از سرقت کتب تا تألیف کتاب!

گرچه مبصر ثابت کلاس پنجم ماندم، اما دانش آموز ممتاز کلاس مهدی فخیمی( عضو فعلی شورای شهر ابوحمیضه ) بود و من هم هر چی زورم را می زدم نتونستم بهش برسم و تا پایان آن سال تحصیلی دانش آموز دوم کلاس ماندم. با این که مهدی در تمامی دروس یک سر و گردن از […]

گرچه مبصر ثابت کلاس پنجم ماندم، اما دانش آموز ممتاز کلاس مهدی فخیمی( عضو فعلی شورای شهر ابوحمیضه ) بود و من هم هر چی زورم را می زدم نتونستم بهش برسم و تا پایان آن سال تحصیلی دانش آموز دوم کلاس ماندم.

با این که مهدی در تمامی دروس یک سر و گردن از من بالاتر بود اما در درس انشاء هیچ کس حریفم نمی شد و این را به شهادت خود آموزگارمان آقای آلبوخمیس می گویم چرا که نمره همیشگی من در این ماده درسی بیست بود و حتی یادم هست که یک بار که مهدی انشایش را خواند بیست و آفرین گرفت اما چند دقیقه بعد که من انشایم را خواندم بیست و آفرین را که گرفتم معلم به بچه ها گفت: ” قاسم را محکم تشویق کنید “. همون لحظه مهدی با صدای بلند گفت :” آقا ، من و قاسم نمره مان یکیه ” ولی آقای آلبوخمیس بهش گفت:” نخیر مهدی جان شما بیست گرفتی و آفرین ولی قاسم هم بیست بود و هم آفرین و هم تشویق شد. “

حالا هم که یاد آن موضوع می افتم یقین دارم که انشای خوب من در آن روزها به بردن کتاب های مدرسه و مطالعه شان برمی گردد. گرچه قیاس مع الفارق است اما داستان من و کتابخانه مدرسه شهدا هم چندان بی شباهت به داستان “جک لندن ” و کتابخوانه های شهر اوکلند نیست. آنجا که روزی جک به طور کاملا تصادفی و از سر بیکاری سر از کتابخانه ای در می آورد و نتیجه اش می شود خلق آثار مشهور ” سپید دندان ” ، ” آوای وحش ” ، ” گرگ دریا ” ، … و می شود ” جک لندن ” و اتفاقاتی دیگر

ادامه دارد…

قاسم مزرعه