در رثای هوشنگ عبدالهی، معلم مظلوم اهوازی که با خدنگ کرونا غریبانه رفت…!!

محمد شریفی :خبر سنگین بود و سهمگین ،ناباورانه بود که باور کنم چهره خندان و مصفا به عشق معلمی و آرمان ها و شرافت های انسانی، یعنی :هوشنگ عبدالهی عزیز با چنین شتاب و سرعتی در جدال با ویروس بی رحم کووید، اینگونه غریبانه و مظلومانه از نفس بیفتد.او در حالی که رو به اسمان […]

محمد شریفی :خبر سنگین بود و سهمگین ،ناباورانه بود که باور کنم چهره خندان و مصفا به عشق معلمی و آرمان ها و شرافت های انسانی، یعنی :هوشنگ عبدالهی عزیز با چنین شتاب و سرعتی در جدال با ویروس بی رحم کووید، اینگونه غریبانه و مظلومانه از نفس بیفتد.او در حالی که رو به اسمان داشت و کودکان خردسالش را در این دیار غریب مجسم می کرد و برنامه هایش را برای تعالی اموزش ابتدایی ناحیه چهار اهواز مرور می کرد ، آخرین نجواها، امیدها و آرزوهایش و گرفتار شدنش در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان و بی تدبیری های انهایی که او و هم تختی های گرفتارش را به این روز انداختند، از کادر درمان رضایت داشت اما از متولیان پرمدعا که همه چیز را به امان خدا سپرده بودند و این روزهای تلخ را رقم زدند ناله های زار داشت.

هوشنگ از مردمی که بی محابا و بدون رعایت پروتکل ها بی هدف در کوی و برزن پرسه می زنند گلاایه ها داشت.اینگونه رو به آسمان کرد و آنگونه رفت،می دانم امشب خانه اش چه حال و هوایی دارد، گپ زدن کودکانش با در و دیوارهای سرد چه سوز و گدازی دارد…..به قول شاعر خردمند:

افسوس که سرمایه ز کف بیرون‌شد

وز دست اجل، بسی جگرها خون شد

افسوس که نامه جوانی، طی شد

وآن تازه بهار زندگانی، دی شد

سه روز پیش (هشتم آبان ۹۹) سید غلامعلی تقوی خبر وخامت احوال هوشنگ نازنین را به من منتقل کرد که در بیمارستان رازی سخت می دهد جان …به زمین و زمان متوسل شدم که برایش تلاش کنند… اما عصر یکشنبه ۱۱ آبان خبر آسمانی شدنش را دریافت و به قول حافظ غم هجری کشیدم که مپرس…