گذری و نظری بر کتاب کنش‌گران مرزی – ۳

دکتر لفته منصوری : در این یادداشت برخی دیگر از نظریه‌هایی که به علل و دلایل عقب‌ماندگی ایران پرداخته‌اند را معرفی می‌کنم: ۱-پرویز پیران در «نظریه‌ی سرزمینی و ابنیه‌ی منفرد» (۱۳۷۷)؛ به محدودیت منابع آب، موقعیت ژئواستراتژیک ایران، بازتولید نظام استبدادی، انتخاب آگاهانه‌ی استبداد توسط ایرانیان برای تأمین امنیت، درون‌زا نبودن الگوی شهرنشینی، تضاد بین […]

دکتر لفته منصوری : در این یادداشت برخی دیگر از نظریه‌هایی که به علل و دلایل عقب‌ماندگی ایران پرداخته‌اند را معرفی می‌کنم:

۱-پرویز پیران در «نظریه‌ی سرزمینی و ابنیه‌ی منفرد» (۱۳۷۷)؛ به محدودیت منابع آب، موقعیت ژئواستراتژیک ایران، بازتولید نظام استبدادی، انتخاب آگاهانه‌ی استبداد توسط ایرانیان برای تأمین امنیت، درون‌زا نبودن الگوی شهرنشینی، تضاد بین فرهنگ سنتی و عاریتی، مهاجرت بی‌رویه، بحران هویت و ظهور شخصیت حاشیه‌نشین می‌پردازد.

۲- احمد رجب‌زاده در کتاب «جامعه‌شناسی توسعه، مطالعه‌ی تطبیقی تاریخی ایران و ژاپن» (۱۳۷۸)؛ به چندگانگی پایه‌های اجتماعی و فرهنگی نخبگان، عدم شکل‌گیری ساخت سیاسی منسجم، نهادی شدن نفوذ سیاسی خارجی، محدود شدن روابط تجاری ایران در قرن ۱۸، بحران‌های مالی، همسویی نظام آموزشی با اشرافی گری؛ اشاره کرده است.

۳- تقی آزاد ارمکی در کتاب «اندیشه نوسازی در ایران» (۱۳۷۹)؛ به عدم صراحت و گویایی اهداف توسعه، عدم پیش‌بینی دقیق عوامل توسعه و مشکلات توسعه، تنوع عناصر ساختی جامعه، عدم ایجاد تحول میان نیروهای درگیر در طرح توسعه، عدم تناسب با موقعیت‌های جاری، موانع طراحی توسعه، مشکلات بروکراسی، تمرکزگرایی، عدم تعیین ساختار طبقاتی جامعه؛ اشاره نموده است.

۴- همایون کاتوزیان در کتاب «تضاد دولت – ملت» (۱۳۸۰)؛ به عدم استقرار قانون و عدم انباشت ثروت و سرمایه؛ اشاره کرده است.

۵- حسین بشیریه در کتاب «موانع توسعه سیاسی در ایران» (۱۳۸۰)؛ به ضعف و سرکوب نهادهای جامعه مدنی، عدم مشارکت سیاسی، رقابت ستیزی در عرصه‌ی سیاسی، شیوه‌ی تولید آسیایی، عدم استقلال طبقات اجتماعی، عدم پیدایش نیروهای نوساز؛ اشاره کرده است.

۶- سید جواد طباطبایی در کتاب «دیباچه‌ای بر نظریه انحطاط ایران» (۱۳۸۰)؛ به تنش‌های آیینی – فرهنگی، تنش‌هایی میان فرمانروایی و فرهنگ ایرانی، رکود بازرگانی، از بین رفتن امنیت داخلی، تنش‌های ایرانیان با نیروهای مهاجم، وضعیت جغرافیایی ایران و تنش‌های میان فرهنگ ملی و فرهنگ بیگانه؛ اشاره کرده است.

۷- کاظم علمداری در کتاب «چرا ایران عقب ماند و غرب پیش رفت؟» (۱۳۸۰)؛ می‌گوید: یگانگی دین و دولت متأثر از وضعیت معیشتی، کمبود آب، عدم پیدایش فئودالیسم اقتصادی – اجتماعی، کندی رشد طبقات اجتماعی، عدم پیدایش رقابت، ضعف گروه‌های اجتماعی در برابر قدرت مطلقه‌ی دولتی؛ از اهم موارد است.

۸- محمد توکل در کتاب «موانع توسعه» (۱۳۸۱)؛ به عدم توجه به توسعه‌ی دروان زا، نبود ثبات اجتماعی، شکاف طبقاتی و رشد بی‌رویه‌ی جمعیت، فقدان انگیزه برای توسعه، ایدئولوژی آمرانه، عدم انباشت سرمایه، عدم تحول و تکامل تکنولوژی بومی، اقتصاد نفتی، تمرکز منابع قدرت، چندپارگی اجتماعی، رواج بی‌سوادی در میان کشاورزان، ضعف پس‌انداز کشاورزان، صنعت ناتوان، نبود نظم اجتماعی و نابرابری‌های ساختاری شده؛ اشاره کرده است.

۹- دال سیونگ یو در کتاب «فرهنگ سیاسی و توسعه سیاسی» (۱۳۸۱)؛ به بی‌اعتمادی به نهادها برای پیشبرد کارها، گرایش به کناره‌گیری و دوری از سیاست، نگرش اجتماعی، فرصت‌طلبی، بدبینی نسبت به سیاست، عدم هماهنگی تجدد با ارزش‌های جامعه از زمان پهلوی، استعمار (موانع خارجی)، احساس عدم امنیت، بدبینی و بی‌اعتمادی؛ پرداخته است.

۱۰- همایون کاتوزیان در کتاب «جامعه کوتاه‌مدت» (۱۳۸۲)؛ کم بودن تحولات، عدم انباشت سرمایه، عدم شکل‌گیری نهادهای اجتماعی و حتی آموزشی پایدار، ناامنی به وجود آمده بر اثر بی‌قانونی، مشکل مشروعیت و جانشینی سیاسی، عدم امنیت بسیار زیاد منجر به کوتاه‌مدت شدن جامعه شده است.

۱۱- فیروز راد در کتاب «جامعه‌شناسی توسعه فرهنگی» (۱۳۸۲)؛ به جامعه بسته، اقتصاد بسته، استبداد سیاسی، استبداد علمی، عدم سنجش واقعیت‌ها بر طبق ملاک زمان و مکان، واقعیت گریزی، احساس عرفان افراطی، گذشته‌گرایی و سنت پرستی، عدم احساس نیاز به مبارزه با طبیعت، فقر اقتصادی، تقلید کورکورانه، الیناسیون فرهنگی (ازخودبیگانگی)، استعمار فرهنگی؛ پرداخته است.

۱۲- محمد توحید فام در کتاب «موانع توسعه فرهنگی در ایران» (۱۳۸۵)؛ به فقدان تجربه مشارکت سیاسی، نقص نظام آموزشی، شرایط اقلیمی (کمبود آب)، موقعیت ژئوپلتیکی و بی‌ثباتی ژئوپلتیکی، نظام ارباب‌رعیتی تاریخی، ناهماهنگی توسعه سیاسی و اقتصادی، موانع خارجی مانند امپریالیسم؛ پرداخته است.

۱۳- یوسف فرامرزی در کتاب «پاسخ به یک سؤال خودمانی» (۱۳۸۶)؛ به دروغ، بی‌اعتمادی، تفرقه، تشتت و منازعه، فرار مغزها، پرداخته است.

۱۴- حسن قاضی مرادی در کتاب «در پیرامون خودمداری ایرانیان» (۱۳۸۸)؛ به بی‌اعتباری مالکیت خصوصی در طی تاریخ ایران، عدم وابستگی اقتصادی حکومت به طبقات اجتماعی، عدم وجود تقسیم‌کار اجتماعی صحیح براثر استبداد تاریخی (ضعف ساختار طبقاتی) جزمی گرایی و تعصب دینی، مناسبات فرهنگی پدرسالارانه، ذهنیت استبدادزده، بی‌اعتمادی، تقلید، خشونت، فساد، ناامیدی و … اشاره کرده است.

۱۵- فرحناز ابونیا عمران در کتاب «اخلاق و سرشت ایرانیان» (۱۳۸۸)؛ حیله‌ی مغول، دروغ‌گویی، بی‌قیدی و ولخرجی، آمادگی در پذیرش استبداد را بر شمرده است.[۱]
فراستخواه این نظریه‌ها را نقد می‌کند و می‌گوید: *گویا برخی گزاره‌های سیاه و پارادایم‌های ستبرِ سترون را بی‌آنکه نیک بیازماییم دربست پذیرفته‌ایم.* گزاره‌هایی مانند:

۱- استبداد، فابریک ایران است؛ ۲- نظریه عقب‌ماندگی و پارادایم شرق‌شناسی؛ ۳- ایران جامعه‌ای کوتاه‌مدت است؛ ۴- جامعه‌ی ایران از عقلانیت امتناع دارد؛ ۵- برنامه‌ریزی در ایران ممتنع است؛ ۶- ساختارِ خلقیاتی ما مانع توسعه است و بقیه. *این‌ها نمونه‌های یک فلج ذهنی‌اند؛* ص ۱۶.

او می‌نویسد: اگر ساختارگرایانه نگاه کنیم، توجهمان بیشتر معطوف به ناامنی؛ پرحادثگی؛ گستردگی؛ و زمینه‌های واگرایی؛ جغرافیایی سیاسی؛ خشک‌سالی؛ بحران و بیماری؛ و انواع نگون‌بختی‌ها و مجموعه‌ی دشواری‌های ناخواسته‌ای در ایران می‌شود؛ ص ۵۲۳. فراستخواه انتقال مرکز حساسیت از «امر سیاسی و قدرت» به چیزی تحت عنوان «خلقیات ایرانی» را نقد می‌کند و معتقد است: مدل‌های خلقیات در کنار ظرفیت‌های توضیحی‌شان، دارای محدودیت‌های نظری نیز هستند؛ چون در آن‌ها بحث در ساخت قدرت و کیفیت نهاد حکمروایی عملاً کنار گذارده می‌شود. *تحویل همه‌ی مصائب بر سر مفهومی ذات باور از خلقیات یک ملت می‌توانست گمراه‌کننده باشد؛* ص ۴۴۹.
چنین بود که برای مقصود فراستخواه، مدل‌های کنش و نحوه‌ی عمل سیاسی و اجتماعی موضوعیت یافت و درباره‌اش تأمل‌هایی کرد و *به مدلی از کنش دست‌یافت که پیش‌تر هیچ محقق نظریه‌پردازی از آن بحث نکرده بود: کنش‌گر مرزی؛* ص ۱۷.

ادامه دارد …

پانوشت:
[۱] – برای آگاهی بیشتر به کتاب «استراتژی توسعه ایران؛ چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؟» اثر دکتر مجتبی لشکر بلوکی، انتشارات تهران: فرهنگ صبا چاپ پنجم، ۱۴۰۱ مراجعه بفرمایید. لشکر بلوکی در این کتاب جمع‌بندی خود را از نظریات ۱۰ اندیشمند ایرانی (در بخش چرا ایران عقب ماند؟) و ۲۰ اندیشمند توسعه (در بخش استراتژی‌های توسعه) آورده و سپس یک روایت شخصی ترکیبی در پاسخ به این سؤال ارائه داده است.