تشییع یک مدرسه؟!

حبیب زبیدی : دو سال پیش صبح زود من و. یکی از دوستانم رامشیر را به مقصد یکی از روستاهای مرزی خوزستان ترک کردیم هدفمان شرکت در مراسم تشیبع پدر دوستمان بود بعد از تقریبا دو و نیم ساعتی به روستای مورد نظر رسیدیم روستا بسیار بزرگ بود اما از کسی آدرس مراسم رانپرسیدیم چرا […]

حبیب زبیدی : دو سال پیش صبح زود من و. یکی از دوستانم رامشیر را به مقصد یکی از روستاهای مرزی خوزستان ترک کردیم هدفمان شرکت در مراسم تشیبع پدر دوستمان بود بعد از تقریبا دو و نیم ساعتی به روستای مورد نظر رسیدیم روستا بسیار بزرگ بود اما از کسی آدرس مراسم رانپرسیدیم چرا که صدای رگبار اسلحه ما را به طرف مکان تشییع هدایت میکرد ساعت هشت و نیم به آنجا رسیدیم جمعیت و ماشینهای زیادی که در آن تایم از روز جمع شده بودند علاوه بر نشان دهنده منزلت خانواده متوفی در آن منطقه دلیل دیگری نیز داشت و آن گرمای طاقت فرسای تیرماه بود. گویی همه تصمیم گرفته بودند که زود حاضر شده و به تبع آن زود مرخص شوند. زیر چادرهای بررگی که برپا کرده بودند نشستیم ده ها کولر آبی به شکل موقت نصب شده بود که گویی خاموش بودند چرا که یک درجه نیز بر دمای هوا تاثیر
گذار نبودند افزایش لحظه به لحظه جمعیت و اینکه برای کشیدن غذا ساعتها زمان میبرد دقیقا از ساعت هشت و پنجاه دقیقه صبح سفره کشیده شد سفره ای که با گوشت آب پز مزین بود ؟؟!! آیا چنین غذابی در آن وقت برای کسانی که لحظاتی قبل صبحانه را میل کرده بودند با آن تفاصیلی که عرض نمودم قابل خوردن بود؟ به احترام دوست عریزم که بداند ما نیز غذا خوردیم چند دقیقه ای را سر سفره به شکل تماشاچی نشستم تمام ردیفی که ما نشسته بودیم حتی یک نفر به شکل کامل وعده خود را میل نکرد همه برخواستیم تا نوبت نشستن بقیه برسد خیلی زود جوانهای روستا آمدند و سفره ما را مثل قالی لوله کرده و بردند تا نوبت به سفره جدید برسد با پول آن سفره هایی ای که تقریبا فقط پهن و جمع می شدند می توانستند مجهزترین آزمابشگاه و کارگاه خاورمیانه را در مدرسه آن روستا راه اندازی کرد!!؟؟

روزی ده ها تشییع در خوزستان انجام می شود که درصدی از آنها بدین منوال هستند و از خطرات این رفتار این است که روزانه شاهد تقاضای کاذب تقریبا سی نوع موارد خوراکی و غیر خوراکی هستیم که عمده آنها روزانه ده ها تن گوشت و مرغ و برنج و…..باشیم .تیرانداری لحظه ای قطع نشد شاید بیش از سه( بلوکه) تیر شلیک شد. آیا میدانید بلوکه چیست؟ بلوکه عبارت است از هر هزار فشنگی که در مراسم تشییع خریداری می شوند کلمه ای جدید از برکات جهل در اجتماع ما. گویا وقتی برای خرید نزد فروشنده می روید از شما می پرسد که به چند بلوکه نیاز دارید؟؟!! این کلمه خود بیانگر مقدار و هزینه هنگفت خرید و فروش مهمات جهت تیراندازی به طرف لایه اوزون البته در بعضی مراسم تشییع است. هزینه آن تیراندازی را که من با چشمانم نظاره گر بودم می توانست مجهزترین کتابخانه متصل به اینترنت همراه با بنای فرهنگ کتابخوانی متناسب با جمعیت آن روستا را فراهم کند.

آشپزی در مدرسه روستا انجام شده بود؟؟!! وارد مدرسه شدم هشت اتاق کوچک و بزرگ بلوکی قدیمی که تنها چیزی که در آنها وجود داشت میز و نیمکت بود نه کارگاه و نه آزمایشگاه و نه کیت بی شک معلم برای تفهیم درس بدون وسایل کمک آموزشی چه زجری را در آن روستا تحمل میکند با این وضعی که مشاهده کردم مدرسه شاید تا سه روز قابل استفاده نخواهد شد سایرین نیز برای شستن دستها وارد مدرسه می شدند. صف دیگها در مدرسه مرا به یاد صف دانش آموزان انداخت .برخورد یکی از وسایل آشپزی به شیشه یکی از کلاسها شیشه را کامل پودر کرد بالای مدرسه شاید پنجاه جوان بودند که با موبایل مشغول فیلم برداری بودند مدرسه شاید دیگر تحمل آن همه بار و رنج را نداشت.

شخصی بر روی باری نیسان ایستاده بود و به آنهایی که وارد می شدند با شعر قافبه دار خوش آمدگویی میکرد که ناگهان شخصی آمد و آن شخصی که خوش آمد گویی میکرد از نیسان پیاده شد و روبه روی او قرار گرفت هر دو روبه روی هم به فاصله دومتری ایستادند و او شروع کرد به ستایش (تو نوری تو مهتابی تو اصلی و بقیه فرع تو کوهی راجابه جا می کنی بدون تو ما همه کور هستیم و…….) از شخصی که درکنارم نشسته و ساکن آن روستا بود سوال کردم که این شخص معلم روستاست چون این اوصاف فقط متعلق به معلم است لبخندی زد و گفت نه بابا مگر برای معلم شعر میخوانند همین که چهار ماه زیر کولر خوابیده و حقوق میگیرد باید کلاهش را هوا بندازد . این حاج محمود است آنقدر پول دارد که می تواند یک شهر را با آدمهایش بخرد البته قبلا دارا نبود و بستنی فروشی داشت اما چند سالی بسیار پولدار شده است و مردمی دور و برش جمع شده اند و داعیه کدخدایی دارد (خطرناکترین مورد تشییع های امروزی این نکته است چرا که اینگونه اشخاص در هیچ جایی فرصت عرض اندام ندارند الا در تشییع چون وجود پخت و پز در تشییع باعث وجود پیک جمعیت می شود و فرصت خوبی برای آنهاست تا در مقابل هزاران نفر در یک لحظه مانور دهند و بعد از آن هر روز وضعیت واتساپشان را اگر چک کنی همان صحنه را گذاشته اند خطر وجود این اشخاص تقسیم خانواده های بزرگ به خانواده های کوچک است )

آن مردی که پیشم نشسته بود نگاهی به من انداخت و گفت مگر شما با این نوع شعر و رسومات مشکلی دارید به او گفتم خیر من هم مثل شما فرزند عشایر هستم و عقیده دارم این گونه اشعار ترحیب مختص سران محترم عشایر است و همچنین مختص افراد بزرگ و خبره ای هستند که در اجتماع مشغول خدمت جهت تغییرات مثبت هستند چرا که بزرگی تملک نیست بلکه انتماء است در ضمن شیر هر چقدر فرتوت و بینوا باشد بیشه را به روباه نخواهد داد. با تیراندازی مخالف هستم چرا که خطرات آن واضح است در ضمن قبول دارم که کرم و مهمانوازی شاخصه بارز مردم خوزستان است اما نه نزد کسی که ده دقیقه پیش فرزندش را دفن کرده باشد کرم و اطعام را در موقعیت های دیگری نیز می توانیم انجام دهیم .به تکریم میت نیز معتقد هستم اما نه به شکل امروزی که اجتماع را تا سراشیبی سقوط سوق داده است در ضمن پخت وپز در مراسم تشببع نه رسمی اسلامی است و نه رسمی عربی چون پیامبر این موضوع را تقبیح نموده و سندش در تاریخ موجود است. و قبل از اسلام مردم تا چندین روز بر مبنای رعایت حقوق همسایگی برای خانواده عزادار غذا تهیه میکردند. حال این بلا ار کجا بر سر ما نازل شده الله اعلم چون وجود پخت و پز باعث ایجاد پیک جمعیت شده و بسیاری از مواردی منفی از جمله موارد عرض شده نمایش داده می شوند

از تمام صاحبان اندیشه و قلم عاجزانه تمنا دارم حال که این ویروس این امور را کات کرده است برای بستر سازی جهت تعدیل این مراسم البته با حفظ رسوم خوبمان و همچنین تکریم میت و البته از مجرای صحیح آن که همانا سران محترم عشایر و مسوولین محترم هستند نهایت تلاش را به کار گیرند تا شاید روزی به درجه ای برسیم که این مبالغ کلان یا قسمتی از آنها را جهت شادی امواتمان صرف آموزش و مدرسه که تنها راه اعتلای اجتماع است اختصاص دهیم .