به بهانه چهارم دی، سالروز تولد احمد محمود

گردآوری از پژمان کریمی : امروز دوم آذر ۱۳۶۴ بار دیگر تنگدستی را احساس کردم، بار دیگر احساس کردم که این غول دوباره دارد جوانه میزند. زنم گفت پول آب را باید بدهیم گفتم تا کی مهلت داریم؟ گفت ششم. گفتم حالا بماند چهار روز دیگر فرصت هست. زنم احساس کرد که ۳۴۸ تومان ندارم […]

گردآوری از پژمان کریمی : امروز دوم آذر ۱۳۶۴ بار دیگر تنگدستی را احساس کردم، بار دیگر احساس کردم که این غول دوباره دارد جوانه میزند. زنم گفت پول آب را باید بدهیم گفتم تا کی مهلت داریم؟ گفت ششم. گفتم حالا بماند چهار روز دیگر فرصت هست. زنم احساس کرد که ۳۴۸ تومان ندارم بدهم دلم نمی خواست فکر کند پول ندارم و دلش توی هول و ولا بیفتد. صداش کردم و گفتم چه کسی پول آب را میدهد گفت خودم، دارم میرم به طرف بانک گفتم پول آب را هم بدهم. هزار تومن بهش دادم، هزار تومانی را گرفت و گفت؛ فکر کردم نداری. در واقع هم نداشتم چند هزار تومانی را گذاشته بودم کنار اگر یک وقت مریض شدیم دم در بیمارستان نمیریم چون تا پول نگیرند کسی را به بیمارستان راه نمیدهند و چه بسا آدم ها که به این بهانه تلف شده‌اند. دل زدم به دریا و یکی از هزار تومانی ها را دادم. معلوم نیست چه وقت کتابهایم اجازه انتشار خواهند یافت… خواهد گذشت، باید تحمل کرد و خوشبختانه همه مان آدم های قانع و سازگاری هستیم..

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
گزیده‌ای ای از یاد نگاره های احمد محمود(احمد اعطا)