فقط می توانست سر و صورتش را حرکت بدهد …

فقط می توانست سر و صورتش را حرکت بدهد ، گاه از شدت بی حاصلی در حالیکه سالها بدون حرکت روی بستر افتاده است ، از همسر و تنها پرستارش تقاضا می کند ، چاقویی بدستش بدهد تا خودش را خلاص کند ، همسرش هر بار اطاعت می کند و بزرگترین و برنده ترین چاقوی […]

فقط می توانست سر و صورتش را حرکت بدهد ، گاه از شدت بی حاصلی در حالیکه سالها بدون حرکت روی بستر افتاده است ، از همسر و تنها پرستارش تقاضا می کند ، چاقویی بدستش بدهد تا خودش را خلاص کند ، همسرش هر بار اطاعت می کند و بزرگترین و برنده ترین چاقوی آشپزخانه را میان مشت دست راستش می گذارد . اما از دستی که سالها به علت قطع نخاع گردن از کار افتاده و به کمک دیگران حرکت می کند ، چه کاری ساخته است ؟

همسرش با دیدن صحنه ی درد ناک تقلایی که در چشمان پر از اشکش مشاهده می شد ، آرام ، دسته ی چاقو را از میان مشتش جدا می کند .درست چند ماه بعداز ازدواجش برای کشیدن و جمع کردن روکش ایزوگام پوسیده سطح بام خانه ی پدریش ، روی بام می رود و در حالیکه با دو دستش ایزوگام را می کشید از پشت سر از روی سطح بام سقوط می کند و از ناحیه گردن ، قطع نخاع می شود .

هادی سواری

۰۹۱۶۳۱۵۷۵۲۶