گذری و نظری بر کتاب کنش‌گران مرزی – ۱

نعیم مقدمه :مفهوم بی‌سابقه‌ای که مقصود فراستخواه با صرف دو دهه مطالعه‌ی تاریخ معاصر به آن رسیده است (ص ۱۳).با افزایش شکاف ملت – دولت و در شرایط انسداد که پنجره‌ها برای گفتگو بسته می‌شوند، پل‌های ارتباطی از بین می‌روند؛ دیوارهای بی‌اعتمادی بلندتر؛ و حوزه‌های مدنی ضعیف‌تر می‌شوند، فضایی از ناامیدی بر اذهان سنگینی و اعتمادبه‌نفس اجتماعی […]

نعیم مقدمه :مفهوم بی‌سابقه‌ای که مقصود فراستخواه با صرف دو دهه مطالعه‌ی تاریخ معاصر به آن رسیده است (ص ۱۳).با افزایش شکاف ملت – دولت و در شرایط انسداد که پنجره‌ها برای گفتگو بسته می‌شوند، پل‌های ارتباطی از بین می‌روند؛ دیوارهای بی‌اعتمادی بلندتر؛ و حوزه‌های مدنی ضعیف‌تر می‌شوند، فضایی از ناامیدی بر اذهان سنگینی و اعتمادبه‌نفس اجتماعی را تهدید می‌کند؛ اما جامعه‌ی ایرانی از نفس نمی‌افتد. قابلیت‌های تمدنی و فرهنگی سبب می‌شود که عاملان اجتماعی با تنوع بخشیدن به شیوه‌های عمل خود، صورت‌های متفاوتی از کنش‌گری در پیش بگیرند.
کنش‌گری مرزی یکی از این تنوعات و ابتکارات عمل اجتماعی توسط عاملانی است که پایی در حکومت و پایی در جامعه دارند؛ میان ایوان جامعه و دیوان دولت تردد می‌کنند و دست به خلاقیت‌های مختلف می‌زنند؛ فضاهای واسط به وجود می‌آورند؛ روزنه‌هایی برای گفتگو می‌گشایند و برای توسعه، ظرفیت‌سازی و برای جامعه، توانمندسازی می‌کنند.
در چنین وضعیتی بیم آن می‌رود که همین کنش‌گران نیز توسط دولت‌ها طرد و به حاشیه رانده شوند؛ یا خودِ آن‌ها به قدرت و رانت و زیستْ سیاست چسبندگی پیدا کنند. در آن صورت، دوباره تمام دستاورد نسل‌ها در سیاه‌چاله‌های مناقشات فرو می‌رود و امر توسعه و پایداری در جامعه همچنان به تعویق می‌افتد.
در این کتاب نویسنده با توسعه‌ی «نظریه‌ای ایرانی» به سراغ این مسئله رفته است. مبانی و مدل‌های متنوع کنشِ مرزی در تاریخ معاصر را با ذکر احوال و اعمالِ کنش‌گران مختلف از دوره‌ی قاجار تا آغاز دوره‌ی پهلوی شرح داده است. هم قابلیت‌ها و دستاوردها و هم محدودیت‌ها و معرض‌های عملکرد مرزی، محل تأمل و تحلیل قرار گرفته است.
برای منِ خوزستانی که در نسیم مدرنیته بیش و پیش از همه‌ی ایرانیان تنفس کردم و تجربه اندوختم و امروز فرصت‌هایم ربوده‌شده و پاندول‌وار بین سنت و مدرنیته دست‌وپا می‌زنم تا راهی به‌سوی خوزستانی آباد بیابم؛ خواندن کتاب کنش‌گران مرزی مقصود فراستخواه اگر نگویم ضرورت که فرصتی برای تأمل و تدبر در زیست اجتماعی – تاریخی خود است.
کتاب کنش‌گران مرزی در پی پاسخ به «مسئله‌ی ایران» است. فراستخواه هشدار می‌دهد که: «در نظریه‌ی عقب‌ماندگی چنان فرو نغلتیم که گویی هیچ ظرفیت بالقوه یا بالفعل یا جاپایی برای بهبود و توسعه و رهایی در ایران نداریم؛ چراکه در این صورت، دچار فلجِ ذهنی و بی‌عملی می‌شویم» (ص ۹).
نویسنده در نظریه‌ی کنش‌گران مرزی از «سرمشق فقدان» عبور کرده و در «سرمشق امکان» با ما گفتگو می‌کند. سرمشق فقدان یعنی اینکه ناخودآگاه عادت کنیم فقط در فقدان‌ها و نقصان‌ها و نیستی‌ها و کاستی‌ها و بیماری‌ها خیره بشویم (ص ۱۰). چنانکه نویسندگان پیش از او در «سرمشق فقدان» کتاب‌ها نوشتند و البته این جامعه‌شناس برجسته‌ی کشور یکسره خط بطلان بر تلاش‌های گران‌سنگ و ارزشمند آنان نمی‌کشد اما به «تأویل عامیانه و اجتماعی این آراء در جامعه، گله می‌کند که به‌صورت مدهای فکری و حتی روشنفکری اشاعه می‌یابد و بر ذهنیت اجتماعی ما چیره می‌شود و موزیکِ پنهان متن ذهن ما می‌شود. سیاق ذهن ما گویا این شده که با اولین صدای ساخته‌شدن در ایران، صدای فروپاشی هم به گوش می‌رسد و این یعنی همان پایان ایران. یک حس نفرین‌شدگی تاریخی، این وهم غبارآلود را بر اذهان ما مستولی می‌کند که ایران پروژه‌ای پایان‌یافته است و راهی نمانده است جز آنکه مرثیه‌ای دیگر برای سرزمینمان بخوانیم» (ص ۱۷).
*پرسشی مهیب*
حدود ۲۰۰ سال پیش، در جنگی که میان ایران و روس رخ می‌دهد ایران شکست می‌خورد. عباس میرزا به دلیل ناکامی در جنگ، برای ایستادن در مقابل قوای قدرتمند روسیه، از ناپلئون تقاضای کمک می‌کند. وقتی نماینده‌ی فرانسه می‌آید، قبل از درخواست هرگونه کمک فیزیکی و نظامی و زیرساختی سؤال تاریخی و عجیب می‌رسد؛ عباس میرزا به ژوبر می‌گوید:
«نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در جنگیدن و فتح کردن و به کار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال‌آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به‌ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما بر ما می‌تابد، تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است، خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمی‌کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم؟»[۱]

ادامه دارد …

همراهان عزیز: من نوشته‌ها، عکس‌ها و نظرات مخاطبانم را در کانال‌های زیر منتشر می‌کنم؛ چنانچه این یادداشت را می‌پسندید، آن را در گروه‌های موردعلاقه‌ی خودتان بازنشر بدهید.

 

 

پانوشت:
[۱] – لشکر بلوکی، مجتبی (۱۴۰۱)، استراتژی توسعه ایران، چرا ایران عقب ماند؟ چگونه پیشرفت کنیم؛ تهران: فرهنگ صبا، چاپ پنجم، ص ۴.