شبکه های اجتماعی بخش جدایی ناپذیر از زندگی امروزی شده اند

-«حمید عبداللهیان» جامعه شناس از جمله کسانی است که به دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی نگاهی مثبت دارد؛ او در گفت و گوی تفصیلی با ایرنا تاکید کرد که دنیای مجازی ادامه دنیای واقعی و بخش جدایی ناپذیر از زندگی امروز بشر است و رویارویی با آن نتیجه یی نخواهد داشت.عبداللهیان دانش آموخته ی […]

-«حمید عبداللهیان» جامعه شناس از جمله کسانی است که به دنیای مجازی و شبکه های اجتماعی نگاهی مثبت دارد؛ او در گفت و گوی تفصیلی با ایرنا تاکید کرد که دنیای مجازی ادامه دنیای واقعی و بخش جدایی ناپذیر از زندگی امروز بشر است و رویارویی با آن نتیجه یی نخواهد داشت.عبداللهیان دانش آموخته ی رشته ی جامعه شناسی تاریخی و ارتباطات از دانشگاه «کارلتون» کانادا و عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است. وی موسس «انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات» و بانی «مجله جهانی رسانه» است.وی مولف کتاب هایی چون «دین و رسانه» و «رویکردهای مقایسه ای جامعه شناسی، انسان شناسی و ارتباطات» است و مقاله هایی همچون «روابط ترکیبی شیوه های فرهنگی روش شناخت جامعه نو»، «ساخت جهان مجازی با دلالتهای فرانمایی»، «نوع شناسی و بازتعریف آسیب های اینترنتی و تغییرات هویتی در ایران»، «بومی کردن نظریه کنش ارتباطی برای تحلیل فرآیند توسعه و مدرنیته در ایران»، «برداشتی پدیدارشناسانه از ظهور و توسعه تکنولوژیهای جدید ارتباطی در ایران» و . . . را به رشته ی تحریر در آورده است.وی در گفت و گو با ایرنا با نگاهی فرصت محور و مثبت به بررسی اهمیت و کارکرد فضای مجازی در دنیای کنونی پرداخت و توسعه این فضا را ضامن توسعه یافتگی ایران دانست.در ادامه متن کامل گفت و گوی ایرنا با حمید عبداللهیان آمده است.

81339112-5996678

 جهان مجازی و جهان واقعی چه تفاوت هایی با هم دارند و ویژگی های هر یک چیست؟ کتاب ها و مقالات فراوانی در این باره نوشته شده است که وارد آن ها نمی شوم. محور اصلی جهان واقعی در واقع به عناصر فیزیکی و انسانی مربوط می شود و مبنای برقراری ارتباط با جهان واقعی، استدلال، کشف و شهود، معناشناسی و نشانه شناسی نیست بلکه استفاده از پنج حس است. البته در این خصوص شبهات زیادی وارد است اما برداشت کلی همین است که عرض کردم. اما در خصوص جهان مجازی باید ابتدا بگویم شکل گیری اش بر خلاف دیدگاه خیلی از متخصصان این حوزه، ربطی به حضور رایانه ندارد بلکه رایانه و محتوای آن تنها این امر یعنی -مجاز بودن جهان- را تشدید کرده است. شکل گیری جهان مجازی به پایان سده ی 17 و آغاز سده ی 18 میلادی برمی گردد؛ چرا که قبل از آن تفسیر جهان با واگذاری(ارجاع) به متون مقدس و باورها انجام می گرفت ولی در دوره ی مدرن و با صنعتی شدن، جهان دو بخش شد؛ یک بخش باورها و بخش دیگر صنعت و توسعه ی اجتماعی ناشی از آن.

اتفاقی که با مدرن شدن افتاد، این بود که تفسیر جهان به انسان ها واگذار شد. انسان ها این گونه تصور کردند اکنون که می توان در طبیعت دخل و تصرف کرد، ناگزیر در تفسیر جهان هم می توان مداخله کرد. بنابراین، از این پس فردیت انسانی شروع به کشف معنا و تفسیر جهان کرد؛ چون بشر حس می کرد امور جهان را در دست گرفته و نباید با ارجاع به باورها و جهان ماورا، جهان را تفسیر کند. چنین فرآیندی قوه ی تخیل و نظریه سازی درباره ی جهان را در انسان ها تقویت کرد؛ چرا که حالا باید از همه چیز معنا استخراج می کردند. در ضمن این امر کمک کرد تا یک جور باور مجازی (یا معناسازی) به مرور زمان شکل بگیرد. به تدریج مساله ی پیشروی فناوری هم وارد بازی مجازی کردن جهان شد و از آن پس هر چه به جلو می آییم فناوری های ارتباطی قدرت بیشتری می گیرند تا این که بشر در 30 یا 40 ساله ی اخیر به این نتیجه می رسد که یک امکانی شبیه و به موازات خودش هم می تواند خلق(ابداع) کند.

اگر به تاریخ شکل گیری رایانه در دهه ی 1960 و 1970 میلادی توجه کنیم، همین تصویر را «داگلاس انگلبارت» و «آلن کای» نقاشی کرده بودند که عبارت بود از یک مانیتور، یک هارد و یک کیبورد. به بیان دیگر با اینکه تا قبل از آن رایانه یی وجود نداشت و چنین تصویری هم از آن وجود نداشت اما کای و انگلبارت این تصور را از قوه به شکل درآوردند. با همه ی این احوال، اولین رایانه های شخصی که کای و انگلبارت تصویر آنها را کشیده بودند هم در همان دهه 60 یا70میلادی متولد نشدند بلکه اولین نسل رایانه های شخصی در دهه 1980 متولد شدند.

از سوی دیگر باید به باورهای توسعه مدار که از سال 1945 میلادی تا 1980 میلادی جهان را زیر تاثیر قرار داده بودند اشاره کنم که به طور عمده به مباحثی چون «اصل چهار ترومن»، «توسعه ی امپریالیسم»، «شکل گیری اقمار» در جهان سوم و تقسیم جهان به اول تا سوم می پرداخت. به تدریج که به سال های 1980 میلادی می رسیم، جهان تغییر وضع می دهد و جنبش هایی شکل می گیرند که به نوعی رنگ و لعابی شبیه به آنچه «توسعه گراها» و «مارکسیست» ها وعده می دادند نداشتند. نمونه یی از چنین تناقض نظری در توسعه گرایی و مارکسیسم را می توان در رخداد انقلاب ایران در سالهای پایانی دهه ی هفتاد میلادی مشاهده کرد. برخلاف تصور آنها این انقلاب یک انقلاب دینی بود و در ردیف تحولاتی که توسعه گراها یا مارکسیست ها تعریف می کردند قرار نمی گرفت.بنابراین، به تدریج آن نوع فهم از جهان که همه چیز را مبتنی بر جهان واقع می دید کنار رفت و فناوری های ارتباطی که رشد پیدا کرده بودند مولفه های جدیدی را به درک از جهان اضافه کردند که در گذشته موجود نبود. این را می توان در کتاب «موج سوم» اثر «آلوین تافلر» هم مشاهده کرد؛ چرا که او در سال 1980 انقلاب سوم یا عصر ارتباطات را در تاریخ جهان پیش بینی کرد و به غیر توده یی شدن نظام رسانه های نوین و رشد فردیت گرایی در مقیاس جهانی (نه در مقیاس ملی و منطقه یی) اشاره کرد.در دهه ی 1980 میلادی اولین نسل «PC» ها به بازار آمدند و در دهه ی 1990 نسل اول موبایل ها و لپ تاپ ها به بازار آمدند و علاوه بر این، فناوری ها به تدریج در رقابت نرم افزاری با هم قرار گرفتند و نتیجه ی تعامل میان فناوری ارتباطی و نرم افزارها همین است که امروز آن چه را که در جهان در حال رد و بدل شدن است، از نوع مجاز می دانیم. انسان ها امروزه قواعد شکل گیری جهان مجازی را می فهمند؛ بنابراین بر اساس آن چارچوب ها با هم تعامل می کنند.

آن گونه که مطرح کردید بحث فردیت هم اینجا مطرح می شود؛ به این معنا که انسان ها معناهای تازه یی را برمی سازند. آیا این معناهای تازه، انسان را دچار دوگانگی نسبت به دنیای واقعیت و مجازی نمی کند؟  در شکل گیری جهان مجازی و واقعی باید چند عنصر را در نظر بگیریم؛ این که فرهنگ یک جامعه چگونه است؛ نهادهای آن جامعه به چه میزان در ابداع ابزار شکل گیری جهان مجازی دخالت می کنند و سابقه ی تاریخی یک کشور چیست.این ایده که تاکید دارد جهان مجازی آسیب ایجاد می کند قابل قبول نیست؛ چرا که زندگی در فضای مجازی اکنون دیگر واقعیت زندگی در جهان معاصر است و با آسیب زا تلقی کردن آن نمی توان از زندگی با آن گریخت. به هر روی، دو دیدگاه در مورد ارتباط جهان مجاز و واقعیت وجود دارد؛ دیدگاه اول معتقد به جدایی این دو است و دیدگاه دوم می گوید جهان مجازی ادامه ی جهان واقعی است. من طرفدار دیدگاه دوم هستم. دیدگاه اول به طور معمول توسط روشنفکران و کسانی طرفداری می شود که عملکرد ذهن و موقعیت اجتماعی تولید معنا را درک نمی کنند و هر نوع تغییر را به مثابه امری جدید که از زندگی قبلی جداست تلقی می کنند.

به نظر من ما باید جهان مجازی را به عنوان یکی از ابعاد واقعیت زندگی در دنیای معاصر در نظر بگیریم تا بتوانیم درباره ی چگونگی اداره ی حیات فردی و اجتماعی خودمان خوب تصمیم گیری و قضاوت کنیم. برای مثال مشاهده کنید که «داعش» چگونه یکی از پیشرفته ترین روش های یارگیری و سربازگیری را از طریق شبکه های اجتماعی در دستور کار قرار می دهد و البته دلیلش آن است که آدم هایی که در این گروه تروریستی فعالیت می کنند یک عده آدم هایی هستند که دانش زیادی درباره ی جهان مجازی دارند و می دانند که چگونه اطلاعات را بارگذاری و آن ها را دریافت و ارسال کنند. جنبه ی مثبت این فرآیند را ما می توانیم از قوه به فعل دربیاوریم و این امکان پذیر نیست مگر اینکه بپذیریم که باید با این ابزار جدید در دنیای معاصر زندگی کنیم.جهان مجازی از یکسو استمرار جهان واقعی است و از سوی دیگر همانند روی کارآمدن تلویزیون، ابداع سینما، رادیو و روزنامه نیست؛ بلکه یک امکان قدرتمندی است که تمام زوایای زندگی ما را در بر می گیرد و ما باید یاد بگیریم در آن اجتماعی شده و با آن تعامل کنیم. شما پرسیدید آیا دوگانگی ایجاد نمی کند؛ پاسخ من این است که امکان دارد چنین دوگانگی وجود داشته باشد؛ اما هرچه هست چیزی نیست که انسان را به خطر بیاندازد. بلکه این یک امکان است که همانند تیغی دولبه کار می کند؛ اما من معتقدم فواید آن بسیار بیشتر از زیان آن است.

نکته ی دیگر آن است که در ایران مولفه های اجتماعی نمی گذارد افراد بیش از اندازه گرفتار فضای مجازی شوند. در آمریکا جهان مجازی بیشتر در اختیار عرصه ی تجارت است. اما بخشی از کاربرهای اینترنت در آمریکا ممکن است بازیگران بازی های رایانه یی باشند و اینها گرفتار فرایند اعتیاد نسبت به فضای مجازی می شوند؛ زیرا مولفه های فردگرایی در آمریکا بسیار قدرتمند است و ارتباطات اجتماعی در آن به طور نسبی ضعیف شده است؛ بنابراین کسی که وارد اینترنت می شود گرفتار می شود و بیرون آمدنش سخت است. در آمریکا افرادی هستند که 10 تا 15 ساعت از وقت خود در روز را در فضای مجازی می گذرانند. در ایران وضعیت کاربری اینگونه نیست؛ چرا که ایران جامعه یی است که کاربران اینترنت در آن مدام با چهار فضای خانواده، جماعت دوستان، فناوری و محتوای آن در ارتباط هستند؛ همچنین می دانند چگونه بین این چهار فضا رفت و آمد کنند. این را بر اساس نتایجی که خودمان در دانشگاه تهران بدست آورده ایم عرض می کنم. بر اساس آمار، میانگین کار با اینترنت توسط کاربران زیر 20 سال در ایران حدود 2 ساعت است؛ البته برخی هم هستند که 10 تا 15 ساعت از یک روز خود را در این فضا می گذرانند. اما میانگین زمان کاربری در حد مناسبی است.

 برخی معتقدند در عصر کنونی و با پیشرفت فناوری های مدرن، شهروند (citizen) که در دنیای واقعی زندگی می کرد امروزه شبکه وند (netizen) یا به مثابه شهروندی است که وارد دنیای مجازی شده است؛ دیدگاهتان در این باره چیست؟ در کشور ما که در فضای مجازی فیلتر وجود دارد طرح مساله ی شبکه وند اشتباه است. شبکه وند در جایی مطرح می شود که فیلتر وجود نداشته باشد. در عین حال خوب است در موردش صحبت کرده و بدانیم، مزایا و معایب شبکه وندی یا سایبروندی چیست.ایران جامعه یی است که هنوز خیلی از ویژگی های فرهنگی و تمدنی خود را به منصه ی ظهور نرسانده است. از سوی دیگر، ایران کشوری است که در استفاده از اینترنت در منطقه ی خاورمیانه با 55 درصد کل کاربران خاورمیانه رتبه ی اول را دارد و 8-47 درصد جمعیت ایران در ارتباط مدام با اینترنت هستند. همچنین ایران با وجود همه ی ملاحظه ها، سیزدهمین کشور جهان از لحاظ ضریب نفوذ اینترنت در جهان است.شهروندی به معنایی که در اروپا و آمریکا وجود دارد، در ایران به لحاظ فرهنگی و تاریخی هنوز وجود ندارد. طبیعی است که ایرانی ها بخشی از هویت فردی خودشان یا روابط اجتماعی آسیب دیده شان را بجای آنکه در فضای واقعی اجتماعی بازتولید کنند یا بهبود ببخشند باید در جای دیگری جبران کنند که آن جا همان فضای مجازی است.

شبکه وند ایرانی به این دلیل شبکه وند می شود که نمی تواند به بخشی از حقوق و نیازهای شهروندی در جامعه ی واقعی دسترسی داشته باشد، بنابراین وارد «فیسبوک» می شود و جالب آن است که این با مولفه های ملی و ارزش های دینی ایرانیان به هیچ وجه در تعارض قرار نمی گیرد؛ چرا که ایرانی ها از ویژگی های تمدنی خاصی برخوردارند مبنی بر اینکه شرایط جدید را بر اساس مولفه های فرهنگی خودشان تغییر بدهند. ما در جهان جدید دو تمدن کهن داریم که از گذشته باقی مانده است؛ یکی تمدن ایرانی و دیگری تمدن هندی است. راز بقای تمدن ایرانی در عقل جمعی خوب ایرانی هاست؛ منظورم این است که در کجا چه رفتاری کنند و چگونه شرایط را به نفع خود تغییر بدهند. بنابراین شبکه وندی برای ایرانی ها نه تنها وجود دارد که یکی از ضرورت های اجتماعی جامعه ی ایران است. هم به لحاظ آماری و هم به لحاظ ظرفیت های تمدنی، ایرانیان شبکه وندی را از قوه به فعل درآورده اند. ایران با توجه به رتبه ی سیزدهمی اینترنت در جهان به طور احتمالی نزدیک به 16میلیون و 800 هزار تا 17 میلیون و 200 هزار عضو شبکه های اجتماعی به ویژه در فیسبوک دارد و اگر بخواهیم آمار دقیق سایر شبکه های اجتماعی را اضافه کنیم آمار عضویت حتی بیش از این خواهد بود.

دیدگاه ها نسبت به شبکه های اجتماعی در چند رویکرد خلاصه می شود؛ گروهی نگاه مثبت و گروهی نگاه منفی دارند و عده یی هم دارای نگاه خنثی نسبت به آن هستند؛ دیدگاه شما در این باره چیست؟  نگاه من مثبت است؛ چرا که شبکه های اجتماعی تاکنون در جهان واقعی وجود داشته اند و انسانها از آن بهره می بردند و اکنون بخشی از آن در فضای مجازی تحقق یافته و این به طور عمده به خاطر نیازهای جدید جامعه ی بشری است. برای نمونه باید بگویم مطالعه ی ما در باره ی شبکه های اجتماعی و در زمینه ی سالمندان نشان داد که علاقه مندی به عضویت در شبکه های اجتماعی در میان این گروه افزایش یافته است. این امر بدان دلیل است که ما مشاهده کردیم که جهان واقعی با زمینه ی توسعه یی که در ایران پیدا کرده، اکنون با افزایش سالمندی مواجه است. ایران اکنون شهروندانی سالمند دارد که با وضعیت بیماری و خاص خویش این امکان برایشان وجود ندارد که با اطرافیان و فرزندان خود همچون گذشته ارتباط داشته باشند و دریافته اند که یکی از راه های ارتباطی با نزدیکانشان اکنون از طریق شبکه های اجتماعی میسر است.

نکته ی دیگر اینکه، ایران به لحاظ مولفه های سیاسی، تمدنی و جغرافیای سیاسی اش، یک کشور راهبردی محسوب می شود و ما، از این منظر، نمی توانیم از یک طرف کشوری راهبردی باشیم و از طرف دیگر پیش نیازهای زندگی به عنوان یک کشور راهبردی را در خودمان ایجاد نکنیم. به همین دلیل یکی از این پیش نیازها به توانایی ما در تعامل با جهان بر می گردد. برای مثال وقتی «جورج بوش» پسر، در اینجا و آنجا ایران را تهدید کرد ما مشاهده کردیم که چگونه ایرانیان در شبکه های اجتماعی به طرفداری از ایران پرداختند و این حتی شامل کسانی می شد که در ایران متولد نشده بودند ولی ایرانی الاصل بودند. این افراد که سال ها از ایران دور بودند یا هرگز در آن زندگی نکرده بودند، ایران را سرزمین مادری (Motherland) خود می دانستند. در شبکه های اجتماعی چنین ابراز می کردند که اگر به قول معروف به ایران چپ نگاه شود در جنگ شرکت می کنند تا از سرزمین مادری دفاع کنند. این نشانگر آن است که با آنکه ایرانیان نسل چهارم که در خارج زندگی می کنند و به قابلیت های فضای مجازی آگاهند بیشتر از خیلی از ایرانیان داخل کشور متوجه پیش نیازهای زندگی در کشوری هستند که خصلت راهبردی در جهان دارد.

البته دغدغه هایی مبنی بر ورود افراد به سایت های ممنوعه و غیره وجود دارد که قابل قبول است اما این امر اصل قضیه را نقض نمی کند. قضیه این است که ما بنا بر موقعیت تمدنی، فرهنگی و راهبردی کشورمان نیازمند نسلی از کاربران فضای مجازی هستیم که بتوانند در صورت نیاز از منافع فرهنگی و راهبردی کشورمان در این فضا دفاع کند. به نظر می آید که چنین نسلی وجود دارد و تنها باید زیرساخت های فعالیت آن ها را که بیشتر به افزایش سرعت و پهنای باند مربوط است، توسعه بخشید. در مورد ورود به سایت های ممنوعه نیز باید اضافه کنم که اگر هنجارهای اجتماعی شدن در شبکه های اجتماعی را به طور طبیعی پیش ببریم قواعد اخلاقی جهان واقعی در آنجا نیز عمل خواهد کرد و نرخ ورود به سایت های ممنوعه را کاهش داده یا کنترل می کند.

 نقش سرمایه ی اجتماعی در شبکه های اجتماعی چگونه است؟ من برای پاسخ به پرسش شما از مفهوم «سرمایه ی اجتماعی پیوندبخش» استفاده می کنم که «الیسون» به آن پرداخته است. این نوع سرمایه، سرمایه یی است که در نتیجه ی روابط اجتماعی که افراد با دیگرانی که آنها را نمی شناسند برقرار می کنند، ساخته می شود. روابط افراد خانواده با هم از این گونه سرمایه ی اجتماعی نیست بلکه از نوع سرمایه اجتماعی پیوندمدار است. گونه ی دیگری از سرمایه اجتماعی به آن دسته از روابط اجتماعی مربوط است که افراد نمی گذارند از هم بپاشد و الیسون آن را «سرمایه اجتماعی نگهدارنده» می نامد. ما در تحقیقی که خانم «شیخ انصاری» انجام داده به این نتیجه رسیدیم که خیلی از آدم هایی که وارد فیسبوک می شوند، سرمایه ی اجتماعی پیوندبخش شان تقویت و توسعه پیدا می کند و بعد روابط اجتماعی گذشته شان را نیز حفظ می کنند. همچنین متوجه شدیم که «سرمایه اجتماعی نگهدارنده» نیز در فیسبوک تقویت می شود. بنابراین شبکه های اجتماعی به بازتولید و تقویت سرمایه اجتماعی کمک می کنند و این یافته برای برنامه ریزان اجتماعی و دولت بسیار حیاتی است.

 نقش شبکه های اجتماعی در توسعه را چگونه ارزیابی می کنید؟  توسعه به معنای سنتی از بین رفته است و دیگر کمتر کسی به توسعه ی زیرساخت های سخت (نظیر صنایع) و امثال آن توجه می کند بلکه حفظ محیط زیست و توسعه ی فضای مجازی اکنون در اولویت است. در زمان حاضر مفهومی با عنوان «جامعه در حال حرکت» (Mobile Society) وجود دارد که معتقد است مردم در سراسر جهان در حال تحرک از جایی به جای دیگر هستند و جامعه ی ثابت به معنای سنتی وجود ندارد؛ بنابراین توسعه به معنای سنتی دیگر معنایی ندارد. اگر قرار است توسعه را در ابعاد ملی در نظر بگیریم باید به مکانیزم های پویایی در فضای مجازی و در شبکه های اجتماعی بپردازیم. به عبارت دیگر، از مساله های اصلی ما باید این باشد که در جهان مجازی اول باشیم. توسعه در این معنا یعنی تولید و دریافت بیشترین اطلاعات در یک روز توسط تک تک کاربران اینترنت و کاربرد آن در سامان بخشی زندگی روزمره در زوایای فردی و اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.همه ی معیارهای سنتی توسعه نظیر اقتصاد ملی، پول ملی، جماعت ملی و….بی اهمیت شده اند و در عوض پیوستن به مکانیزم های جامعه در حال حرکت اهمیت پیدا کرده است. تقویت پول ملی و اقتصاد ملی نیز تا حدودی متاثر از همین فرآیند حرکت در همه ی زمینه ها شده است. جامعه ی در حال حرکت، به حرکت در همه ابعاد و در همه جای جهان اشاره دارد و نه حرکت در مرزهای ملی آن گونه که نظریه های توسعه ی سنتی معتقد بودند.

 نقاط قوت و ضعف استفاده از شبکه های اجتماعی را در چه می دانید؟ نقطه ی قوتش برقراری ارتباط در شبکه یی پیچیده از انسان ها در سراسر جهان است. من نقطه ی ضعفی نمی بینم چرا که شبکه های اجتماعی امروزه جزیی از زندگی روزمره مان شده و بخش مهمی از ضرورت های توسعه است. ما نیاز به رشد شبکه وندها داریم که امروز تعداد آنها در قالب 45 میلیون تَن قابل تحقق است مشروط بر آنکه سرعت اینترنت بالا برود و افزایش پهنای باند تحقق یابد. عقب افتادن در این فرآیند یعنی عقب افتادن از قافله ی توسعه به معنای نوین. البته این عقب افتادگی خیلی سریع تر از توسعه نیافتگی در 40 سال پیش ما را به عقب خواهد برد. مثال بارز آن کره جنوبی است که سرعت اینترنت آن خیره کننده است و در نتیجه، نرخ رشد اقتصادی آن نیز خیره کننده است. همین کره جنوبی در گذشته بسیار عقب تر از ایران بود. البته عوامل بسیار زیادی در این تحول ها دخالت دارند اما در زمان حاضر سرعت اینترنت یک متغیر تعیین کننده برای رشد اقتصادی شده است.

 نقش رسانه ها در دنیای امروز چیست؟  امروزه بدون رسانه ها نمی شود زندگی کرد؛ چرا که تلویزیون، روزنامه، کتاب، مجله، اینترنت، نقاشی، موسیقی، ارتباطات سنتی، عکس و… پیش نیازهای زندگی امروز است.

شما چه راهکارهایی برای توسعه ی فناوری های جدید ارتباطی پیشنهاد می کنید؟ ما باید مساله را به شکل کارشناسانه مورد مطالعه قرار دهیم. در این زمینه نیاز به برگزاری جلسه های بحث، کنفرانس ها و کار پژوهشی تخصصی داریم تا بتوانیم به تجزیه و تحلیل بپردازیم و تصمیم گیری کنیم. در عین حال من راهکار خودم را در بالا ارایه کردم.

در آستانه ی تدوین برنامه ی ششم توسعه هستیم. به نظر شما در این برنامه باید تا چه میزان به مباحث فضای مجازی پرداخته شود؟ داده های ما در مورد کاربران اینترنت در ایران دقیق است، اما در مورد کاربران شبکه های اجتماعی داده ی دقیقی نداریم. آمار تعداد کاربران موبایل را داریم اما اینکه از چه برنامه هایی استفاده می کنند، آماری نداریم. باید بگویم یک بخش داریم که سنجش داده ها و آمار است و بخش دوم در واقع بخش های کارشناسانه و تخصصی درباره ی توسعه ی فضای مجازی در شبکه های اجتماعی است. بنابراین هر دو بخش را باید جدی بگیریم و دنبال کنیم. برنامه ی ششم توسعه باید متکی بر نقش فضای مجازی در گسترش جامعه ی اطلاعاتی در ایران باشد. بدون داشتن یک فضای مجازی قدرتمند که کاربران حرفه یی آن را اداره کنند نمی توان انتظار داشت که موفقیت چندانی در آینده کسب کنیم. فضای مجازی امکانات مجانی در اختیار ما می گذارد و ظرفیت نیروی انسانی هوشمند را نیز ایجاد کرده ایم؛ فقط آنچه باقی مانده آن است که دولت در برنامه ی ششم اراده کند که به فضای مجازی اعتماد کند و زمینه ها را برای گسترش خیره کننده آن به منظور رقابت در مقیاس