رفع پارادوکس منفعت فردی و دغدغه روشنفکرانه کنشگران حزبی!

امروزه و با گذاری زمانمند از عصر وحشی نجیب (به تعبیر روسو) به عصر انسان مدرن, شاهد پیدایش و ظهور در هم تنیدگی و پیچیدگی امور از سیاست, فرهنگ و… هستیم.این پیچیدگی چنان به پیش می تازد که تمامی فعالیت ها و منجلمه کنش فعالان سیاسی و بافتار سیاست و تحزب را نیز در بر […]

امروزه و با گذاری زمانمند از عصر وحشی نجیب (به تعبیر روسو) به عصر انسان مدرن, شاهد پیدایش و ظهور در هم تنیدگی و پیچیدگی امور از سیاست, فرهنگ و… هستیم.این پیچیدگی چنان به پیش می تازد که تمامی فعالیت ها و منجلمه کنش فعالان سیاسی و بافتار سیاست و تحزب را نیز در بر گرفته است.آنگونه که در بیشتر مواقع و در محاوره های روزانه میان فعالان سیاسی و گاه مجازی گفته می شود که آیا در این پیچیدگی و فعالیت های سیاسی و حزبی راهی برای رفع پارادوکس میان منافع فردی (کسب مناصب و…) و دغدغه روشنفکرانه یافت می شود؟ و یا اساساً آنزمان که خواهان روشنگری و تعالی بخشی هستیم, نباید نیم نگاهی به ارتقای مکانت سیاسی و کسب مناصب مدیریتی افراد حزبی داشته باشیم؟! همچنین چگونه میتوان از این پیچیدگی و به ظاهر رویارویی دغدغه های روشنفکرانه و امور خاص و فردی کنشگران سیاسی در احزاب و خاصتاً اصلاحات به اقناعی نه چندان تاویل گرایانه دست پیدا کرد؟!

در بسط و توضیح هر شئ ای ما همیشه از دو ویژگی امر و ماهیت سخن به میان می آوریم.که امر همان پدیداری و نمود یافتن شئ است و ماهیت همان حقیقت و محوریت اصیل شئ می باشد.ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که امر صرفا امری صحیح و درست است اما حتما تمام حقیقت نیست, در حالی که ماهیت همان بنیاد و بن مایه حقیقی اشیاء و پدیده هاست.حال خود فعالیت فعالان حزبی را نمی توان تنها بر ویژگی امر که خود نیز امری درست است, خلاصه نمود و تنها کسب مناصب مدیریتی را نهج و غایت اینگونه فعالیتها دانست. در حالی که ماهیت چنین فعالیتهای حزبی مبتنی بر فهمی روشنفکرانه از مقدرات جامعه با رویکردی باز و تعالی جویانه (دموکراسی خواهی, حقوق بشر و…) و تمهیدگر نگاه انسان به حقوق خود و دیگران و پیرامون است.

این پارادوکس حداقل در دوره کنونی نیز ناشی از دو نگرش مقطعی اعضا و ایضا لیدران احزابی همچو اصلاحات است; بدین صورت که بنا به فضای بوجود آمده و فاصله گیری از دوره ایدئولوژیک, خود اعضا که گاه شامل همه آنان نمی شود رویکردی منفعت گرایانه و صرفا پراگماتیسمی را لازمه وصول به منویات فردی می دانند و در بسط چنین باوری همت می گمارند, و دیگر آنکه لیدران با نگاهی تک ساحتی خواسته ناخواسته در دام چنین تقلیل گرایی نسبت به زوال دغدغه روشنفکرانه اعضا و کادر حزبی سوق داده می شوند.اکنون باید در عینیت بخشی و رفع چنین پارادوکسی تنها بر محور شایستگی تاکید نمود, گرچه انتظار یکسان داشتن از نیروها نیز نمی تواند ما در رفع این تناقض یاری رساند.

اما نحوه و نوعیت نیروها می تواند ممهد فهم ما از این واقعیت باشد که نیروهای حزبی برای ببار نشستن هستی روشنفکرانه حزب و جریانی همچو اصلاحات نیازمند جایگاه مدیریتی و در جزئی ترین امر کسب منصب هستند, تا بتوانند از آن جایگاه و منصب گرچه تتمه ای فردی را در خود دارد, اما انتظار بسط گفتمانی در حوزه مدیریتی و کاری را از آنان شاهد داشته باشیم.در پایان نیز شایان ذکر است که مجموعه حزبی هر حزبی که باشد اگر به بنیاد تئوریک و معرفتی خود در تفهیم سیاست ورزی (از طریق کارگاه های آموزشی, متینگها و …) به نیروها همت نگمارد, نباید انتظار فرارفت از چسبندگی صرف نیروها به منافع شخصی را به نظاره نشست. که همین عدم اهتمام به تدریب و آموزش میتواند آنان را چموش و حتی فرصت طلب بسازد, و مصداق تعبیر آرتور شوپنهاور خواهند بود که: عیب بچه گربه این است که در نهایت گربه می شود.

هادی حزباوی