⁠⁠⁠⁠⁠ضد شهر!!

پیرزنی که هنوز چسب سوزن سرم وصل شده روی دستش حکایت از ناخوشی و یا شاید بستری بودنش میکرد ،بهمراه تنها دخترش که او هم حال خوشی نداشت ، و تنها با مقرری بهزیستی و یارانه روزگار میگذراندند ، و مثل دو قلوهای بهم چسبیده روزی از هم جدا نمیشدند ، اینبار،جلوی در بیمارستان گلستان […]

پیرزنی که هنوز چسب سوزن سرم وصل شده روی دستش حکایت از ناخوشی و یا شاید بستری بودنش میکرد ،بهمراه تنها دخترش که او هم حال خوشی نداشت ، و تنها با مقرری بهزیستی و یارانه روزگار میگذراندند ، و مثل دو قلوهای بهم چسبیده روزی از هم جدا نمیشدند ، اینبار،جلوی در بیمارستان گلستان ایستاده بودند ، دختر پشت مادرش پنهان شده بود ، پژویی جلوی پای آنها ایستاد ،-سه راه (منظور سه راه خرمشهر بود) راننده گفت : دربست!!- نه!!

پرایدی ماشین بعدی بود‌.– سه راه! اینبار راننده ؛ با دلسوزی گفت : اینجا دم بیمارستان است ، کسی خطی نمیبرد ،باید بگویید ؛ دربست!! — پیرزن نای حرف زدن نداشت ؛ مجبور بود که خطی برود ؛حتی حالا که سل دارد ،غیرتش نمیگذاشت که دخترش با راننده ها صحبت کند ؛ چون دیده بود که بعضی رانندگان برای خانمهای جوان آدرس را هم نمیپرسند ، و سریعا آنها را سوار میکنند، هرچند عبای رنگ و رو رفته دختر و رنگ پریده صورت، با آن اخم بزرگ ناشی از نداشتنها ، دل هیچ کس را نمی ربود، اما بالاخره دخترش جوان بود و هنوز مجرد !!!

نمیدانم که چرا در جلوی بیمارستانها و روزهای بارانی و یا خاکی و یا خیلی گرم و تقریبا در تمام ایام اینچنینی که سختی و مررارت همراه مردم است ،تاکسی ها و مسافر کش ها دربست میشوند ، و درست وقتی به کمک هم نیاز داشته باشیم ؛این نیاز ،محل سؤاستفاده میگردد..بگذریم….

مدتها فکر میکردم ، شهر معنی مدرنیته میدهد، ساختمانهای بزرگ و بیشمار جمعیت انبوهی که در تکاپو هستند و رفاه و آسایش ناشی از اختراعات و ابداعاتی که در زندگی روز مره بشر وارد شده است ، اما غافل از اینکه این مفاهیم صورتهای شهرند و معانی شهر رفتارهاو تعاملات بین انسانی و جانداری جاری در اینگونه سخت افزارهاست، شهر در واقع فرصت های برابری نمود استعدادها و پرورش فضیلت های انسانی است

بسیاری قبل از این فکر میکردند که روستا همان ضد شهر است ، و جمعیت کم و شغل کشاورزی از شاخص های اصلی تضاد با شهر است ،در صورتیکه روستاها مکمل و پیش درآمد شهرند، شهر مفهوم سیاسی و اخلاقی دارد؛هر که چند کارکردهای شهری؛ صنعت؛ تجارت و تولیدی باشند ، اما نوع اداره شدن و اخلاقیات حاکم، محصولی بنام شهر یا ضد شهر را ایجاد میکند…در زندگی مدنی ،اجازه رشد برای همه فراهم است ، و جایی برای اندیشیدن خودمحورانه و یا قوم محورانه نه تنها وجود ندارد بلکه از اسباب هلاکت زندگی شهری بشمار میآید؛ در شهر تعارض در منافع با عقلانیت مدارا قابل حل است ،و در کنار مجال به خود به دیگران هم مجال داده میشود.

در زندگی ضد شهری صاحبان قدرت با آمیزش به ثروت ،موجب نابرابری و فقر ساختاری میشود ، و سعی میکنند منافع اقلیتی به هزینه اکثریت پرداخت شود ، و تا آنجا پیش میروند ،که با تبلیغات و دستکاری در نظام معرفتی و انحراف اذهان گفتمان خود را صبغه حقیقت ببخشند ،اما در واقع نمودهای خروجی رفتارهای اجتماع و فشل شدن روابط انسانی بخوبی، فرهنگ سیاسی جاری را در اینگونه مناسبات به چالش فرا میخواند ،

در شهر ؛ مبادله و چرخش آزاد اطلاعات، رعایت حقوق شهروندی و امکان ورود گروه های رقیب در رقابت برای کسب مناصب سیاسی و اجرایی ،تعبیه مسیری مطمئن برای مشارکت شهروندان در تصمیم گیری ،نقد و کنترل مردمی و تقویت ساختارهای مردم سالارانه موجب تعریف صحیح یک اجتماع شهری میشود.نباید از مطالبات مردم واهمه داشت ، و نباید به بهانه گرایشات سیاسی و دینی مردم را به زندانیان فرقه ای تبدیل کرد ، و یقین داشت که ،عبای رنگ و رو رفته آن دختر و ناامیدی و سختی زندگی آن مادر با درایت و مهربانی و تفکر شهری هیچوقت بوجود نمیآمد…

(فاضل خمیسی)