قبیله گرایی آپدیت شده!

از کانت و وبر سخن می گوییم، نظریه های هگل و ابن خلدون را از بریم، اصلاحات را فرایند توقف نشدنی میدانیم. و اصول گرایی را دیانت و انصاف میدانیم، و وقتی خانواده ی زباله گردی را میبینیم حس انسان دوستی و عشق به همنوع تمام وجودمان را فرا می گیرد. اما آیا این به […]

از کانت و وبر سخن می گوییم، نظریه های هگل و ابن خلدون را از بریم، اصلاحات را فرایند توقف نشدنی میدانیم. و اصول گرایی را دیانت و انصاف میدانیم، و وقتی خانواده ی زباله گردی را میبینیم حس انسان دوستی و عشق به همنوع تمام وجودمان را فرا می گیرد.

اما آیا این به اصطلاح اعتقادات فردی در عرصه های عمل نیز ما را همراهی می کنند، یا اینکه بدلیل درجا زدن رفتار غیرمدنی و تعصباب برجا مانده از تربیت نابخردانه گذشتگان که تبدیل به یک فرهنگ خودبرتر بینی است، ما را تبدیل به بیماران ذهنی کرده که دیگران را افراد پٓست تری از خود میدانیم.وقتی صحبت از هوش میشود، خود را باهوشترین، و وقتی از تقوا سخن بمیآن میآید، هم کیشان خویش را متقی ترین انسان ها میدانیم.

قدرت اخذ شده را که بر اثر گفتمان ها و شاید شعار ها و نه کاردکردها کسب می کنیم در عمل به چادر قبیله کشانده و آنرا مثل یک شکار در عصر تیر و کمان بین خواص خویش تقسیم می کنیم و در این زمینه نه برای عدالت پشیزی قائلیم و نه برای دیانت مویزی.بدلیل غرق شدن در بندگی قبایل قدرت، برای سرکوب منتقدان از افراد ضعیف النفس و بنده تر از خود در قالب پاسخگو استفاده می‌کنیم که دغدغه آنان رضایت قبیله قدرت است تا حق طلبی و جانبداری از حق.

ما کشوری هستیم که قریب به ۱۷۰ سال از تاسیس مدارس نوین و مدرن در آن میگذرد، متأسفانه علیرغم اینکه مدارسمان نتوانسته اند ازدهه اول تاسیس خود جهشی چشمگیر داشته باشند بلعکس تعصب و قبیله گرایی و دیگران را ندیدن نه تنها آپدیت شده ، بلکه این اخلاقیات ِناپسند با ظاهر روشنفکرانه چنان بصورت مویرگی در لایه های اجتماعی پراکنده شده اند، که انتقال آنها از باصطلاح نخبگان اجتماعی و سیاسی به عوام مردم در حال گسترانیده شدن است.بدانیم که حقد داشتن از هر گروه انسانی دلیل بر بیماری ذهنی و تربیت ناصحیح اجتماعی است، چه بسیار اتوکشیده هایی که بزرگترین جنایتکاران تاریخند.

حق به جانب بودن و خود برتر بینی در بسیاری از مناسبات باعث میگردد که بجای اینکه بدنبال حقیقت باشیم بدنبال استدلال هایی هستیم که عقاید ما را پشتیبانی کند.راحت هجوم میبریم، در دنیای مجازی بجای اینکه یک واقعیت جاری را با حقیقت محک بزنیم، بلافاصله وارد حوزه های شخصی منتقدین شده و اصل موضوع را از ریشه منحرف میکنیم، آنگاه پیروزمندانه قهقهه مستانه سر میدهیم غافل از اینکه مستی پیروزی در روش های ابطالی سرابی بیش نیستند.باید مواظب روزی باشیم که در دام خیانت تفکر قرار نگیریم.این ما را بس نیست که در بسیاری از قابلیت های مدیریتی شکست خورده ایم و هر کدام از ما در قرن اندیشه و تراشه هنوز هم برای ماندن و شدن به سبیل این و آن آویزانیم. ما را چه شده است!!!

فاضل خمیسی