آموزش و پرورش، از فلک کردن تا فلج کردن!
امروز جمعه درحالیکه امیرعلی نجار نوهی من در کنارم دراز کشیده و در رؤیاهای چهارماهگیاش خوشگذرانی میکند. این خبر: «ارجاع پرونده تنبیه بدنی دانشآموز اهوازی به هیئت تخلفات اداری»[۱] مرا به ۴۵ سال پیش زمانی که ۷ ساله و در کلاس دوم ابتدایی مدرسهی نوروز روستای جلیعه، در صف غمبارِ حیاطِ بدون دیوار مدرسه به تماشای […]
امروز جمعه درحالیکه امیرعلی نجار نوهی من در کنارم دراز کشیده و در رؤیاهای چهارماهگیاش خوشگذرانی میکند. این خبر: «ارجاع پرونده تنبیه بدنی دانشآموز اهوازی به هیئت تخلفات اداری»[۱] مرا به ۴۵ سال پیش زمانی که ۷ ساله و در کلاس دوم ابتدایی مدرسهی نوروز روستای جلیعه، در صف غمبارِ حیاطِ بدون دیوار مدرسه به تماشای فلک کردن تعدادی از دانشآموزان که در ثلث اول نمرهی تک گرفتهاند، ایستاده بودم؛ برد. شکنجهای وحشتناک، بیرحم، قساوت بار و پذیرفتهشده از طرف خانوادهها و جامعهی بیسواد ما، در جلوی چشمان باز و از حدقه درآمدهی ما کودکانِ روستایی با سنگدلی هر چه تمامتر اجرا شد. شکنجهای که از یک هفته قبل معلم، بارها و بارها در تنها کلاس مدرسه که هر ۵ پایهی اول تا پنجم در آن چپانده شده بودیم وعدهی آن را داده بود. آن روز برای کودکان محکوم به فلک هیچ جا امن نبود، نه مدرسه، نه دامان پرمهر پدر و مادر و نه دنیای بزرگ ما که همان روستای کوچک جلیعه بود.
معلم یک روز قبل از آیین فلک کردن دو نفر از دانشآموزان قلچماق کلاس پنجم را برای جمعآوری ترکههای انار از باغ مرحوم ملا عزیز اعصامی روبروی پل بندقیر فرستاد. وقتی ترکهها را آوردند در سر کلاس این ابزار تربیتی را به همهی ما نشان داد تا هر چه بیشتر برای تأدیبِ فردا آماده سازد؛ و درس عبرتی برای کسانی که درس نمیخوانند شود.نوبت صبح گذشت و برای نهار به خانههای خود برگشتیم. به قول سعدی علیهالرحمه: گر بگویم که مرا حال پریشانی نیست/رنگ رخسار خبر میدهد از سر ضمیر! همه چون اسیرانی بیپناه به مدرسه برگشتیم اعم از تماشاگر عبرت گیرنده و محکوم مجازات شونده! همه میدانستند امروز قرار است چه اتفاقی در مدرسه بیفتند؛ اما نهتنها هیچکس نبود که علیه این نظام دهشتبار تأدیبی اعتراض کند، بلکه این روش را برای رشد دانشآموزان کارآمد و اثربخش میدیدند و میپسندیدند.
معلم همه را در حیاطِ مدرسه بهصف کرد. بچههایی که نمرهی زیر ده در ثلث اول گرفته بودند را جدا کرد و در یک صف قرارداد. برخی از اهالی روستا که در مجاورت مدرسه سکونت داشتند دور مدرسه را گرفته بودند که این صحنه را تماشا کنند. همان دانشآموزان قلچماق که از باغ ملا عزیز ترکهی انار آورده بودند یکییکی کودکان را به روی زمین خواباندند. دانشآموز باید خود کفشش را درمیآورد و اگر این کار را نمیکرد ۲۰ ضربه فلک بیشتر جریمه داشت. قلچماقهای کلاس پنجم پاهای کودک را بالا میآوردند و روی چوبی میگذاشتند که به آن فلک میگویند. سپس طناب را به دور مچ پاهای او میبستند. با پیچاندن چوبفلک، طناب به دور مچ پاها بسته میشد بهطوریکه دیگر توانایی تکان دادن و خارج کردن پا از فلک را نداشت. در این حالت، دو نفر چوبفلک را تا حدی بالا میآوردند تا کف پا به سمت بالا باشد. سپس معلم، با ترکهی انار به کف پاهای کودک میزد. تعداد ضربات را با توجه به معدل ثلث اول یا نمراتی که دانشآموز زیر ۱۰ گرفته بود قبلاً تعیین میکرد. این تنبیه برای بچهها بسیار دردناک و غیرقابلتحمل بود؛ نالهها، گریهها و التماس آنان ما را در وحشتی عمیق فرومیبرد. کودکان در حین فلک شدن، تحقیر میشدند با الفاظی چون: تنبل، بیشعور، نفهم، کودن و… گاه معلم روی پای چپ معلق به فلک با خودکار، درشت مینوشت: «پسر» و روی پای راستش «تنبل» و این هم آزردگی روحی –روانی دیگری است. پاهای متورم، زخمی و خونآلود و بدتر از همه خود ادراری که ناشی از ترس و نیز آسیب اعصاب کف پا که به بیضهها ارتباط دارند و نیز مشکلات قلبی، جنسی و … در بزرگسالی؛ چون برچسب ننگی تا موقعی که دانشآموز زنده است به آن شهرت پیدا میکند. آن دوران سپری شد و ما و آموزشوپرورش وارد دوران جدیدی شدیم.
اما گرچه امروز آموزشوپرورش فلک نمیکند اما هرگز نتوانسته به سهم خود – البته با در نظر گرفتن سهم جامعه و خانواده – انسان امروزی بسازد. خشونت نمادین یکی از مهمترین مفاهیم پیر بوردیو (۲۰۰۲-۱۹۳۰) جامعهشناس و مردمشناس سرشناس فرانسوی است. امروز ما مشکلات آموزشوپرورش را حس نمیکنیم؛ بر اساس نظریه خشونت نمادین بوردیو، سلطهی نمادین چیزی است که افراد تحت سلطه آن را همچون اکسیژن احساس میکنند، اما فشار آن را احساس نمیکنند و از همه مهمتر سلطهای است که در همهجا هست و در هیچ کجا نیست و به همین دلیل رهایی از دست آن بسیار دشوار است. خشونت نمادین آنقدر طبیعی جلوه میکند و بهصورت پنهان خود را به گروههای تابع اعمال میکند که غالباً قابلشناسایی و ردیابی نیست و حتی گاه به رفتاری دوستانه و مهربانانه تعبیر میشود. در سیستم آموزشوپرورش که هدف تنها انتقال و حفظ اطلاعات است و فرد فهمی از آن ندارد؛ چه در حوزههای اجتماعی، چه اخلاقی یا جسمانی و یا حتی شناختی، یادگیرنده را آماده برای زندگی نمیکند. این مصداق خشونت نمادین است.
از دیدگاه جامعهشناسی، مقولهی آموزشوپرورش را به معنای انتقال ارزشها و هنجارهای جامعه به نسلهای بعد میدانیم؛ اما بهدرستی آیا نظام آموزشی قادر است فردی را تربیت کند که توانایی تحلیل بالایی داشته باشد یا اساساً اجتماعی شده باشد! آنتونیو گرامشی (۱۹۳۷-۱۹۸۱) فیلسوف، انقلابی و نظریهپرداز بزرگ ایتالیایی با خلق مفهوم هژمونی قصد داشت به این موضوع بپردازد که نظام حاکم در هر جامعهای سعی میکند با کمک رهبران و روشنفکران اخلاقی– سیاسی حاضر در ساختارهای ایدئولوژیک همچون مدرسه، دانشگاه، کلیسا و … اهداف و ایدههای خود را بهطور پنهان به مردم تحمیل کند؛ بنابراین «هژمونی» نیز همچون «خشونت نمادین» سلطهای نرم و بهدوراز زورگویی است. این سلطهی نرم به قدرت مشروعیت میبخشد و مانع از مقاومت و سرکشی مردم در برابر حکومت میشود. امروز آموزشوپرورش قادر نیست به دانشآموزان خود مهارتهای شناختی ازجمله تواناییهای حل مسئله، استدلال صحیح، مفهومسازی و خلاقیت را بیاموزد. این نظام نمیتواند مهارتها و کفایتهای اجتماعی و اخلاقی را در جامعه بپروراند؛ بنابراین انسان فارغالتحصیل امروزی فلکزده نیست اما فلج شده است.
اهواز – لفته منصوری
پانویس منبع:
[۱]- رضوانی، سعید (۱۳۹۶). ارجاع پرونده تنبیه دانشآموز اهوازی به هیئت تخلفات اداری، بازیابی شده از
آدرس: http://www.khouznews.ir/fa/news/156772 در تاریخ ۳ آذرماه سال ۱۳۹۶ ساعت ۱۲ ظهر، یک صفحه، کد خبر: ۱۵۶۷۷۲، تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۶ – ۸:۲۶٫
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰