روستایی با 70 خانه و 80 مهندس ؛ جایی که در آن امید را هدیه می دهند

بعد از ظهر روز سه شنبه بود که به دعوت دوستم یونس به روستای بنی تمیم (بیت مایود) در مسیر شعیبیه رفته بودم. دعوتی برای مراسم عدّه بود، عرب ها در خوزستان بعد از اینکه پسر به دیدن دختری برود و دو نفر رضایت خود را اعلام کنند و شرط و شروط ازدواج میان عروس، […]

بعد از ظهر روز سه شنبه بود که به دعوت دوستم یونس به روستای بنی تمیم (بیت مایود) در مسیر شعیبیه رفته بودم. دعوتی برای مراسم عدّه بود، عرب ها در خوزستان بعد از اینکه پسر به دیدن دختری برود و دو نفر رضایت خود را اعلام کنند و شرط و شروط ازدواج میان عروس، داماد و دو خانواده آنها گذاشته شود خانواده داماد با دعوت فامیل،همسایه، دوست و آشنا و طبق سنتی دیرینه که نوعی احترام به خانواده عروس حساب می شود به منزل آنها می روند خانواده عروس نیز از فامیل،همسایه ودوستان برای حضور در این مراسم دعوت بعمل می آورد و خواستگاری رسمی صورت می گیرد.

بعد از صرف شام در منزل پدر یونس به سمت روستای خانواده عروس که روستای آنها در 5کیلومتری بیت مایود بنام بنی تمیم (بیت عبدالعلی ) بود جهت مراسم خواستگاری حرکت کردیم. به آنجا که رسیدیم با استقبال و پذیرایی گرم اهالی روستا در مضیف آنها نشستیم و صحبتهای مقدماتی شروع شد که متاسفانه برق روستا قطع شد. بدلیل گرمای زیاد از مضیف بیرون آمدم وکنار جوانهای روستا که بیرون از مضیف چند قالی قرمز زیبا انداخته بودند و منقل، قهوه و سایر وسایل پذیرایی را آنجا گذاشته بودند بعد از سلام و احوال پرسی نشستم. در آن تاریکی چیزی توجه ام را جلب کرد و آن این بود که اکثر جوانان روستا همدیگر را مهندس صدا می زدند تعداد کسانی که مهندس خطاب می شدند آنقدر زیاد بود که من فکر کردم شاید کلمه مهندس تیکه کلام آنها برای خطاب قرار دادن یکدیگر باشد.. بعد از وصل برق روستا دوباره با هم سلام و احوال پرسی کردیم یکی از آنها وظیفه معرفی سایر دوستان را بر عهده گرفت.

همه با کلمه مهندس معرفی می شدند .. من با تعجب گفتم یعنی همه شما مهندس هستید؟! یکی از حضار به نام مهندس فاخر بنی تمیم فوق لیسانس مکانیک وشاغل در لوله سازی گفت: بله اکثر بچه های اینجا مهندس هستند و با اشاره به شخصی که کنار من نشسته بود گفتند که او مهندس محمد بنی تمیم فوق لیسانس آب وخاک، کنار آن مهندس علی فوق لیسانس برق و همینطور داشت معرفی می کرد که ازش سوال کردم در کل چند نفر مهندس دارید؟ گفت: نزدیک به 80نفر که همه فوق لیسانس برق، مکانیک، آب وخاک وغیره که همه شاغل و ساکن روستا هستند.گفتم حتما جمعیت روستا زیاد است که 80 مهندس در آن زندگی می کنند؟ گفت: اتفاقا روستا فقط 70 خانه دارد که 110 خانوار در آنها زندگی می کنند. همچنان مشغول صحبت کردن بودیم که نگاهی به اطراف کردم و پرسیدم: ظاهرا جوانان روستا رابطه ی خوبی با دخانیات ندارند؟ فاخر جواب داد بله همینطور است.. ما در روستا حتی یک نفر معتاد، سیگاری یا قلیونی نداریم. در آن لحظه احساس زیبابی به من دست و از ته دل خدا را شکر کردم و آرزو کردم که جوانان همه روستاهایمان مانند روستای “عبدالعلی” با سواد و به دور از دخانیات باشند. مراسم تمام شد و من با دلی سرشار از امید که روستای “بیت عبدالعلی” به من هدیه داده بود و آشنایی با دوستانی که باعث افتخار هر انسانی می شوند آنجا را ترک کردم.

محمود کعب عمیر