او چرا آنجا بود؟

مجید آرمند : در ماجرای غم انگیز مرگ این شاعر حتما وقطعا عوامل بسیار زیادی اعم از گره های کور فرهنگی و اجتماعی و قبیله ای و رسوم محلی دخیل هستند که همگان میدانیم و نیازی به کنکاش چندین و چند باره حول یافتن مقصر و تکرار مکرر این علل وعوامل نیست .صراحتا عرض کنم […]

مجید آرمند : در ماجرای غم انگیز مرگ این شاعر حتما وقطعا عوامل بسیار زیادی اعم از گره های کور فرهنگی و اجتماعی و قبیله ای و رسوم محلی دخیل هستند که همگان میدانیم و نیازی به کنکاش چندین و چند باره حول یافتن مقصر و تکرار مکرر این علل وعوامل نیست .صراحتا عرض کنم ، بعقیده بنده عله العلل و مقصر اصلی این ماجرا خود شاعر مقتول است ..میفرمائید چرا ، پاسخ بنده این استدلال مبرهن است ،،

اگر شخصی بمفهوم و معنای واقعی کلمه شاعر باشد و طبع و قریحه و ذوق شعر دارد و چکامه سرائی‌ های او حول مسائل زندگی و معضلات اجتماعی و عاطفی مردمش است و بطورکلی دغدغه تفکر او و جانمایه اشعارش صرفا غم و درد ورنج مردمش باشد خب در اینصورت و در هیاهوی هیستریک و افسار گسیخته این قبیل مراسمات احساسی که رشته تعقل و ادراک منطقی در آن گسسته است و در شلوغی آن معرکه پرگرد وغباری که بزعم عامه خر در آن شلوغی صاحبش را نمی شناسد ، و در آن فضا طبعا تعقل و خرد تعطیل است ، سوال مطرح اینست که : شاعر آنجا چکار داشت ؟و در آن بازار شلوغ بساط کالای خود را برای که پهن کرده بود ..؟

شاعری که قاعدتاً وعلی الاصول رایج ومتداول ، باید در محفل وارستگان و اهل قلم و صاحبنظران ادب و خریداران واقعی هنرش ، یعنی در محافل ادبی و مدارس و مساجد و مجالس موقر و تشنه هنر حضور داشته باشد چرا ره گم میکند و خود نیز همانند مخاطبان احساسی شعرش در ازدحام فواتح و هوسه ها و خبصه ها برای عده ای هیجان زده شعرسرائی میکند ؟ و آیا این سوال مطرح نمیشود که او نیز در این ملغمه همراه جماعتی هیجان زده شده است ؟
پاسخ منصفانه اینست : چرا ، او نیز در این فاجعه دست کمی از آن شخص سرمست از می جهالت که عربده احساسی میکشد و بعد رگبار می بندد نخواهد داشت و هر دو رهرو یک بیراهه هستند ..

حرف ها و گفته ها از عدد و افزون گذشت و بسیار شد لیک ، غم وحسرتی افزون تر از آن آمده اندر میان .. خدا رحمتش کند و خاتمه این گونه احزان برای مردم ما باشد .. وإنا لله وإنا إلیه راجعون.