دست های مهربان

دکتر فیصل مرداسی : سال ۱۳۷۲ پس از چند سال تلاش و یک تابستان پر دلهره و شرکت در کنکور دو مرحله ای در کنار دوستان و برادران خوبم سید علی حسینی، سیدعلی موسوی و کریم باوی سرانجام در اولین گزینه انتخاب رشته پذیرفته شدم. بقیه دوستان هم موفق به ورود به دانشگاه شدند. ولوله […]

دکتر فیصل مرداسی : سال ۱۳۷۲ پس از چند سال تلاش و یک تابستان پر دلهره و شرکت در کنکور دو مرحله ای در کنار دوستان و برادران خوبم سید علی حسینی، سیدعلی موسوی و کریم باوی سرانجام در اولین گزینه انتخاب رشته پذیرفته شدم. بقیه دوستان هم موفق به ورود به دانشگاه شدند. ولوله ای بود. خیلی مورد تشویق دوستان و معلمین و مربیان قرار گرفتیم. رشته مدیریت بازرگانی را دوست داشتم چون استاد عزیز من آقای دکتر منصوری همان رشته را خوانده بودند. دانشگاه تهران پذیرفته شدم.

سال اول حضور در دانشکده مدیریت دانشگاه تهران به دلیل دوری از خانواده و دوستان و شرایط متفاوت دانشگاه با دبیرستان کمی سخت می گذشت.مدتی بعد شنیدم حاج مرتضی حمیدی دبیر عربی ایام دبیرستان در دانشگاه تربیت مدرس در مقطع فوق لیسانس پذیرفته شدند. در آن ایام این خبرها شاخص و مهم بود.دانشگاه تربیت مدرس در کنار دانشکده مدیریت دانشگاه تهران در ضلع جنوبی پل سابق گیشا بود که الان برداشته شده و به جای آن زیرگذر افتتاح شده است. در ابتدا دیواری بین دانشگاه و دانشکده نبود و فکر کنم حتی درب ورود یکی بود. لذا تردد دانشجویان به دانشگاه تربیت مدرس و دانشکده مدیریت به سادگی و بدون تشریفاتی انجام می شد.

یک روز پس از سرو نهار در سلف سرویس در محوطه بسیار زیبای دانشکده مدیریت نشسته بودم که دستان گرمی از پشت چشمان مرا گرفت. باید حدس می زدم کدامیک از دوستان هم رشته ای چشمان مرا گرفته است. فایده ای نداشت حدسهای من اشتباه بود. وقتی برگشتم دیدم حاج مرتضی حمیدی است. در آن لحظه و در آن مکان، بسیار غیر منتظره ولی دلچسب بود.حاج مرتضی حمیدی هم در دبیرستان در میان دانش آموزان شلوغ علوم انسانی بسیار محترم و مقتدر بود و هم در محیط بسیج و انجمن مربی و الگوی ما بود.مختصری با هم گپ زدیم و احوال مرا جویا شدند و قوت قلب دادند و حسابی تشویق کردند. روز خاطره انگیزی بود.نمی دانم خاطر ایشان مانده است یا نه.خدا ایشان را حفظ کند.

*** تهران دوم آذر ۱۴۰۰