گور خوابانی با درجه صفر شهروندی !!!

دغدغه من دیگر تائید یا رد هولکاست نیست ! یا تطبیق فلسفه هگل با عصر کنونی ! یا اینکه دیگر برایم مهم نیست که در ونزوئلا تورم چند رقمی است ! راستش بدنبال آن نیستم که دلیل واقعی جنگ جهانی دوم را بدانم. من از نبود فضای تفریح و تفرج نمیگویم !!من از خیر رقابت […]

دغدغه من دیگر تائید یا رد هولکاست نیست ! یا تطبیق فلسفه هگل با عصر کنونی ! یا اینکه دیگر برایم مهم نیست که در ونزوئلا تورم چند رقمی است ! راستش بدنبال آن نیستم که دلیل واقعی جنگ جهانی دوم را بدانم. من از نبود فضای تفریح و تفرج نمیگویم !!من از خیر رقابت علمی و کسب رتبه اول و حتی صدم کنکور گذشتم ،من نه تنها خنده را برای خودم حرام کرده به فرض احتیاط حتی از لبخندی گریزانم ،،بله ؛ من به معنای زندگی مشکوکم !من یک اهوازیم !!!

شهروندی که دیروز معنای حقارت را فهمید، وقتی که خاک منشائ داخلی بخود گرفت ، و باز آسمان و مردم مقصر شدند !وقتی هم زمان با بارش خاک و ذرات سرطانزا به سرو دوش مردم ،آب و برق قطع و تلفن ها مختل میشوند ، من بخاطر گریه کودکان سردرگم که نمیدانند تکلیفشان در ماندن یا رفتن از مدرسه چیست ! احساس حقارت کردم !من دیگر از اشتغال و سهم نفت و ساخت پارک و دانشگاه نمی گویم.آخر من یک اهوازیم !!

تا دیروز فکر میکردم همه خانواده های خوشبخت مثل همه اند و بدبختان هر کدام بدبختی خاص خود را دارند ، اما اتفاق دیروز دانستم بدبختی اهوازیها مشترک است !!!من شهروندی هستم با درجه صفر ! که حتی آتشنشانهایش درجه ندارند !!!من دیروز در چهره بسیاری از مردم یک نفرت خاموش دیدم که نه تنها با عذر خواهی درمان نمیشود ،چه بسا باعث تکدر بیشتر آن میشود ،صف آب ، آلودگی هوا، بی برقی و از کار افتادن بسیاری از وسایل ضروری زندگی ، درماندگی در ماندن ،رفتن ، به محل کار و مدرسه به یک سو و هیچ کس پاسخگو نبودن ، ناامید نمودن مردم به اینکه اوضاع از این هم بدتر میشود ، از سویی دیگر برای هیچ کس رمقی نگذاشت ،کجاست جامعه شناسی کیفیت زندگی ، در و دیوارمان پر شده از راههای مقابله با سرطان و سل و شیوع شپش !!!

راستی مطمئنید ما در هزاره سوم و در ۲۰۰۱۷ بسر میبریم.در زمانی که برنامه های توسعه ای ۲۰ و ۲۵ ساله میشوند و رصد کردن پنجاه یا صد ساله از الفبای مدیران استراتژیست محسوب میشود ، احاله موضوع به کانون گرد و خاک و بحث خشکسالی ،انداختن توپ در زمین کائنات است ، همانگونه که در گذشته بخاطر نبود معرفت ،منشائ بیماریها را آسمان و اجنه میدانسته اند و دست به دامن جادوگران میشدند ، اکنون نیز مسوولین بخاطر عدم داشتن برنامه پیش بینی وقایع و عدم تمهید کنترل و هدایت اتفاقات طبیعی و غیر طبیعی دست به دامن توجیه و ادله سازی شده اند.

حالا دیگر شاخص های زیست محیطی ، اقتصادی ، بهداشت ، امنیت ، حمل ونقل و تعلیم وتربیت نشاندهنده یک جامعه شهری خوشبخت و سعادتمند است که متاسفانه اهواز عزیزمان در هیچکدام از این عوامل سربلند نمی باشد و مستحق هیچ درجه ای نیست !!!این شهر که زمانی شب های کارونش و جاده فرودگاه و آتیشهایش و خوشحالی و شادی مردمش آرزوی سایر بلاد بود حالا بخاطر سیاست ها و بی تدبیریها و جاه طلبیهای عده ای بیسواد و سود جو حتی نای نفس کشیدن ندارد ، حالا دیگر مشکل اهواز با میزگرد و شعار وعکس و الصاق عناوینی از قبیل شهر ایثار و مردم خونگرم و مهمان نواز حل نمیشود ، حالا دیگر لازم است بخاط جلوگیری از فاجعه ای عظیم انسانی اقدامات عملی و علمی انجام گیرد .

فاضل خمیسی