از سرقت کتب تا تالیف کتاب (۳)

و بالاخره دوره ابتدایی هم با تمام فراز و نشیب و خاطرات زیبایش به سر رسید تا وارد مدرسه راهنمایی بلال حبشی شدیم. مدرسه ای شلوغ که از تمام روستاهای اطراف ابوحمیضه در آن تحصیل می کردند، از سه روستای حمودی گرفته( بیت ساچت، بیت سعدون و بیت إطْلَیِّل ) تا بریچیه و مرعی و […]

و بالاخره دوره ابتدایی هم با تمام فراز و نشیب و خاطرات زیبایش به سر رسید تا وارد مدرسه راهنمایی بلال حبشی شدیم. مدرسه ای شلوغ که از تمام روستاهای اطراف ابوحمیضه در آن تحصیل می کردند، از سه روستای حمودی گرفته( بیت ساچت، بیت سعدون و بیت إطْلَیِّل ) تا بریچیه و مرعی و جلالیه.

در آن مدرسه نسل طلائی و تکرار نشدنی معلمان تدریس می کردند. مدیر خوش تیپ و بسیار جدی با قدی دراز و کشیده و امضایی منحصر به فرد به نام ” عبدالرزاق جلالی ” که سال گذشته به رحمت خدا پیوست و معلمان خوبی همچون یاسین صیادی، سودانی، بنی نعمه، بیت صافی، ماضی سعیدی، فریسات و…در این بین آقای ” عبدالکریم بنی طرف ” شخصیت و منزلتی متفاوت داشت. دبیری با سواد با تفکر چپ که ابتدا کتاب زبان انگلیسی درس می داد اما نظر به خبره و استعداد عجیبی که داشت سه سالی که در خدمتش بودیم و برای سال های بعد به تدریس حرفه ای و بسیار سلس و روان ریاضی پرداخت و علاوه بر آن که بسیار شوخ طبع و کثیر المزاح بود هنرمندی به تمام معنا بود که در خط و رسم و موسیقی کسی رو دستش نمی زد و بعضی وقت ها هم که همراه با دیگر کادر مدرسه به فوتبال می پرداخت از این تیرک تا آن تیرک همه را دریبل می زد.

زیاد به یاد ندارم که در آن دوره چه کتاب هایی خواندم اما تا سال های سال تحت تاثیر کتاب غم انگیز ” ساداکو و هزار دُرنای کاغذی ” قرار گرفتم. کتاب داستان واقعی از تراژدی کودکان آسیب دیده از بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی ژاپن در جنگ جهانی دوم صحبت می کند و هزار دُرنایی که ” ساداکو ” کودک ژاپنی مبتلا به سرطان خون برای فراموشی دردها و برآورده شدن آرزوهایش از ورق پاره های کاغذی می سازد که با اتمام هزارمین دُرنا عمر وی هم به سر می رود تا شاهدی همیشگی بر جنایات آمریکا باقی می ماند.

ادامه دارد…

قاسم مزرعه