایی مانند اقتصاد، سیاست، امنیت و اجتماع نیست؛ بلکه در کنار آن‌ها مجموعاً توسعه را تشکیل می‌دهد. موفقیت توسعه درگرو تشخیص و محوریت یافتن حیاتِ فرهنگی یک جامعه است.
به‌عنوان‌مثال همه می‌دانیم که جمهوری اسلامی ایران در شش برنامه‌ی توسعه، فعالیت‌های زیادی و اعتبارات معتنابه‌ی در روستاها انجام داده و هزینه کرده است.
اما علیرغم همه این کارها امروز شاهد وضعیت نامطلوب در حوزه‌ی روستایی و تولید کشاورزی و دام‌پروری هستیم.
– کاهش حدود ۶۴ درصدی سهم جمعیت روستایی و عشایری از جمعیت کل کشور طی دوره سال‌های ۱۴۰۰ – ۱۳۳۵ و رسیدن از ۶۹ درصد در سال ۱۳۳۵ به مرز ۲۴ درصد در سال ۱۴۰۰؛[۳] این امر به‌وضوح نشانگر تخلیه جمعیتی مناطق روستایی و تمرکز بیش‌ازحد جمعیت در مناطق شهری و به‌تبع توزیع نامتوازن جمعیت در پهنه سرزمین است. یکی از ریشه‌های اصلی بحران‌های فعلی کشور نظیر تخریب محیط‌زیست، آلودگی هوا، ترافیک، کمبود آب، از بین رفتن خاک، گسترش جرم و مواردی ازاین‌دست را می‌توان در همین توزیع نامتوازن جمعیت در پهنه سرزمین جستجو کرد.
– تداوم روند کاهشی جمعیت روستایی و غیر ساکن کشور طی دوره سال‌های ۱۴۰۰-۱۴۲۹ و رسیدن به حدود ۱۶ درصد در سال ۱۴۲۹ به‌عبارت‌دیگر، ایران در سال ۲۰۵۰ میلادی، کشور دهم دنیا از نظر میزان کاهش جمعیت روستایی خواهد بود.[۴]
– رشد ۱۳۵ درصدی (بیش از دو برابر) سهم سالخوردگان جمعیت روستایی و عشایری (جمعیت ۶۵ ساله و بیشتر) از کل جمعیت کشور طی سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۰.[۵]
– عدم برخورداری روستاییان و عشایر از بیمه اجتماعی مناسب و فراگیر به‌نحوی‌که علیرغم گذشت حدود ۱۸ سال از فعالیت صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر، فقط حدود یک‌میلیون و ۴۰۰ هزار نفر بیمه شده‌اند (حدود ۱۰ درصد از جامعه هدف).[۶]
– مهاجرت بی‌رویه جوانان، نوجوانان و تحصیل‌کردگان از نواحی روستایی و عشایری به شهرهای بزرگ و کلان‌شهرها و به‌تبع آن گسترش شهرنشینی و حاشیه‌نشینی.
– مبدل شدن روستاها به سکونتگاه‌های غیرمولد، مصرف‌گرا و تفرجگاه شهرنشینان.
– گرایش به تغییر سبک زندگی متناسب با الگوهای شهری و از بین رفتن فرهنگ تمدنی.
– افزایش شکاف درآمدی شدید بین شهر و روستا.
این‌ها فقط بخشی از مشکلات روستاها و روستاییان است که حاصل نگاه مهندسی و آماری و بدون توجه به مسائل فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی تولید محور در این عرصه است.
اما من امروز به یاد ضرب المثل «آستین نو، بخور پلو!» افتادم. هم من، هم روستاییان و هم تولیدکنندگان مصداقی از این ضرب المثل شدیم. روزی ملانصرالدین درحالی‌که لباس کهنه‌ای به تن داشت به یک میهمانی رفت. صاحب‌خانه با دادوفریاد او را از خانه بیرون کرد. ملا به خانه برگشت و از همسایه خود، لباسی گران‌بها به امانت گرفت و آن را به تن کرد و دوباره به همان میهمانی رفت.

این بار صاحب‌خانه باروی خوش جلو آمد و به او خوش‌آمد گفت و او را در محلی خوب نشاند و برایش سفره‌ای از غذا‌های رنگین پهن کرد.
ملا از این رفتار خنده‌اش گرفت و پیش خود فکر کرد پس این‌همه احترام فقط به خاطر لباس نو و سرو و وضع ظاهری اوست. پس آستین لباسش را کشید و به آستین گفت: آستین نو بخور پلو، آستین نو بخور پلو.
صاحب‌خانه که از این رفتار تعجب کرده بود از ملا پرسید چکار می‌کنی؟ ملا گفت: من همانی هستم که با لباسی کهنه به میهمانی تو آمدم و تو مرا راه ندادی و حالا که لباسی نو به تن کرده‌ام این‌قدر به من احترام می‌گذاری. پس این احترام بابت لباس من است نه به خاطر خود من. پس آستین نو بخور پلو، آستین نو بخور پلو …
البته ناگفته نماند که استاندار خوزستان وقتی متوجه شد که چرا این لباس کارگری را پوشیدم، تحسین کرد و مرا به‌جای خود برای رونمایی از پوستر مسابقه عکاسی جلوه‌های تصویری فرهنگ عمومی در خوزستان قرار داد.

 

پانوشت:
[۱] – من عضو حقیقی شورای فرهنگ عمومی استان خوزستان هستم.
[۲] – عنوان این یادداشت از دو بخش تشکیل شده است: «آب فقر» را از سروده‌ی شاعر انقلابی و ستیزه‌جو عراقی متولد ۱۹۵۶ در منطقه‌ی نفت‌خیز تنومه‌ی استان بصره که به خاطر شعر‌های بسیار گزنده و طنزآمیزش در مورد سران عرب مشهور شده است؛ اقتباس کرده‌ام. آنجا که می‌گوید: و أنا أرقدُ فی غَیابهِ بئری / أشرب فقری / رهن البرد و رهن ظلامی و من در قعر چاهم می‌خسبم، فقر را می‌نوشم، در گرما و سرما و تاریکی. «مطر، احمد (۲۰۰۱)، الأعمال الشعریه، الطبعه الثانیه، لندن، ص ۱۴.» و «ستوته‌ی اهوازی» موتورسیکلتی که یدکِ دوچرخی را می‌کشد که به آن دو یا سه شلیف آویخته‌اند و دائماً در خیابان‌های اهواز برای جمع‌آوری مواد پلاستیکی در بین زباله‌های شهری پرسه می‌زند.
[۳] – مرکز آمار ایران. ۱۳۹۶. سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵.
[۴] – United Nations. (2019). World Urbanization Prospects, the 2018 Revision. New York.
[۵] – صندوق بیمه اجتماعی کشاورزان، روستاییان و عشایر؛ ۱۴۰۲، ماهنامه آماری فروردین ۱۴۰۲.
[۶] – همان.