تقدیرهای استوانه ای یاموسساتی! / علی عبدالخانی

در مطلب قبلی به یکی از رفتارهای منفی یعنی دیگر ستائیهای تملق گونه و رواج آن در میان برخی قلم بدستان وبخشی از لایه های مدیریتی (توصیه ای) اشاره کردیم. از دیگر پدیده های نوظهور والبته منفی که بسرعت فضای موسساتی را فتح و درنوردید و بعنوان رفتاری مثبت به مرحله تثبیت نیز رسید، در […]

در مطلب قبلی به یکی از رفتارهای منفی یعنی دیگر ستائیهای تملق گونه و رواج آن در میان برخی قلم بدستان وبخشی از لایه های مدیریتی (توصیه ای) اشاره کردیم. از دیگر پدیده های نوظهور والبته منفی که بسرعت فضای موسساتی را فتح و درنوردید و بعنوان رفتاری مثبت به مرحله تثبیت نیز رسید، در حقیقت تقدیر وتشکرهای جعلی و خارج از تعریف استحقاقی است.

در گذشته های نه چندان دور همه چیز از جمله رفتارها وفعل و انفعالهای اداری به دلیل و سبب توجیهی واقناعی نیازمند بود. پدیده رفتاری تقدیر وتشکر اگرچه در ذات خود وچنانچه در چارچوب تعریف استحقاقی خود بگنجد، امری پسندیده بشمار می آید اما آنچه شاهد آن هستیم هیچ انطباقی با فلسفه ذاتی این رفتار تشویقی ندارد.در یک نظام اداری مستقر در محفظه ضوابط ،به همان نسبت که تنبیه نیازمند دلایل توجیهی است،تشویق و تقدیر نیز بی نیاز نیست،وگرنه هر دو مصداق تبعیض وخروج آن موسسه از چرخه سلامت، حکمت وقانون خواهند بود.

پیش فرض و اولین شرط تقدیر ،وجود دست آوردهای ملموس وقابل ذکر است.اقتضای اینکه شخصی با برخورداری از عنوان مدیر یا مسئول مورد تقدیر قرار بگیرد آن است که در عالم واقعیت (ونه توهم موسساتی) اتفاقات عملکردی متفاوت،ویژه ،برجسته والبته قابل انتساب به شخص مفروض رخ دهد بگونه ای که در قالب علمی وغیر سلیقه ای ،شاخصهای ارتقایی چنین امری را به تایید و اثبات برساند،در چنین حالتی مفروض مقال از استحقاق تشویقی-تقدیری بهرمند میشود، اما تقدیر وتشکرهای متمرکز وپراکنده ای که اخیرا به وفور شاهد آن شده و می شویم ،مصداق کدام مدل رفتاری-اداری است؟

میدانیم که منطق وتفکر موسساتی از اساس نقدناپذیر است با این وجود باید از رهروان این تفکر و منطق نامنطق پرسید :چرا برای توجیه تشکرها و تقدیرهای موسساتی خودشان حداقل به شیوه های حداقلی مثلا ذکر یک یا دو دلیل مبنی بر وجود نوعی شایستگی در یک شخص وسپس تقدیر از ایشان اقدام نمی کنند؟

متاسفانه رسم رایج موسساتی این ایام بشکلی است که وقتی دلیل قابل دفاعی برای برند کردن برخی مهره ها نباشد یا پیدا نکنند، سریعا به سراغ سوژه ای بنام مردم می روند و دلیل تقدیر از فلان مدیر را رضایت و خشنودی شهروندان از عملکرد موسسه تحت مدیریت همان مدیر معرفی و تقدیرنامه ای بر مجموعه تقدیرها و نامه هایشان می افزایند.هیچ کس نمی پرسد: مگر نظام موسساتی موضوع این بحث از معیارهای سنجشی مربوط به اندازه گیری میزان رضایت شهروندان برخوردار است که اینچنین از رضایت آنها دم می زنند؟

قطعا چنین قاعده سنجشی وجود ندارد و استفاده از چنین حربه و ابزاری صرفا بخاطر آن است که از شخصی به هر قیمتی و تحت هر شرایطی تقدیر شود. موسسه مفروض این مقال بمثابه استوانه ای می ماند که اشخاص درون آن بی خبر یا بی خیال از همه جا دور هم نشسته اند واز فرط بلاتکلیفی ،همدیگر را تقدیر باران می کنند.یکی از خطرناکترین آثار تقدیر وتشکرهای نابجا وناصحیح این ایام سرخوردگی و سقوط انگیزه مدیران شایسته است که می بینند چگونه عده ای از اشخاص اتصالی (درون استوانه ای)، تنها با بهرمندی از قدرت اتصالیشان به سازه های تصمیم گیر موسساتی به تقدیر از کارهای ناکرده و فعالیتهای ناشده شان نایل می آیند.

در شیوه های مدیریتی-اداری که اصطلاحا به آنها غیر تدرجی (وبقول خودمانی دیمی) گفته میشود، می توان چنین تقدیرهای متمرکزی را زمینه یا مقدمه ای برای هبه کردن عناوین بزرگتر مدیریتی به اشخاص مفروض تلقی کرد.اگر قدردانی و تشویق تابعی از اصول ، ضوابط و مقررات می بود، حق آن است که دلایل توجیهی نیز بشکلی شفاف شمرده شود.بنابر این آفتهای موسساتی که اخیرا شهرمان بیش از سایر شهرها به آنها مفتخر شده ،محدود به دیگر ستایی و تملقهای فراوان حاکم بر فکر ومنطق برخی مدیران و اقلام پیرامون آنها نیست بلکه آفات متعدد دیگری از جمله تقدیرهای جعلی وغیر استحقاقی و…وجود دارد که بتدریج و در قالب ایستگاههای موسساتی به آنها خواهیم پرداخت.

علی عبدالخانی
روزنامه سرآغاز
سه شنبه بیست وهشتم مهرماه 1394