مجول هر کیلو ۲۰ دلار یعنی هر ۴ کیلو معادل یک بشکه نفت! – قسمت آخر

دکتر لفته منصوری : من در این یادداشت از اکسیر علم و تجربه می‌گویم. من نه از عرصه‌ی آکادمیک واکس خورده‌ی اتو کشیده محصورِ در دیوار دانشگاه و نه از گستره‌ی سنت در جا مانده‌ و رها شده در زمین و زمان، سخن می‌گویم! موسی و منوچهر دانش‌آموختگان و مدیران و کارشناسان کشاورزی بودند اما […]

دکتر لفته منصوری : من در این یادداشت از اکسیر علم و تجربه می‌گویم. من نه از عرصه‌ی آکادمیک واکس خورده‌ی اتو کشیده محصورِ در دیوار دانشگاه و نه از گستره‌ی سنت در جا مانده‌ و رها شده در زمین و زمان، سخن می‌گویم! موسی و منوچهر دانش‌آموختگان و مدیران و کارشناسان کشاورزی بودند اما هیچ ابایی ندارند که تک‌تک نهال‌های مزرعه‌ی خود را با دست‌های خود بکارند تا جایی که نهال‌های کج و معوجی که فرزندان جوانشان (محمد و محمود) کاشته بودند را کندند و خود از نو کاشتند! آنها می‌دانند چه می‌گویند و چه می‌کنند؟! اگرچه همه بر علیه آنها بودند! برای توسعه ایران به همچون ترکیبی از دانش و تجربه نیاز هست. از منوچهر می‌پرسم چطور برحی که نیاز به رطوبت دارد و خاستگاه آبادانی و شادگانی‌اش به‌خاطر رطوبت آن دیار است در کنار پیارُم و مجول که نیاز به هوای خشک دارد را در ابوهاون می‌کاری و عمل می‌آوری؟ او با لبخندی می‌گوید: آقای منصوری اگر نشود، باید دانش و تجربه‌ام را در کوزه بگذارم و آبش را بخورم! آیا این همه اعتماد به‌نفس یک کارآفرین، سرمایه نیست؟! این گونه‌ای جهاد و اجتهاد نیست؟ که باید رساله‌اش را برای مقلدین نوشت؟! اگر این نیست، پس چی هست؟ ایکاش کارآفرینان را ملی می‌کردند! اما نه آن‌طور که نفت و آب و زمین و زمان را ملی کردند!

«گرچه ایران با بیش از چهارصد رقم خرما، دارای غنی‌ترین ذخیره ژنتیکی نخل خرما است ولی این تعداد ارقام، به‌معنای داشتن همه ارقام برتر دنیا نیست، از این رو واردات ارقام خرمای برتر جهان یکی از اهداف وزارت جهاد کشاورزی بوده است. از مهمترین ارقام برتر خرمای جهان می‌توان از مجول، پیارُم، دگلت‌نور، خلاص، عَجوه، شی‌شی، صَگعی، سُکَّری و سلطانه نام برد که در دو دهه‌ی گذشته نزدیک به بیست رقم از آنان در قالب واردات ارقام برتر تجاری جهان، وارد کشور شده و در مناطق گوناگون کشور نیز ارزیابی شده است.»[۱].«رقم مجول، با میوه‌های بسیار درشت، خوش طعم و بازارپسند از مهم‌ترین ارقام تجاری جهان است.»[۲]

«مجول فیبر فراوانی دارد که سبب بهبود عملکرد دستگاه گوارش شده و هضم غذا را آسان می‌سازد. همچنین مقادیر بالای فیبر با تأثیر بر کاهش کلسترول خون به کاهش خطر بروز بیماری‌های قلبی و عروقی می‌انجامد. وجود مقادیر زیاد پتاسیم در بافت میوه به تنظیم فشار خون کمک می‌کند. ویتامین‌های گروه ب در تنظیم متابولیسم بدن و مقادیر بالای مس، در جذب بهتر آهن و منگنز و نیز تنظیم فعالیت هورمون‌ها نقش دارند. مقادیر بالای ویتامین آ نیز سبب بهبود بینایی می‌شود. وجود پروتئین‌ها در بافت میوه به تحریک رشد کمک کرده و مقادیر بالای کلیسم همراه با منیزیم، منگنز و مس در تقویت استخوان‌ها نقش دارد. همچنین این میوه حاوی پلی فِنُل است، بنابراین، به‌عنوان یک آنتی‌اکسیدان، مهار کننده برخی از بیماری‌های با منشاء رادیکال‌های آزاد است. روی‌هم‌رفته، مصرف متعادل این میوه، برای سلامتی بسیار مفید است.»[۳]

«نام اصلی رقم مجول در اصل (مجهول) به‌معنای نامشخص است؛ چراکه در کشور مراکش (زیستگاه اصلی آن) نام خاصی به آن داده نشده بود و به‌عنوان (نا مشخص) معروف بوده است. ولی پس از ورود به دیگر کشورها، کم‌کم در نوشتار لاتین با نام مجول معرفی شد. خاستگاه رقم مجول، خاورمیانه و شمال آفریقا (مراکش) بوده است. که بعدها در کشورهایی چون آمریکا، فلسطین اشغالی، عربستان سعودی و اردن با موفقیت کشت شده است.»[۴]

«خرمای مجول به‌دلیل کیفیت بالا و بازارپسندی فراوان، سهم مهمی از بازار جهانی را به خود اختصاص داده است. به گفته کارشناسان بازار، سالانه حدود ۲۲ هزار تن مجول تولید می‌شود که از این مقدار، ۱۱۶۶۰ تن (معادل ۵۳ درصد) توسط ایالات متحده آمریکا (کالیفرنیا) و ۸۸۰۰ تن (معادل ۴۰ درصد) توسط فلسطین اشغالی تولید می‌شود، باقیمانده که نزدیک به ۱۵۴۰ تن (معادل ۷ درصد) است توسط دیگر کشورها همچون مصر، اردن، مکزیک و … تولید می‌شود. برخی کشورها همچون نامیبیا نیز به تازگی تولید مجول را آغاز کرده‌اند.»[۵]

بعد از ترک نخلستان موسی و منوچهر قاسمی می‌خواستم پرسش‌هایی در ذهن کودکان دبستان ابوهاون ایجاد کنم! می‌خواستم نهالی را در قلب بچه‌ها بکارم تا شاید به‌همت و صفای آنها وقتی بزرگ شدند، درختی پُر بار گردد! می‌خواستم بزرگان روستا به قاسمی‌ها اعتماد کنند و به‌جای یکی دو نخل در خانه، نخلستانی بنیان گذارند! ما را به خیر دولت امیدی نیست، شر نرساند! دلم می‌خواست، پرفسور حسن حمدی پسرِ مرحوم عبدالعلی بنایّ کاه‌گل و مهندس سید کمال میرباقری پسرِ مرحوم سید کاظمِ راننده و مهندس جلیل حمیدی پسرِ مرحوم کریم کشاورزِ اهل همین آب و خاک با بچه‌ها حرف بزنند، درس خواندنشان را توضیح دهند! مهندس و دکترشدنشان را شرح دهند! تجارب‌شان را به بچه‌ها بگویند، تشویق‌شان کنند! روح قاسمی‌ها را در آنها بدمند! لذا از جناب آقای حاج قاسم سعدی مجد رئیس آموزش و پرورش باوی درخواست کردم به ما اجازه بدهد با بچه‌ها حرف بزنیم، اجازه دادند، اما وقتی آمدیم مدرسه را تعطیل کرده بودند و این هم حسرتی به‌دل و شرنگی به کام نشاند. می‌خواستم نخل توسعه را در دل بچه‌ها بکارم، و نشد! دیوارهای مدرسه برای فرار نکردن فرهنگ، بلند است[۶] و پرچم ایران چروکیده بین در و دیوار! و قفل و زنجیری بر در مدرسه! و آه از اینکه مدرسه تعطیل است!!!

پروفسور حسن حمدی بر اثر حادثه ای در دوران نوجوانی از ناحیه پا آسیب‌ دیده است، هنگامی که پژو پارس مهندس جلیل حمیدی در نهری تپید؛ از ماشین پیاده شدیم و از قسمتی که در اثر بارندگی ماسه‌ها را شسته و در زمین نهری ایجاد کرده، عبور کردیم و پروفسور حمدی رو به من کرد و گفت: عبرت الشط علی مودک! و من در جوابش گفتم: او خلیتک علی راسی![۷]

 

پانوشت منابع و توضیح ها:

[۱] – تراهی، عزیز (۱۴۰۰)، خرمای رقم مجول کاشت، داشت و برداشت، تهران: سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، معاونت آموزش و ترویج کشاورزی، نشر آموزش کشاورزی.
[۲] – همان.
[۳] – همان، ص ۱۴.
[۴] – همان، ص ۱۳.
[۵] – همان، ص ۵۰.
[۶] – دیوار بلند دبستان ابوهاون برای من تداعی معانی شد تا از رمان پرشکوه مدیر مدرسه جلال آل احمد، نویسنده نامدار و منتقد معاصر به عاریت بگیرم و چقدر دوست دارم معلمان سرزمینم این رمان را از بدو استخدام در آموزش و پرورش تا بازنشستگی، سالی یک‌بار بخوانند آنجا که گفت: «و دور حیاط دیواری بلند. درست مثل دیوار چین. سد مرتفعی در مقابل فرار احتمالیِ فرهنگ.» (ص ۲۲-۲۱) این تشبیه گزنده جلال از دیوار بلند که برای جلوگیری از فرار احتمالی فرهنگ، گفته است، در همه جا کاربرد دارد!
[۷] – یکی از ترانه‌های زیبای مادرانه‌ی عربی است که حکایت از آن می‌کند که مادری در جریان سیلی یا مهاجرتی یا شدت و تنگ‌حالی برای عبور از رودخانه (شط) پسرش را روی سر خود می‌گذارد و در رودخانه گام می‌گذارد و هرگاه که به جای عمیق فرو می‌رود و نفسش در زیر آب قطع می‌شود و دوباره که به جای بلندی می‌رسد، نفسی تازه می‌کند و این خطاب و عتاب را با فرزندش که وقتی بزرگ می‌شود، مادر را ترک کرده و تنها می‌گذارد؛ می‌کند. اشعار این ترانه‌ی زیبا را تقدیم به همه‌ی فرزندان مادران ایران و مام میهن می‌کنم: عبرت الشط على مودک وخلیتک على راسی (به خاطر تو از رودخونه رد شدم و تو رو بالای سرم گذاشتم) بکل غطّه أحس بالموت و بقوه أشهق أنفاسی (هر بار که زیر آب می‌رفتم حس می‌کردم دارم می‌میرم و به سختی نفس می‌کشم) و سمیتک أعز ناسی (با این حال تو رو عزیزترینم صدا می‌کردم) کل هذا و گلت أمرک أحلى من العسل مُرِّک (با این همه گفتم، امر امر توست، تلخی تو از عسل برام شیرین‌تره) وین ترید أروح ویاک بس لا تجرح إحساسی (کجا می خوای بری؟ باهات می‌آم، فقط احساسم رو زخمی نکن) أمُر و عیونی بعیونک و أنت عیونک لغیری (رد می شم در حالی که به چشمات نگاه می کنم، ولی تو نگاهت به کس دیگه‌ایه) فضلتک على روحی وضاع ویاک تقدیری (تو رو به خودم هم ترجیح دادم، این طور شد که ارزشم ضایع شد) اگول أش قصرت ویاک وش تطلب بعد أکثر (بگو برات چی کم گذاشتم و بیش‌تر از این دیگه چی می‌خوای؟) على ذراعی تنام اللیل وأگول إرتاح و أنا أسهر (هر شب روی دستم می‌خوابیدی و می‌گفتم تو راحت باش و من شب رو بیدار می‌موندم) وصلت لشاطئ أحلامک بتضحیتی و سهر لیلی (به بالاترین رویاهات رسیدی، به خاطر از خودگذشتی و شب بیداری من) و لا مره گلت ممنون و أنا اللی منهدم حیلی (حتی یک بار هم تشکر نکردی، در حالی که من همه توانم از بین رفته بود) اگول أش قصرت ویاک وش تطلب بعد أکثر (بگو برات چی کم گذاشتم و بیش تر از این دیگه چی می‌خوای؟) على کتوفی/صدری/اضراعی تنام اللیل وأگول إرتاح و أنا أسهر (بر روی شانه هام/سینه ام/دستهایم می‌خوابیدی و می‌گفتم تو راحت باش و من شب رو بیدار می‌موندم). تلنگر پرفسور حمدی، بوی روستا و یاد رنجهای مادران روستایی و ترنم این اشعار، اشک ما را سرازیر کرد و این پایان سفر خرمایی ما شد!