والس با بشیر – ۱

یک افسر فالانژ، پشت بی سیم‌، از فرماندهی عملیات پرسید: «با پنجاه زن و کودکی که به محاصره در آورده‌ام چه کنم‌؟» ایلی حُبَیقِه‌، فرمانده ی شبه‌ نظامیان، گفت‌: «این آخرین باری باشد که این چیزها را از من می‌پرسی … خودت که بهتر می‌دانی باید چه کار بکنی‌! محمد دورقی : خاصیت اساسی گذشت […]

یک افسر فالانژ، پشت بی سیم‌، از فرماندهی عملیات پرسید: «با پنجاه زن و کودکی که به محاصره در آورده‌ام چه کنم‌؟» ایلی حُبَیقِه‌، فرمانده ی شبه‌ نظامیان، گفت‌: «این آخرین باری باشد که این چیزها را از من می‌پرسی … خودت که بهتر می‌دانی باید چه کار بکنی‌!

محمد دورقی : خاصیت اساسی گذشت زمان، غفلت زایی و نسیان است. گذشت زمان، وقایع را در زیر لایه های نسیان می پوشاند. هیچ چیز، به اندازه گذر زمان، نمی تواند خاطره ها را از خاطرها بزداید و تصور ذهنی ِ دگرگون شده،به انسانها ببخشد.عاملی که این روزها باعث شده است تا بعضی از روشنفکرنماهای غفلت زده، ناله های مزورانه ی اشغالگران بیرحم اسراییلی را در ارتباط با کشتار غیر نظامیانشان توسط حماس، باور کنند و با آنها همنوایی نمایند، چیزی جز غفلت از تاریخ نیست.در اینجا می خواهم برش کوتاهی از تاریخ جنایت و بدعهدی این رژیم غاصب را با شرح موجزی از کشتار فلسطینیان در اردوگاه صبرا و شتیلا در معرض دید و قضاوت همه آزادگان و روشن ضمیران، قرار دهم:

پس از جنگ کرامه و ده سال بعد از هجرت رنج آلود نیروهای فتح به سرکردگی یاسر عرفات، از اردن به لبنان، یعنی در ژوئن ۱۹۸۲، اسراییلی ها،برای کمک به نیروهای حزب فالانژ، متحد راهبردی خود در لبنان و برای سرکوب نیروهای جنبش فتح، به لبنان حمله کردند. نیروهای مسیحی فالانژ( حزب کتائب به رهبری پیر جمیل )از قدرت گرفتن نیروهای فتح در لبنان واهمه داشتند و برای همین با نیروهای فتح و یاسر عرفات دشمنی می کردند و اسراییل را برای این هجوم و کشتار فلسطینیان ترغیب کردند. نیروهای اسراییلی پس از رسیدن به حومه بیروت، نیروهای فتح را در غرب بیروت محاصره کردند.

اسرائیل که در جریان این حمله از حمایت کامل کشورهای غربی برخوردار بود، خواستار اخراج کامل نیروهای سازمان آزادی‌بخش فلسطین و نیروهای سوری با نظارت نیروهای چند ملیتی بود. سرانجام، با عقد یک توافقنامه، یاسر عرفات و نیروهای فتح، از لبنان خارج شده و به تونس نقل مکان کردند.یکی از بندهای آن توافقنامه، موکدا از اسراییل می خواست به ساکنان اردوگاه های فلسطینی در لبنان تعرض نکند چون فتح تمام نیروهای نظامی خود را از این اردوگاه ها خارج کرده و ساکنان موجود، همه، غیر نظامی و آوارگان جنگ بودند.اما این توافقنامه و این عقب نشینی هم نتوانست اسباب راحتی را برای ساکنان بیچاره اردوگاه ها فراهم کند چرا که انگار تقدیر فلسطینیان، با رنج و هجرت و کشتار، آمیخته بود. ۱۴سپتامبر ۱۹۸۲، بشیر جمیل، ۹ روز پس از تحویل گرفتن مقام ریاست جمهوری لبنان و قبل از ادای سوگند رسمی، به همراه ۲۵ نفر از همراهانش، در مقر حزب فالانژ لبنان، در منطقه اشرفیه ی بیروت، به وسیله انفجار بمب،به قتل رسید. قتل بشیر جمیل، ضربه بزرگی بر حزب فالانژ بود.فالانژها و اسراییل، بدون هیچ دلیلی این ترور را به باقیمانده ی نیروهای نظامی جنبش فتح که به گمان آنها هنوز در اردوگاه ها و میان آوارگان غیر نظامی در اختفا به سر می بردند، منتسب کردند.بعد از این تصور توهمی،فالانژها به کمک نیروهای اسراییلی و با چتر حمایتی کامل آنها به اردوگاه های صبرا و شتیلا حمله کردند و کشتاری را به راه انداختند که در تاریخ جنایت های قساوت آمیز بشری کم نظیر است.

اسراییلی ها این دو اردوگاه و ساکنان غیر نظامی بی گناهش را که روح شان هم از قتل بشیر جمیل بی خبر بود، محاصره کردند تا هیچکس امکان و مجال فرار از آن کشتار همه جانبه و سبعانه نداشته باشد.در جریان این جنایت،صدها نیروی مسلح، به بهانه جستجوی مبارزان فلسطینی، وارد این دو اردوگاه شدند. این در حالی بود که در این اردوگاه ها جز زنان و کودکان و سالخوردگان کسی نبود، اما عناصر مسلح، زنان و کودکان را به خاک و خون کشیدند و اکثر جنازه‌ها را در خیابان‌های این اردوگاه‌ها رها کردند.

در ادامه، بولدوزرهای صهیونیستی وارد ماجرا شدند تا این اردوگاه ها و منازل داخل آن را تخریب کرده و صحنه جنایت را کاملاً از بین ببرند.جامعه بین‌الملل ضمانت داده بود که پس از خروج نیروهای مقاومت فلسطین از بیروت،از ساکنان بی‌پناه اردوگاه‌های فلسطینی حمایت کند، اما کشورهای ارائه دهنده این ضمانت‌ها به وعده‌ها و تعهدات خود عمل نکردند و ساکنان بی‌گناه این اردوگاه‌ها را در برابر جنایت متجاوزان تنها گذاشتند.ریگان در پاسخ به اعتراض شفیق وزان نخست‌وزیر وقت لبنان که به ورود رژیم صهیونیستی اعتراض کرده‌ بود، پاسخ داد: »اسرائیل معتقد است که بعد از کشته شدن بشیرجمیل‌، این یک پیشروی محدود برای حفظ امنیت است»

‌ فالانژیست‌ها، بی‌رحمانه هر انسان زنده‌ای را که یافتند،ابتدا مورد اذیت و آزار قرار داده‌، سپس به قتل رساندند. روش کشتار به فجیع‌ترین شکل‌ِ ممکن بود.*با کارد شکم زنان حامله دریده شد، سرها از تن جدا گردید و با سرنیزه بر روی بدن خونین کودکان و زنان‌، نشان صلیب کشیده شد*. یک افسر فالانژ، پشت بی سیم‌، از فرماندهی عملیات پرسید: «با پنجاه زن و کودکی که به محاصره در آورده‌ام چه کنم‌؟ «ایلی حُبَیقِه‌»، فرمانده شبه‌نظامیان، گفت‌: «این آخرین باری باشد که این چیزها را از من می‌پرسی … خودت که بهتر می‌دانی باید چه کار بکنی‌!»

قتل عام از غروب روز پنجشنبه شانزدهم سپتامبر تا صبح روز شنبه ۱۸ سپتامبر یعنی بیش از ۳۶ ساعت ادامه داشت و در این مدت همزمان با سکوت کامل در رژیم صهیونیستی، قتل و کشتار و تجاوز به فلسطینیان در آنجا همچنان ادامه یافت.شب ها، نیروهای اسراییلی، بالای اردوگاه ها، منور شلیک می کردند تا نیروهای جلاد فالانژ، با دید بازتری، سر کودکان را ببرند و شکم زنان را بدرند.

در این قتل عام ۳۲۹۷ کودک و نوزاد و زن فلسطینی و لبنانی از مجموع ۲۰ هزار ساکن این اردوگاه ها شهید شدند. پیکر ۱۸۰۰ نفر در خیابان‌ها و کوچه‌های تنگ این دو اردوگاه رها شده بود و ۱۰۹۷ نفر دیگر هم در بیمارستان غزه و ۴۰۰ تن دیگر در بیمارستان عکا به شهادت رسیدند.بعدها، تحقیقات مشخص کرد که انفجار مقر فالانژها،کار یک چریک چپ گرای مسیحی سوری به نام حبیب الشرتون بود و فلسطینی های بی نوا،دخالتی در این مساله،نداشتند و این کشتار سبعانه و این تلفات انسانی سترگ را در عین بی گناهی متحمل شده بودند.آریل شارون، وزیر جنگ رژیم، فقط در حد تذکر ِ مادری که به پشت دست بچه اش ضربه ی خفیفی می زند تا او را بخاطر ریختن چای روی قالی،تنبیه کرده باشد، به خاطر این اشتباه مرگبار و این تلفات انسانی دهشتناک، تذکر می گیرد.گذشت زمان، با این جنایت بزرگ،همان کاری را کرد که با دیگر جنایت های این رژیم کرده بود: فراموشی

کشتار صبرا و شتیلا تنها یکی از هزاران جنایتی ست که رژیم خو گرفته به خونریزی اسراییل، در حق فلسطینی ها مرتکب شده است.

این روزها، ناله های مظلومیت مزورانه ی این قاتلان بالفطره، عده ای از روشنفکر نماهای ما را طوری فریفته است که جنایت های اسراییل را فراموش کرده و به همذات پنداری و همنوایی با این رژیم مشغول شده اند. اگر اندکی حریت و آزادگی و وجدان بیدار در این جماعت باقی ست بهتر است قبل از همنوایی و همدردی با این قاتلان مظلوم نما، کمی تاریخ را مرور کنند.دیروز، به بهانه قتل بشیر جمیل، فرزندان صهیون، بر جنازه ی کودکان و زنان فلسطینی والس(۲)جنون برگزار کردند و امروز، به بهانه کاملا واهی ِ قتل کودکان و غیر نظامیان اسراییلی در حمله طوفان الاقصی،دارند غزه را از آثار حیات پاکسازی می کنند.این در حالی ست که هیچگونه شواهد و مدارکی مبنی بر کشتن متعمدانه ی غیر نظامیان توسط حماس وجود ندارد.این والس های جنونی، تا وجود نامبارک اسراییل به پاست سلسله ای لایتناهی خواهد بود چرا که نطفه ی این رژیم در بستر غصب و بدعهدی شکل گرفته و تنانگیِ نفرت آلودش،با خون و جنون تکوین یافته است.

۱- *والس با بشیر*: نام یک فیلم انیمیشنی اسرائیلی است، محصول سال ۲۰۰۸، به کارگردانی آری فولمن که به وقایع همزمان با جنگ اول اسراییل علیه لبنان در دهه ی ۸۰ میلادی به ویژه کشتار صبرا و شتیلا می‌پردازد.آری فولمن، یکی از سربازان محاصره کننده ی اردوگاه ها بود.

۲ – *والس* : (به آلمانی: Walzer) یک نوع رقص محلی و سالنی است که رقصنده‌ها یکدیگر را هنگام رقص نگه می‌دارند