فلسفه در گوشه ی رینگ!

دکتر فاضل خمیسی : وقتی رژیم غاضبی با زیر ده میلیون نفر و آنهم با جمعیتی عاریه ای که هر کدامشان از یک گوشه ی جهان آورده شده هم اکنون بزرگترین معضل نزدیک دومیلیارد مسلمان شده و آنها را به چالش کشیده است، لازم است قدری بیشتر از تحلیل روزمره به کنکاش پرداخت و به […]

دکتر فاضل خمیسی : وقتی رژیم غاضبی با زیر ده میلیون نفر و آنهم با جمعیتی عاریه ای که هر کدامشان از یک گوشه ی جهان آورده شده هم اکنون بزرگترین معضل نزدیک دومیلیارد مسلمان شده و آنها را به چالش کشیده است، لازم است قدری بیشتر از تحلیل روزمره به کنکاش پرداخت و به این برسیم که «یهودیت عصر» قبل از اینکه مذهب یا دین باشد ذهنیتی از عوارض مدرنیسم در جهت تسلط ثروت و تکنولوژی و بازنمودی از تعریف انحرافی و نژادپرستانه ی انسان برتر و پست تر است!
چگونه شد «اسرائیل» با آن پراکندگی جمعیتی، هویتی و حتی باطلی، میتواند برای دهها کشور مسلمان عربده بکشد و هماورد بطلبد.برای تغییر بنیادین در روش و سلوک باید چاره ای اندیشید، نقاط ضعف را شناسایی و برای تقویت «بنیه ی هستیمند» خویش زیر تیغ نقد درونی رفت.
وقتی کتابخانه های کشورهای مسلمان مملو از مباحث متافیزیکی و برهان اثبات «وجود» و «ذات» و «جوهر» و تعداد فیلسوفان و ارج و قرب آنان چندین برابر فیزیکدانان و ریاضی دانان باشد، طبعاً نمیتوان هواپیمایی با قدرت مافوق صوت ساخت یا استارلینک را بنام خود زد!
قصد فلسفه در گوشه ی رینگ* فلسفه نیست بلکه منظور آنست که حتی لباس فلسفه را با نخ ریاضی باید دوخت تا بتوان از قافله ی علم عقب نماند.
هر چند پیشرفت غرب دارای مبانی تئوریک فلسفی است اما این مبانی صرفاً برای ترقی تکنولوژیکی و مادی مورد استفاده قرار گرفته و فقط برای «گذر» به سمت ارتقاء علم تجربی بود در حالیکه «ما» در همان مبانی ماندیم ، تازه نه تنها از آن گذر نکردیم بلکه بدلیل «کلامی» و «ذهنی» و لاینحل بودن آن ، خلسه وار در آن غرق شدیم ، بطوریکه برای خود هاله ی نور! تصور کرده و برای مقابله با مسائل فیزیکی به متافیزیک متوسل شدیم!
جواب به موشک دشمن «نفرین» نیست! بلکه استخراج محصولاتی است که از «فهم علمی از جهان» حاصل و دستاوردهایی است که قابل لمس و بکارگیری هستند .
شاید سالهاست که ضعف خویش را در علم و عقلانیت دریافته و دانسته ایم که پاشنه ی آشیل مان کجاست اما چرا در حل آن «لنگ لنگان » پیش میرویم جای سؤال است! هر چند تاکنون دهها کتاب و صدها مقاله برای علت یابی عقب ماندگی نگاشته شده اما هیچکدامشان نتوانسته اند .نسخه ی درمان این درد کهنه باشند!
بلاشک امروز درک و بکارگیری «کوانتوم» و «نسبیت» برای توانمندی بشر از هر مجادله ی کلامی و فلسفی کاراتر و مفیدتر است بنابراین مفهوم «دانش» آنست که در عرصه ی فیزیکی جهان حادث و باعث تغییر احوال و زندگی افراد گردد!
در پایان باید گفت که عصر فلسفه با تعاریف سنتی و گذشته اش به سر آمده و به گوشه ی رینگ رفته و برای زنده نگه داشت آن حتماً باید از علوم عینی و تجربی کمک جست…