علی هاشمی ؛ مردی که شهادت سرنوشت او بود!
همرزمانش او را مرد خطوط مقدم، فرمانده زیرک جبهه جنوب و سیدالشهدای سرداران گمنام میخوانند. در میان مردم جنگزده اما او به روحیه مردمداری و تصمیمات انقلابی برای بهبود وضعیت مهاجران جنگی شهره است. علما او را از سلاله جهادگران علیه استعمارگران بریتانیایی توصیف کردهاند. نسل امروز اما او را «سردار هور» لقب داده است. […]
همرزمانش او را مرد خطوط مقدم، فرمانده زیرک جبهه جنوب و سیدالشهدای سرداران گمنام میخوانند. در میان مردم جنگزده اما او به روحیه مردمداری و تصمیمات انقلابی برای بهبود وضعیت مهاجران جنگی شهره است. علما او را از سلاله جهادگران علیه استعمارگران بریتانیایی توصیف کردهاند. نسل امروز اما او را «سردار هور» لقب داده است. تالابی که گویی دیگر بدون او نای حرکت ندارد، خیابانهای حصیرآباد اهواز، دندانههای رودخانه کرخه کور و روستای طراح حمیدیه و کوچههای خزعلیه سوسنگرد او را به نیکی یاد میکنند.
ایجاد پاسگاه در مرزهای بینالمللی، کنترل مناطق وسیع آزادشده، حفظ امنیت شهرهای آزادشده و نیز اداره آوارگان جنگی که در حال بازگشت به شهرهای خویش بودند، به عنوان اولین مأموریت سردار «علی هاشمی» در سمت فرماندهی سپاه سوسنگرد به وی محول شد. نام شهید هاشمی اما با قرارگاه سری نصرت که برآمده از سپاه سوسنگرد بود، و تلاشهای شبانهروزی او در منطقه هورالهویزه برای انجام عملیات خیبر و بدر گره خورده است. او که از ابتدای جنگ حضور فعالی داشت، با بینش عملیاتی و اطلاعاتی و با راهاندازی قرارگاه نصرت و آمادهسازی جزیره مجنون برای نبرد با متجاوزان توانست مهر پایانی بر عملیاتهای ناموفق در آن منطقه بزند.
در واقع پیچیدهترین طرح و پررمز و رازترین قرارگاه جنگ، قرارگاه نصرت بود. هیچ قرارگاهی در جنگ چنین رمز و رازی نداشت. هنر سردار هور جذب جوانان برومند منطقه دشت آزادگان بود؛ جوانانی چون عباس هواشمی و علی ناصری و البته شهید حمید رمضانی که اهوازی بود. نیروهای هاشمی حدود ۳۰۰ شناسایی در عمق هور و ۳۰ عملیات شناسایی در خاک عراق انجام دادند و هیچ کدام از این عملیاتها فاش نشد و این هنر یک فرمانده همچون علی هاشمی را نشان میدهد. شهید هاشمی هم علم جنگ داشت و هم هنر جنگ. با ابتکارهای حاجعلی، کار شناسایی هور پس از تقریبا ۱۵ ماه به پایان رسید و هور تسخیرناپذیر به تسخیر درآمد. مرتضی قربانی، محمدباقر قالیباف، شهید احمد کاظمی، شهید حسین خرازی، شهید مهدی باکری و شهید محمدابراهیم همت همه اینها با هدایت علی هاشمی سوار بلمها میشدند و لباس عربی به تن میکردند و از این دریای عظیم هور عبور میکردند و از صبح تا شب کنار دجله مینشستند و یادداشتبرداری میکردند، خط حد تعیین میکردند که گردان به گردان نیروها در کجا قرار بگیرند.
همرزمان اندکش میگویند لحظات آخر در قرارگاه هرچه گفتیم حاجعلی خطر سقوط قرارگاه هست، باید برویم عقب، او با غرور خاصی میگفت: برادر، جزیره مجنون فرزند من است. بچهها هنوز در خط خندق مشغول دفاع هستند. من چطور عقب بیایم؟ عاقبت بالگردهای عراقی سر راهش نشستند و او را با لباسهای خاکیاش به رگبار بستند. او اما در لحظه رگبار فریاد میزد: «همه به نیزارها پناه ببرید.» و دیگر تمام… امروز نماد و یادمان علی هاشمی، فراتر و برجستهتر از همه نمادها و یادمانهای جنگیِ تاکنون احداثشده در خطه خوزستان – از شلمچه تا چنگوله – است. علی را کسی نشناخت. خودش از مشهور شدن گریزان بود. علی ۸ سال مردانه در برابر توپخانه دشمن بعثی ایستاد و شمخانیها، غلامپورها، شهبازیها و گرجیها بهتر میدانند که از عمق هور و تا لب سیلبند عراقیها شاهدی بر مظلومیت علی بود. علی! مردم این دیار هرگز سرنوشتی غیر از شهادت برای تو در ذهنشان رقم نمیخورد. فاتح هور! حکایت تو به راستی که حکایت خورشید است.
رسول عوده زاده
خبرنگار همشهری
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰