راه استوار / عبدالواحد کعبی

اشاره و مقدمه : در جامعه که گروهی زندگی مشترک دارند و در آن، هم بدکار هست و هم نیکوکار، گاهی بدکاران از ثمره کار نیکوکاران منتفع می گردند و گاهی مردم بی گناه از صدمه گناهکاران آسیب می بینند. قرآن به نوعی حیات قائل است که حیات جمعی و اجتماعی است. حیات جمعی صرفا […]

اشاره و مقدمه : در جامعه که گروهی زندگی مشترک دارند و در آن، هم بدکار هست و هم نیکوکار، گاهی بدکاران از ثمره کار نیکوکاران منتفع می گردند و گاهی مردم بی گناه از صدمه گناهکاران آسیب می بینند. قرآن به نوعی حیات قائل است که حیات جمعی و اجتماعی است. حیات جمعی صرفا یک تشبیه و تمثیل نیست، یک حقیقت است، همچنانکه مرگ جمعی نیز یک حقیقت است.جامعه مانند فرد است و امور اجتماعى نظیر امور فردى در همه احوال وجودى مثل هم هستنند مثلا همانطور که یک فرد از انسان حیات و زندگى و مرگ و افعال و آثارى دارد همچنین جامعه نیز براى خود حیات و ممات و عمر و اجلى معین و افعال و آثارى دارد و قرآن کریم این مطلب را بیان می فرماید. مثلا خداوند در سوره اعراف آیه 34 می فرماید: «و لکل امة أجل فاذا جاء أجلهم لایستاخرون ساعة و لایستقدمون؛ هر امتی (هر جامعه ای) مدت و پایانی دارد (مرگی دارد). پس آنگاه که پایان کارشان فرا رسد، ساعتی عقب تر یا جلوتر نمی افتند.»در این آیه سخن از یک حیات و زندگی است که لحظه پایان دارد و تخلف ناپذیر است، نه پیش افتادنی است و نه پس افتادنی و این حیات به ” امت ” تعلق دارد نه به افراد. بدیهی است که افراد امت نه با یکدیگر و در یک لحظه بلکه به طور متناوب و متفرق حیات فردی خود را از دست می دهند.در سوره مبارکه جاثیه آیه 28 می فرماید: «کل امة تدعی الی کتابها؛ هر امت و جامعه ای به سوی ” کتاب ” و نوشته خودش برای رسیدگی خوانده می شود. پس معلوم می شود نه تنها افراد هر کدام کتاب و نوشته و دفتری مخصوص به خود دارند، جامعه ها نیز از آن جهت که در شمار موجودات زنده و شاعر و مکلف و قابل تخاطب هستند و اراده و اختیار دارند، نامه عمل دارند و به سوی نامه عمل خود خوانده می شوند.

و در سوره انعام آیه 108 می فرماید: «زینا لکل امة عملهم؛ عمل هر امتی را برای خود آنها زیبا قرار دادیم.» این آیه دلالت می کند که یک امت شعور واحد، معیارهای خاص، طرز تفکر خاص پیدا می کند، و فهم و شعور و ادراک هر امتی مخصوص خود آن است. هر امتی با معیارهای خاصی قضاوت می کند (لااقل در ادراکاتی که مربوط به عمل می باشد). هر امتی ذوق و ذائقه ادراکی خاص دارد، برخی کارها که در دیده امتی زیبا و در دیده امتی دیگر نازیباست. جو اجتماعی امت است که ذائقه ادراکی افراد خود را اینچنین می سازد.
در آیه ای دیگر می خوانیم: «و همت کل امة برسولهم لیاخذوه و جادلوا بالباطل لیدحضوا به الحق فأخذتهم فکیف کان عقاب؛ و هر امتی قصد پیامبر خویش کردند که او را بگیرند و به باطل با او جدل کردند تا حق را به این وسیله بشکنند. و چون چنین کردند من آنها را گرفتم. پس چگونه بود عقاب من؟» (غافر/ 5) در این آیه سخن از یک تصمیم و اراده ناشایسته اجتماعی است، سخن از تصمیمی اجتماعی برای معارضه بیهوده با حق است و سخن در این است که کیفر چنین آهنگ و تصمیم اجتماعی، عذاب عمومی و اجتماعی است.

و بنابراین اگر یکى از امور فردى انسان در اجتماع رواج پیدا کند بقاى آن امر و زوالش و تأثیرش نیز مبدل مى شود، مثلا عفت که یکى از امور آدمى و خلاعت (بى عفتى) امر دیگرى از آدمى است، مادام که فردى است یک نوع تأثیر در زندگى فرد دارد مثلا آنکه داراى خلاعت و بى عفتى است، مورد نفرت عموم قرار مى گیرد و مردم حاضر نیستند با او ازدواج کنند و اعتمادشان نسبت به او سلب مى شود دیگر او را امین بر هیچ امانتى نمى سازند این در صورتى است که فرد بى عفت بوده و جامعه با او مخالف باشد.

و اما اگر همین بى عفتى اجتماعى شد یعنى جامعه با بى عفتى موافق گردید، تمامى آن محذورها از بین مى رود و دیگر بقاى ندارد چون تمامى آن محذورها مربوط به افکار عمومى و ناسازگارى آن امر با افکار عمومى بود و خلاصه از آنجایى که عموم مردم بى عفتى را بد مى دانستند، از فرد بى عفت دورى مى کردند و اما اگر همین بى عفتى عمومى شد و در بین همه متداول گشت، آن محذورها هم که شمردیم از بین مى رود چون دیگر افکار عمومى چنان احکامى ندارد.

البته این تنها در مورد احکام اجتماعى است و اما احکام وضعى و طبیعى بى عفتى به جاى خود باقى است، نسل را قطع مى کند و امراض مقاربتى مى آورد و مفاسد اخلاقى و اجتماعى دارد، از جمله مفاسد اجتماعیش این است که انساب و دودمانها را درهم و برهم مى سازد، انشعاب هاى قومى باطل مى شود، دیگر فوائدى که در این انشعابها هست، عاید جامعه نمى شود پس آثار وضعى بى عفتى که آثار سوء و مورد انزجار فطرت بشرى است، خواه ناخواه مترتب مى شود و باید دانست که آثار امور مربوط به انسان از نظر کندى و سرعت در امور فردى و اجتماعى مختلف است

إن الله یدخل الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناتٍ تجری من تحتها الأنهار إن الله یفعل مایرید.. سوره حج آیه ۱۴ .. ایمان آوردن به آنچه که خداوند متعال به آن اشاره کرده، یعنی اجابت مطلق به دستورات خداوندی است و پرهیز از هرگونه سؤال و شک و تردید از اوامر ذات احدی است..

گاهی از بندگان شیطان بر آنها غلبه کرده و وارد بحث و مجادله و یا سفسطه بازی به بعضی از واقعیت های موجود در عالم حیات می نمایند گو اینکه فراموش کرده اند که آنچه که از جانب خداوند مقدر شده باید انجام بگیرد.. و گو اینکه اواخر آیه فوق را فراموش کرده و یا اغماض کرده باشند( إن الله یفعل مایرید).. جالب اینکه شرطی در این آیه برای ما قرار داده که خود دارای یک مژده و جایزه ای بسی بزرگ بهمراه داشته.. و کافیست که به آن عمل نماییم تا به مزد خود ( جناتٍ تجری من تحتها الانهار) برسیم.. ایمان آوردن بسیار ساده است .. : اگر سیاست کار کنیم ، سیاست اسلامی مبتنی بر صداقت و راستگویی باشد نه بر دروغ… اگر اقتصادی کار کنیم، اقتصاد حلال داشته باشیم نه بر ربا و چپاول بیت المال یا حقوق دیگران.. اگر اجتماعی کار کنیم، مبتنی بر معاشرت درست اسلامی باشد و به دور از هرگونه اتهام و بهتان به دیگران باشیم.. اگر فرهنگی کار کنیم ، مبتنی بر خیر الکلام ماقل و دل باشد و به دور از هذیان و ملقه( زیاده گویی) باشیم.. و اگر مسئول بودیم خدمتگزار واقعی مردم باشیم و به دور از اینکه مردم بر اثر قدرتمان در برابر ما ایستاده( داشتن رعب قدرتمان) بمانند.. از راه های ورود به جهنم :
۱- اتهام و بهتان
۲- هذیان
۳- تکبر و ایستاده نگه داشتن مردم در مقابل خود
۴- رباخواری
۵- دروغگویی
و…که همه اشاره به اخلاق و رفتاردارند که چگونه باید باشیم تاموردرحمت خداوندقرار بگیریم..

رمضان کریم.. التماس دعا..
عبدالواحد کعبی