سالروز شهادت مولای متقیان حضرت امام علی (ع) تسلیت باد

چهارشنبه ۲۳فروردین ۱۴۰۲ مصادف است با روز شهادت اولین امام شیعیان، حضرت امام علی ابن ابی‌طالب (ع) که این روز بین شب‌های قدر قرارگرفته است. سراسر زندگی حضرت علی (ع) مبارزه و درگیری است و به مردم می‌آموزد که حق را باید با زور گرفت و بدون بها، حق را به کسی نمی‌دهند حق جز […]

چهارشنبه ۲۳فروردین ۱۴۰۲ مصادف است با روز شهادت اولین امام شیعیان، حضرت امام علی ابن ابی‌طالب (ع) که این روز بین شب‌های قدر قرارگرفته است. سراسر زندگی حضرت علی (ع) مبارزه و درگیری است و به مردم می‌آموزد که حق را باید با زور گرفت و بدون بها، حق را به کسی نمی‌دهند حق جز با جدیت و کوشش به دست نمی‌آید و کسی که تاریخ را ورق می‌زند این مطلب را به‌خوبی درمی‌یابد و در همه جوامع و امت‌ها چنین است. ازاین‌رو امیرالمؤمنین (ع) اصحاب خود را توبیخ و سرزنش می‌کند که چرا برای گرفتن حق خود و دفع ظلم از خودشان از زور استفاده نمی‌کنند و برای برپائی عدل و احقاق حق تلاش نمی‌کنند.
این مطلب در جنگ‌های سه‌گانه او روشن است. در جنگ جمل امام (ع) با آنان گفتگو کرد تا برگردند ولی آن‌ها به گمان اینکه پیروز می‌شوند، نپذیرفتند. هنگامی‌که امام (ع) از زور و شمشیر استفاده کردند، همگی به خاک افتاده و فرار نموده یا اسیر شدند. در جنگ نهروان نیز همین‌طور بود.
علامه مجلسی، بابی تحت عنوان معجزات کلام امام علی(ع) شامل خبر دادن آن حضرت از امور غیبی و علم او به زبان‌ها و بلاغت و فصاحت او، ذکر کرده است و ابن ابی الحدید نیز فصلی را به بیان امور غیبی که امام (ع) از آن خبر داده و تحقق‌یافته است، اختصاص داده است. در حدیث از ابن عباس آمده که امام علی (ع) می فرماید: رسول خدا (ص) هزار باب علم به من آموخت که ازهربابی هزار مسئله برای من گشوده شد.
وقتی‌که حضرت امیرالمؤمنین (ع) از مردم بیعت می‌گرفت، عبدالرحمن بن ملچم مرادی آمد که با آن حضرت بیعت کند، حضرت قبول نکرد تا آنکه سه مرتبه به خدمت آن حضرت آمد، در مرتبه سوم با حضرت بیعت کرد. چون پشت کرد، حضرت بار دیگر او را طلبید و به او سوگند داد که بیعت نشکند و عهدهای محکم از او گرفت. چون روانه شد، باز او را طلبید بار دیگر بر او تأکید کرد، آن ملعون گفت: یا امیرالمؤمنین آنچه با من کردی با دیگران نکردی؟ حضرت شعری خواند که مضمونش این است که: من به او بخشش می‌نمایم و نیکی می‌کنم، و او اراده قتل من دارد، چه بد یاری است قبیله مراد، پس فرمود: برو ابن ملچم به خدا سوگند می‌دانم که وفا به عهدهای خود نخواهی کرد. پس حضرت اسب نیکویی به او داد. چون او بر اسب‌سوار شد، باز حضرت شعری خواند که مضمونش همان بود، چون او پشت کرد، فرمود: به خدا سوگند این ملعون کشنده من خواهد بود، گفتند: یا امیرالمؤمنین ما را دستوری ده که او را بکشیم، حضرت دستوری نداد.
ابن ملجم، متعهد به قتل امام علی (ع) شد و در شب نوزدهم ماه رمضان همراه چند نفر در مسجد کوفه نشستند. آن شب حضرت علی (ع) در خانه دخترش مهمان بودند و از واقعه صبح باخبر بودند، وقتی موضوع را با دخترش در میان نهاد، ام‌کلثوم گفت: فردا جعده را به مسجد بفرستید. حضرت علی (ع) فرمود: ازقضای الهی نمی‌توان گریخت. آنگاه کمربند خود را محکم بست و درحالی‌که این دو بیت را زمزمه می‌کرد عازم مسجد شد.”کمر خود را برای مرگ محکم ببند، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد و از مرگ، آنگاه‌که به سرای تو درآید، جزع و فریاد مکن”.ابن ملجم، درحالی‌که حضرت علی ( ع ) در سجده بودند، ضربتی بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت. خون از سر حضرتش در محراب جاری شد و محاسن شریفش را رنگین کرد.در این حال آن حضرت فرمود:” فزت و رب الکعبه ” به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم .سپس آیه ۵۵ سوره طه را تلاوت فرمود:”شمارا از خاک آفریدیم و در آن بازتان می‌گردانیم و بار دیگر از آن بیرونتان می‌آوریم.”
مردم ابن ملجم را دستگیر کرده و دست‌بسته نزد امام آوردند. امام حسن (ع) به او فرمود: ای ملعون! آیا کسی را کشتی که به تو پناه داد و تو را بر دیگران اختیار کرد و بخشش‌های فراوان به تو فرمود؟ آیا او بد امامی بود برای تو؟ آیا عوض نیکی‏های او به تو این بود؟ ابن ملچم سربه‌زیر افکنده بود و چیزی نمی‌گفت. آنگاه امام حسن (ع) به پدر عرض کرد: «این ابن ملجم دشمن خدا و رسول و دشمن شماست که نزد شما حاضر و اسیر شماست» امیرالمؤمنین (ع) به ابن ملچم نگاه کرد و فرمود: ای ابن ملچم جنایتی بزرگ کردی. آیا من برایت بد امامی بودم؟ آیا تو را مورد مرحمت قرار ندادم و بر دیگران برنگزیدم؟ باوجوداینکه می‌دانستم قاتل من خواهی بود به تو احسان کردم و بخششم به تو را افزون ساختم تا از راه گمراهی که برگزیده‌ای بازگردی اما شقاوت بر تو غلبه کرد تا مرا بکشی ای شقی‌ترین اشقیاء. ابن ملجم گریست و این آیه از قرآن را خواند: أ فانت تنفذ من فی النّار؟ آیا تو می‌توانی کسی را که جایگاهش دوزخ است نجات دهی؟
در نهج‌البلاغه آمده است که علی (ع) می‌فرمود: ای لذّت‌ها، ای شهوت‌ها، بیهوده به دامن من میاویزید، بیهوده در پیرامون من مگردید. از جان من دست‌بردارید که جان من پرنده‌ای بلندپرواز است و یک چنین پرنده به دام عنکبوت‌های مگس‌خوار درنماند و بدین تارهای سست و نادرست در نپیچد. من دنیا را همسری نامهربان و سست‌عهد یافته‌ام و آن را در پیشگاه خدا و وجدان خویشتن سه بار طلاق گفته‌ام. آیا روا باشد که کس به همسر سه‌طلاقه خویش باز- گردد اوه، مرا مفریبید، دل مرا مبرید و به من دلربایی و دلبری مفروشید، من بدین زرق‌ها و برق‌ها و رنگ‌ها و نیرنگ‌ها محال است خاطر بسپارم.این زندگی کوتاه، این لذّت‌های زودگذر، این زهرهای آلوده به شهد و مستی‌های توأم با خماری بدل بستن و دل سپردن نیرزد.
لیالی مبارکه قدر و شب نزول اجمالی قرآن
شب ضربت خوردن حضرت علی (ع)، شب شهادت ایشان و شب ۲۱ ماه مبارک رمضان جزو شب‌های قدر هستند. یکی از این سه شب، شب قدر است.در شب قدر، تمام حوادث سال آینده به امام زمان ارائه می‌شود و وی از سرنوشت خود و دیگران باخبر می‌گردد. آیه اول سوره قدر و آیه سوم سوره دخان، بیانگر نزول قرآن در شب قدر است. بیشتر مفسران معتقدند در این شب، قرآن به‌صورت یک‌باره از لوح محفوظ به بیت‌المعمور یا قلب پیامبر (ص) نازل‌شده که به آن، نزول دفعی یا نزول اجمالی قرآن می‌گویند. بنا بر روایتی در شب نوزدهم تقدیرها نوشته می‌شود و در شب بیست و یکم، ابرام (قطعی) می‌گردد در شب بیست و سوم امضای نهایی اتفاق می‌افتد. شب ۲۷رمضان و شب نیمه شعبان هم دو احتمال دیگر برای شب قدر است.
امام باقر (ع) می‌فرماید: در شب قدر به ولی امر (امام زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل می‌شود و وی درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایی می‌شود. ( اصول کافی؛ ج: ۱؛ ص: ۲۴۸)
پس شب قدر شبی است که: ۱٫ قرآن در آن نازل‌شده است. ۲٫ حوادث سال آینده در آن تقدیر می‌شود.
۳٫ این حوادث بر امام زمان (روحی فداه) عرضه و آن حضرت مأمور به کارهایی می‌گردد.
بنابراین، می‌ توان گفت شب قدر، شب تقدیر و شب اندازه گیری و شب تعیین حوادث جهان ماده است.
در این که شب قدر چه شبی است اقوال مختلف می باشد، در میان اهل سنت چند قول وجود دارد:
۱٫ شب قدر فقط همان شبی بود که قرآن در آن نازل گردید و دیگر تکرار نمی‌شود. ۲٫ برخی نیز اظهار داشته ‌اند که در دوران حیات پیامبر اکرم (ص) شب قدر در هر سال تکرار می‌ شد، اما پس از ارتحال ایشان، دیگر شب قدر وجود ندارد.۳٫ برخی نیز معتقد بوده ‌اند که شب قدر یک شب در تمام سال است، ولی معلوم نیست آن شب کدام است، اگرچه در زمان حیات پیامبر در ماه رمضان بوده است.۴٫ گروهی دیگر از اهل سنت اعتقاد دارند که طبق حدیث نبوی شب قدر در یکی از ده شب آخر ماه رمضان واقع شده است. غالب اهل سنت، شب بیست و هفتم را شب قدر می ‌دانند و در آن شب به دعا و شب ‌زنده‌ داری می ‌پردازند.
اما از نظر شیعه بر اساس حدیثی که از حماد بن عثمان نقل شده است که وی از حسان بن علی و او نیز از امام ششم شیعیان امام جعفر صادق(ع) نقل کرده‌ است؛ شب قدر تا قیامت باقی ‌است و در ماه رمضان واقع است. در روایات شیعه آمده‌ است که شب قدر یکی از سه شب ۱۹، ۲۱ یا ۲۳ ماه رمضان است که احتمال شب بیست‌ و سوم بیش ‌تر است. در اصول کافی نیز آمده ‌است که تقدیر در شب نوزدهم و ابرام در شب بیست و یکم و امضا در شب بیست و سوم است.
حضرت امام خمینی(ره) معتقدند اخباری که در باب تعیین شب قدر وارد شده ممکن است قابل جمع باشد، به این صورت که در عالم طبیعت شب قدر مظاهری دارد که در نقص و کمال با هم فرق می‌کند و آن صورت و مظهر کامل که برای پیامبر اکرم (ص) محقق شده، در بین چند شب مخفی است.
اعمالی که در هر سه شب مشترک بیان شده است عبارتند از: ۱- غسل کردن ۲- دو رکعت نماز، در هر رکعت بعد از حمد، هفت مرتبه سوره توحید خوانده می‌شود و نمازگزار بعد از اتمام نماز هفتاد مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ وَاَتُوبُ اِلَیهِ می‌گوید.۳-احیا داشتن (بیدار ماندن و عبادت کردن) ۴ -صد رکعت نماز (هر دو رکعت به یک سلام) ۵-خواندن دعای «اَللهمَّ اِنّی اَمسیتُ لَکَ عَبداً…» ۶- قرائت دعای جوشن کبیر ۷-زیارت امام حسین(ع) ۸- قرآن به سر گرفتن و خدا را به چهارده معصوم سوگند دادن
سخنانی نغز از حضرت امام علی ابن ابی طالب (ع):
آن کس که نتواند دوست به دست آورد، جانی ناتوان دارد و ناتوان تر از او کسی باشد که دوست به دست آمده را برایگان از دست بدهد. هر که بیشتر بترسد سخت تر بشکست دچار شود و هر که شرمنده تر باشد از خوشبختی ها بی بهره ماند. باید در احیای حقّ خویش کوشید و بدنبال آن بر شتری راهوار نشست و شب و روز راه پیمود و دشواری ها را در ایفای این وظیفه حیاتی آسان شمرد. بنیان فقر و فنا نادانی است و هرگز جان نادان روی بی نیازی نبیند. خودپسندی بیغوله وحشت و تنهایی است، زیرا هر آن کس که خود به پسندد و حرمت دیگران بشکند همیشه به تنهایی و جدایی محکوم باشد. ای پسر عزیز تا می‌توانی از مردم نادان بدور باش، زیرا عنصر نادان کانون زیان است، اگر چه همی بکوشد که سود رساند. دل نادان بر زبان او باشد و زبان دانا در قلب وی جای دارد. زبان آدمیزاده افعی آدم آزاری است که اگر آزاد بماند آدمیزادگان بیازارد. از دوستان دوری گزیدن از وطن دور ماندن است، خواه در جای خویش و خواه در سرای بیگانه. روشن ترین نشان خردمند، گفتار کم و اندیشه بسیار باشد. در آن هنگام که سخن به کوتاهی گراید، سیر اندیشه سریع و دامنه خرد وسیع گردد.