دکتر شریعتی را بدون سانسور بهتر بشناسیم / منظومه زندگانی و آثار علی شریعتی

علی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کاهک در کویر مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب می‌شد. ملاقربانعلی چهار فرزند […]

علی شریعتی در دوم آذر سال ۱۳۱۲ در روستای کاهک در کویر مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب می‌شد. ملاقربانعلی چهار فرزند به نام‌های محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مزینان به آنجا آمد تا پیشنماز مسجد و مدرس حوزه علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مزینان ماند و چهار فرزند به نام‌های معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به‌جا گذاشت. محمد تقی شریعتی در سال ۱۳۱۱ با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود.

Shariati2

شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال ۱۳۱۹ آغاز کرد، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور در سال ۱۳۲۰، محمدتقی شریعتی مجبور شد خانواده‌اش را به ده بفرستد و بنابراین وقفه کوتاهی در تحصیلات شریعتی ایجاد شد. پس از آن، شریعتی به همان دبستان برگشت و تحصیل را ادامه داد.

نوجوانی و جوانی

علی شریعتی در جوانی :شریعتی در سال ۱۳۲۵ وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن شانزده سالگی، با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد. وی در سال ۱۳۳۴ به دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد وارد گشت و رشته ادبیات فارسی را برگزید. وجود تفکر خلاق باعث شد که شریعتی در طول دوران تحصیل در دانشکده ادبیات به انتشار آثاری چون: ترجمه ابوذر غفاری ، ترجمه نیایش اثر الکسیس کارل و یک رشته مقاله‌های تحقیقی در این زمینه همت گمارد. البته شریعتی ترجیح می‌داد به هر طریق تحصیلات عالیه را بدون وقفه ادامه دهد، اما پدرش تأکید داشت که وارد دانشسرا شود که شاید علت اصلی آن وضع اقتصادی خانواده بود.در تاریخ ۲۴ تیر ۱۳۳۷ با پوران شریعت‌رضوی همکلاسیش ازدواج کرد.

شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و پس از دریافت لیسانس در رشته ادبیات فارسی به علت شاگرد اول شدنش برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاده شد تا تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در دانشگاه سوربن فرانسه و در رشته ادبیات ادامه دهد. وی در آنجا به تحصیل علومی چون جامعه‌شناسی، مبانی علم تاریخ، تاریخ و فرهنگ اسلامی پرداخت و با اساتید بزرگی چون لویی ماسینیون، جورج گورویچ و سارتر و… آشنا شد. در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری وی از سوی ساواک بود و متعلق به دو سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازم‌الاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزل‌قلعه در تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت

در سال ۱۳۴۴ مدتی پس از بیکاری ، اداره فرهنگ مشهد، استاد جامعه‌شناسی و فارغ‌التحصیل دانشگاه سوربن را به عنوان دبیر انشاء کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهای مشهد استخدام می‌کند، و سپس در دبیرستان به تدریس می‌پردازد و بالاخره به عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد می‌شود. در سال ۱۳۴۸ به حسینیه ارشاد دعوت می‌شود و به زودی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را به عهده گرفته و به تدریس جامعه‌شناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی می‌پردازد.اما سرانجام در سال ۱۳۵۲، رژیم، حسینیهء ارشاد را تعطیل نمود، و شریعتی را به مدت ۱۸ ماه روانه زندان کميته شهربانی می‌کند. وی پس از آزادی از زندان روز های بسیار سختی را پشت سر گذاشت و بار ها توسط ماموران ساواک تهدید شد و تحت شکنجه روحی و جسمی قرار گرفت.

تحصیل در دانشگاه سوربن

علی شریعتی در بین سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۴ در فرانسه زندگی می‌کرد. او در سال ۱۹۶۳ تز دکترایش را در ۱۵۵ صفحه به زبان فرانسه و با عنوان «فضائل بلخ» ارائه کرد. تز او در واقع ترجمه‌ای بود از بخش سوم یک کتاب قرن سیزدهم میلادی از صفی‌الدین بلخی. تز دکترای شریعتی زیر نظر ژیلبر لازار نوشته شده بود. او توانست با کمترین نمره ممکن که فقط برای قبولی کافی است مدرک خودش را بگیرد. برخی به اشتباه نوشته‌اند که او مدرک دکترایش را در جامعه‌شناسی یا تاریخ ادیان یا هر دو گرفته‌است. برخی نیز با توجه به تز دکترایش استدلال می‌کنند که مدرک دکترای او در زمینه فیلولوژی است. عنوان رسمی مدرک او «تاریخ اسلام در قرون وسطی» بود. سفارت ایران در پاریس مدرک او را به عنوان مدرک دکترا در ادبیات به رسمیت شناخت.

زندگی مخفیانه و شهادت

شریعتی از آبان ماه ۱۳۵۱ تا تیر ماه ۱۳۵۲ به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانی‌های شریعتی با اسم مستعار به چاپ می‌رسید. در تیر ماه ۱۳۵۲، ساواک پدر علی شریعتی و بعد برادر خانم وی را به گروگان گرفت و به زندان اوین برد تا شریعتی به ناچار خود را معرفی کند. بعد از آن روز به مدت ۱۸ ماه به انفرادی رفت و پس از آن آزاد شد زیرا شاه به دلیل فشارهای بین‌المللی و درخواست وزیر فرهنگ الجزایر دریافت که نگه داشتن شریعتی در زندان بیش از آزادی او میتواند به شهرت و محبوبیت او بیفزاید.اسارت درازمدت در سلول، او را سخت به نور آفتاب حساس کرده بود و از نظر روحی هم بسیار افسرده شده بود. رژیم همه راه‌های مبارزه اجتماعی را بر او بسته بود، حسینیه ارشاد تعطیل و او از تدریس در دانشگاه محروم شده بود. مبارزه مخفی هم عملاً امکان نداشت. ساواک او را شدیداً تحت نظر داشت و روز به روز حلقه این محدودیت‌ها تنگ‌تر می‌شد. شریعتی خود می‌گوید: «ظاهراً آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافته‌ام ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شده‌ام». دکتر شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعیتش تصمیم به «هجرت» می‌گیرد. ممنوع‌الخروج بودن مانع بزرگی برای مهاجرت او به خارج از کشور بود. اما وی با گرفتن گذرنامه با اسم فامیلی “مزینانی” توانست از کشور خارج شده و تهران را به مقصد بروکسل ترک کند. شریعتی پس از چند روز اقامت در بروکسل آنجا را به مقصد ساوت‌همپتون انگلیس ترک می‌کند. وی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ در حالی که سه هفته از سفرش به انگلستان می‌گذشت، در ساوت‌همپتون به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود.شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی هم‌اکنون در قبرستانی کنار آرامگاه حضرت زینب کبری، در شهر دمشق نگهداری می‌شود و خانواده‌اش هزینه نگهداری جسد وی را متقبل شدند.

فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی :کانون نشر حقایق اسلام

محمدتقی شریعتی پدر شریعتی به همراه عده‌ای قابل توجه از فرهیختگان متدین مشهد با ایجاد کانون نشر حقایق اسلامی در سال ۱۳۲۳، مبارزه با افکار توده‌ای را آغاز کردند. همزمان تلاش کردند تا افکار و اندیشه‌های دینی را هم بازسازی کرده با انحراف و تحریف مبارزه کنند.هنگام آغاز فعالیت کانون شریعتی یازده ساله بود و در پانزده سالگی او، کانون به یک نهاد مهم نوگرای مذهبی تبدیل شده بود. هدف سخنرانان کانون القای فلسفه‌ای اخلاقی بر پایه قرآن بود. از ۱۳۲۶ هنگامی که شریعتی ۱۴ ساله بود تا نخستین بار بسته شدن کانون در ۱۳۳۸، او در همه برنامه‌های آن شرکت میکرد و نقش بنیادینی در جذب برخی از دوستانش به کانون داشت.[۱۴] در ۱۳۳۰ اعضای جوان کانون که بیشترشان دانش آموزان دبیرستان بودند با پیروی از نمونه کانون تصمیم به برپایی سازمانی ویژه خود با عنوان انجمن اسلامی دانش‌آموزان در مشهد کردند.

علی شريعتی در ۱۳۳۱ به اين انجمن پيوست. اعضای انجمن برای آماده ساختن خود براي مبارزه فكری با هواداران و اعضای جوان حزب توده از شريعتی خواستند كه آن‌ها را در فلسفه و شيوه سخنوری آموزش دهد. كانون جايگاه مكتبی مقدماتی و سكوی پرشی بود كه اعضايش از جمله شریعتی می‌توانستند از آن برای پيوستن به احزاب سياسی موجود استفاده كنند.بيشتر جوانان عضو كانون (نشر حقايق اسلام) به تدريج به نهضت خداپرستان سوسياليست گرايش پيدا كردند.

نهضت خداپرستان سوسیالیست

در مشهد محمد تقی شریعتی پیرو نهضت خداپرستان سوسیالیست بود و به دنبال سفر محمد نخشب و حسین راضی و تشکیل حوزه حزب ایران و سپس جمعیت آزادی مردم ایران که در حقیقت ادامه دهنده راه و اندیشه نهضت خداپرستان سوسیالیست محسوب می‌شدند، علی شریعتی نیز به نهضت خداپرستان سوسیالیست پیوست. و همان‌جا نخستین آموزه‌های اسلام انتقادی‌اش را کسب کرد.او تحت تاثیر این اموزه‌ها کتاب ابوذر خداپرست سوسیالیست نوشته جوده السحار را در سال ۱۳۳۴ ترجمه و منتشر ساخت.سامان باورشناسی این نهضت بر سوسیالیسم به عنوان نظامی اقتصادی استوار بود که عدالت اجتماعی و توحید را بنیاد فلسفی خود بر می‌شمرد. نهضت باور داشت که سوسیالیسم بر پایه نفی مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، سریع‌ترین راه برای از میان برداشتن بهرهکشی، تهیدستی و محرومیت توده‌هاست. و نیز به باور این گروه دستیابی به این هدف‌ها، گوهر مفهوم عدالت در اسلام بود.

نهضت مقاومت ملی

شریعتی از عوامل جلب توجه دانشگاهیان ایران به مسئله انقلاب علیه حکومت پهلوی بود.شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضت علیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیت‌ های مصرانه‌اش باعث دستگیری او در سال ۱۳۳۶ و انتقال فوری‌ اش به زندان قزل‌قلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.در جریان وقایع ۳۰ تیر سال ۱۳۳۱ اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام شاهنشاهی بود. او تحت تاثیر سنت‌ های خانواده‌اش، بویژه افکار نوگرایانه پدرش محمد تقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حکیم و عموی پدرش عادل نیشابوری از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب به‌ شمار می‌آمدند. پدرش کانون نشر حقایق اسلامی مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی به‌ حساب می‌ آمد.

فعالیت‌ های خارج از کشور

پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیت‌های سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و مصطفی چمران پیوست و در سال۱۳۴۱ سازمان نهضت آزادی ایران (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. در جریان کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت ۱۹۶۲ با نظر حسین راضی، شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمی‌اش، به عنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان ایران آزاد (ارگان جبهه ملی ایران خارج از کشور در اروپا) انتخاب شد. اولین شماره این نشریه پس از سردبیری شریعتی در ۱۵ نوامبر ۱۹۶۲ منتشر گردید. این نشریه دیدگاه‌های روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیت‌های مبارزات مردم ایران را منعکس می‌کرد و ارگان رسمی جبهه ملی ایران در اورپا محسوب می‌گردید. قبل از آن پرویز ورجاوند سردبیری این نشریه را بر عهده داشت.در سال ۱۳۳۷ شمسی به سازمان آزادیبخش الجزایر میپیوندد و سخت به فعالیت میپردازد. در سال ۱۳۳۸ شمسی مقاله‌ای تحت عنوان “به کجا تکیه کنیم” را در یکی از نشریات فرانسه منتشر میکند. در سال ۱۳۳۹ شمسی مقاله “شعر چیست؟” ساتر را ترجمه و در پاریس منتشر می نماید و در همان اول به علت فعالیت در سازمان آزادیبخش الجزایر گرفتار میشود و در زندان پاریس با “گیوز” مصاحبه‌ای میکند که در سال ۱۳۴۳ در توگو چاپ میشود. در سال ۱۳۳۹ نیز مقاله‌ای تحت عنوان “مرگ فرانتس فانون” را در پاریس منتشر میکند، همچنین در طول مبارزات مردم الجزایر برای آزادی دستگیر میشود و مورد ضرب و شتم پلیس فرانسه قرار میگیرد و روانهء بیمارستان میشود و سپس به زندان فرستاده می شود.

حسینیه ارشاد:اندیشه‌ ها

شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او به‌طور خاص، تشیع صفوی[۱۸] را مظهر سنت مسخ شده می‌داند و آن را توام با اسارت‌پذیری، خرافه، تقلید و جبرگرایی معرفی می‌کرد.وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد می‌کرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملت‌های شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیموده‌است.البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت. شریعتی، محمدرضا حکیمی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کرده‌است.

پارانویا:نوشتار اصلی: نظریه‌های توطئه در ایران

به باور علی شریعتی، تاسیس دولت صفوی در برابر امپراطوری عثمانی یکی از بزرگترین توطئه ها است تا با براگیختن جنگ های مداوم میان دو امپراطوری، جهان اسلام را تضعیف کنند

توحید

توحید از دیدگاه شریعتی چنان که خود او مدعی‌ست نه فقط یک تئوری کلامی اعتقادی و صرفاً یگانه پنداشتن خداوند که به منزله یک زیربنا و جهان‌بینی اعتقادیست. او توحید را به عنوان اصل اصیل یکتاپرستی عنوان می‌کند و در آثار اسلام‌ شناسی‌ اش از آن در مقابل شرک یاد می‌کند.شریعتی می‌گوید توحید عبارتست از:

.. يک فلسفه جهان‌بينی و جهان‌ شناسی كه همان طور كه می‌ خواهد به جهان وحدت بدهد، از نظر خلقت (نيز می‌خواهد) به انسان وحدت بدهد، و همان طوری كه می‌خواهد بين تمام عناصر جهان وحدت بدهد ـ جهان را به خير و شر تقسيم نمیكند ـ، همان طور می‌خواهد زيربنايی برای وحدت گروه‌ ها و نژادها و طبقات بشری بسازد. و بنابر اين توحيد خدا، در عين حال كه حقيقت توجيه كننده عالم است زير بنای توحيد انسان هم هست، و توحيد معبود زيربنای توحيد عابد، كه انسان‌ ها باشند، هست…[نهضت ابراهیم] می‌خواهد به وسيله توحيد، در عين حال كه انسان را از نظر شناخت هستی بر گرد كانون واقعی و حقيقی عالم وجود بچرخاند، در عين حال بر گرد يک ملاک و يک زيربنای فكری، كه اساس وحدت بشری و طبقاتی و نژادی را می‌ سازد، بچرخاند، و سمبل هر دو كعبه است.

سوسیالیسم

راه سوسیالیسم غیر دینی در ایران با تشکیل نهضت خداپرستان سوسیالیست که محمد نخشب از بنیانگذاران آن و شریعتی از شناخته‌ترین چهره‌های آن بود به سمت جمع شدن با آموزه‌های اسلام باز شد.شریعتی در مقدمه مقاله‌ای که در سال ۱۳۳۴ تحت عنوان مکتب واسطه نوشته می‌نویسد: «از میان مکتب‌های ماتریالیسم و ایدئالیسم، اسلام روش مختص به خود را دارد و آن را می‌توان رئالیسم نامید. رژیم اجتماعی و اقتصادی اسلام، سوسیالیسم عملی است که بر طرز فکر خداپرستی استوار می‌باشد و حد وسط میان دو رژیم فاسد کاپیتالیسم و کمونیسم می‌باشد.». از این رو شریعتی، ابوذر، از اصحاب وفادار پیامبر را نمونه بارز یک سوسیالیست یکتاپرست می‌دانست که در برابر ستم حکومت ایستاد و به اعتراض برخاست. ترجمه کتاب ابوذر نوشته عبدالحمید جودةالسحار از او در سنین جوانی است.شریعتی چنین می‌گوید:

… سوسیالیسم راستین، که جامعه‌ای بی‌طبقه می‌سازد، بدون مذهب ممکن نیست. زیرا انسان‌ها اگر به مرحله‌ای از رشد اخلاقی و کمال معنوی نرسند که بتوانند به خاطر برابری انسان‌ها از حق خود چشم پوشند و به مرحله‌ی ماوراء مادی «ایثار» برسند، جامعه‌ای برابر را نمی‌توان ساخت. زیرا حق‌ها هرگز برابر نیست و ماتریالیسم، جبراً به اندویدوئالیسم می‌انجامد و برعکس، مذهب نیز تا جامعه‌ای از بند افزون‌طلبی مادی و استثمار و تضاد طبقاتی رها نشده است، نمی‌تواند تحقق یابد. چه، تنها در چنین جامعه‌ای است که انسان رها شده از بند تنازع مادی، مجال آن را می‌یابد که از بیماری شیء شدن در نظام ماشینیسم و سرمایه‌داری، و یا از خود بیگانه شدن در برابر بت پول و مصرف و گرگ‌ومیش شدن در رابطه‌ی طبقاتی [نجات] یابد …و در نتیجه، تکامل ذاتی خود بپردازد و خلق‌وخوی خدا را گیرد و جانشین خدا در طبیعت گردد و این‌ها است دعوت‌های نهایی مذهب، که تنها در جامعه‌ای بی‌طبقه، که بر اساس «کتاب و ترازو و آهن» استوار است، نه جهل و تبعیض و ضعف، می‌تواند تحقق عینی یابد و تحقق توحید در زندگی بشری، این است.

امت و امامت

از دیگر نظریات عمده شریعتی نظریه امت، به پیشوایی امامت است. بسیاری این نظریه را سرآغاز پیدایش ولایت فقیه می‌دانند.کتاب «امت و امامت» شریعتی به ویژه مورد انتقاد شدید تجدیدنظرطلبان بود، کتابی که در آن شریعتی رای افراد ناآگاه جامعه را خوار شمرده و خواستار نوعی دمکراسی ارشاد شده برای جوامع عقب‌مانده تا دست یافتن آن ها به سطح قابل قبولی از توسعه شده بود. به باور منتقدان، شریعتی با طرح بحث امت و امامت و بی‌اعتنایی به رای توده‌ها، ناخواسته به توجیه نظریه ولایت فقیه در جمهوری اسلامی کمک کرده بود.[۲۷]

شریعتی در این زمینه بحث دموکراسی رأس‌ ها و دموکراسی رأی‌ ها را مطرح می‌ کند. دموکراسی رأس‌ ها از نظر وی مربوط به جوامعی است که آرای افراد وابسته به دیگران است و مثلاً رییس قبیله رأی خود را بر تمام قبیله تحمیل می‌کند. اما دموکراسی رأی‌ها مربوط به جوامعی است که افراد جامعه به «اندویدوئالیسم کامل» رسیده‌اند.شریعتی می‌گوید:

«رهبري امت (امامت) متعهد نيست كه همچون رئيس جمهور امريكا، يا مسئول برنامه «شما و راديو»، مطابق ذوق و پسند و سليقه مشتری ها عمل كند، و تعهد ندارد كه تنها خوشی و شادی و برخورداري -در حد اعلا- به افراد جامعه‌اش ببخشد. بلكه می‌خواهد و متعهد است كه در مستقيم‌ترين راه‌ها، با بيشترين سرعت و صحيح‌ترين حركت، جامعه را بسوی تكامل رهبری كند، حتی اگر اين تكامل بقيمت رنج افراد باشد، البته رنجی كه اكثريت، آگاهانه پذيرفته‌اند، نه كه بر آن‌ها تحميل كرده باشند. بدين ترتيب، «امامت» عبارت می‌شود از رسالت سنگين رهبری و راندن جامعه و فرد از «آنچه هست»، به سوی «آنچه بايد باشد»، به هر قيمت ممكن، اما نه به «خواست شخصی امام»، بلكه بر اساس ايدئولوژی ثابتی كه امام نيز بيشتر از هر فردی، تابع آن است و در برابرش مسئول! و از همين جا است كه امامت از ديكتاتوری جدا ميشود و رهبری فكری انقلابی با رهبری فردي استبدادی تضاد می‌يابد.

مهدویت

شریعتی با نگرشی جامعه‌شناختی به مهدویت و اصل انتظار مینگرد، و انتظار مثبت را انتظاری نه انقیادبخش جامعه و به تعبیر خودش منفی که انتظار اعتراضی و عصیان کننده می داند.شریعتی در کتاب انتظار مکتب اعتراض تاکید میکند که «انتظار» مهمترین مولفه و مقوم «مهدویت» است؛ انتظاری که متناسب و متلائم با «اعتراض» است و یادآور روحیه عصیانگری و ظلم ستیزی و انقلابی یک شیعه ملتزم و واقعی است.

شریعتی و منتقدین

دکتر شریعتی نگاه نو و خاصی به دین اسلام و به ویژه مذهب تشیع داشت و بر اساس این نگاه آرایی مطرح کرد که موافقان و مخالفان فراوان داشته و بحث‌ های فراوانی در نقد این آرا صورت گرفته است.پوران شریعت رضوی درباره مخالفت‌ هایی که با شریعتی می‌ شد چنین می‌ گوید: «به جز نظام حکومتی وقت که به شکل‌های مختلف برای او دردسر درست می‌کرد، روحانیت سنتی و به ویژه بخش‌ های بی‌ سواد و قشری آن، بیشترین مخالفت‌ها را با علی و آرای او می‌کرد که با جوسازی، شایعه پراکنی، افتراهای دروغ، بیانیه‌ نویسی و صدور فتوا و طرد و لعن و… همراه بود.»

روحانیت و شریعتی

شریعتی بارها تاکید می‌ کرد که در اسلام به جای روحانی، عالم دینی وجود دارد، وی اعتقاد داشت که روحانی چیزی مقتبس از تعالیم مسیحی قرون وسطی بوده که با ظهور سلطنت صفوی در قبای ملا و آخوند بر اسلام تحمیل شده است. لذا همچنانکه دین مسیحی قرون وسطی را یکی از علل بی‌ اعتماد سازی دین در قرون حاضر می‌دانست. روحانیت اسلامی را یکسره مردود می‌ دانست و عنوان عالم دینی را شایسته نشاندن بر جایگاه روحانیت خرافی کنونی می‌ دانست. وی در یکی از نوشته‌ هایش چنین می‌ نویسد:

«من غیر ازاینکه اساساً اصطلاح «روحانیت» را یک اصطلاح اسلامی و شیعی نمی‌دانم و معتقدم این اصطلاح اخیراً از مسیحیت گرفته شده و در متون اسلامی ما چنین کلمه‌ای بدین معنی نیامده‌است، بلکه دراسلام بجای روحانی و جسمانی، ما عالم داریم و متعلم و بنابراین باید بجای روحانی گفت «عالم اسلامی». و اما راجع به علمای اسلامی، این را می‌خواهم ادعا کنم و ده‌ها قرینه و نمونه عینی بر اثبات آن دارم. که ازمیان نویسندگان و سخنرانان وحتی علما و فضلای اسلامی معاصر، هیچکس (البته درحد امکانات و نوع کار و کاراکترخودش) به اندازه من افتخار دفاع جدی و موثر عملی و فکری از این جامعه گرانقدری که امید بزرگ و سرمایه عزیز مااست، نداشته‌است، دلیل:

۱-در کتاب «انتظار» طلبه را به نقل از ونسان مونتی، پرولتر فکری خوانده‌ ام، این مجاهدان پاکباز راه علم و ایمان که با پولی که از مخارج یک مرغ آمریکایی است، جوانی را فدای آموزش دین می‌کنند و درزمانی که هر دانشجویی رشته تحصیلی‌ اش را براساس درآمد آینده‌اش انتخاب می‌ کند، وی رشته‌ای را برگزیده‌ است که دوران طلبگی‌ اش اینچنین به زهدی باور نکردنی می‌گذرد.

۲- دریک کنفرانس عمومی دانشجوئی درحسینیه ارشاد خطاب به دانشجویان گفتم که من، برای آینده این نهضت فکری، برای بیداری مردم و احیای روح حقیقی اسلام و برانگیختن روح معترض و عدالتخواه شیعه علوی و رستگاری جامعه، به طلاب بیشتر از شما امید بسته‌ام

همچنین شریعتی در کتاب اجتهاد و نظریه انقلاب دائمی در مقایسه‌ ای بین روشنفکر و روحانی نکته‌ای را متذکر می‌شود که چه بسیار روشنفکرانی که به مملکت خویش خیانت کرده‌اند وزیر قراردادهای استعماری را امضا کرده‌اند ولی هیچ جا نمی‌توان حتی یک امضای عالم روحانی را در چنین قراردادهای خائنانه‌ای دید.علاوه برآن درمقایسه‌ای بین سیستم حوزه و دانشگاه به دلایل بسیار زیادی همچون اقامت محصل، انتخاب درس، بورسیه تحصیلی حوزه و… روش کارحوزه را بسیار مترقی تر نسبت به دانشگاه بیان می‌کند.دربحث دموکراسی و سیستم‌ های مدیریت نیز دراین کتاب شریعتی روش انتخاب مستقیم توسط مردم به روش دموکراسی مرسوم و فعلی را زیر سئوال می‌برد و روش غیر مستقیم برای انتخاب راس هرم حکومت را توسط نخبگان برگزیده مردم مناسب تر می‌ داند.مهدی بازرگان درباره ریشه‌ های اختلاف شریعتی و روحانیت می‌ نویسد:

«روحانیت در همهٔ ادیان و ادوار به دو دلیل با امثال دکتر شریعتی‌ ها ناسازگاری دارد. یکی اینکه تجدد و نوآوری را منافی با اصالت و استحکام دین دانسته، می‌ ترسند در مبانی و معتقدات مردم که تا حدود زیادی بر تشریفات و تحجر و سنت‌ ها و افکار کهن تکیه دارد، تزلزل حاصل شود و دلیل مهم‌ ترشان این است که اصلاً نمی‌ خواهند هیچ فردی که خارج از صنف و کسوت مقدس است وارد قلمروی واسطگی بین خدا و خلق خدا شود.»

این رویه شریعتی منجر به موضع‌ گیری روحانیون علیه او شد. مرتضی انصاری قمی خواستار حبس و اعدام شریعتی شد. او به دولت، مردم و روحانیون هشدار داد: «در یک قرن اخیر، اسلام و تشیع هیچگاه دشمنی خطرناکتر و گستاخ‌ تر از علی شریعتی به خود ندیده‌است». ناصر مکارم شیرازی با چاپ مقاله‌ای در مجله مکتب اسلام و با عنوان «آیا شورا مبنای حکومت اسلامی است؟» نظر شریعتی را نادرست دانسته و استدلال کرده بود که شیعه به انتخاب خلیفه بر اساس رای شور معتقد نیست و خلیفه را منتخب خدا و پیامبر می‌داند. تعدادی از طلاب قم نزد شهاب‌الدین نجفی مرعشی و شریعتمداری مراجعه و اظهار داشته‌ اند که علی شریعتی در یکی از سخنرانی‌ هایش در حسینیه ارشاد منکر امام زمان شده و گفته‌ است دعای ندبه سند معتبر ندارد و مرعشی گفت من دکتر شریعتی را نمی‌شناسم ولی اگر او چنین حرفی گفته باشد کافر است. با انتشار این فتوای رسمی، حسینیه ارشاد در آبان ۱۳۵۱ تعطیل گردید. پس از تعطیلی ارشاد، فتاوی مذهبی علیه حسینیه ارشاد و شریعتی به شدت گسترش یافت. شریعتی نهایتاً به‌دلیل دستگیری پدرش، در تیرماه ۱۳۵۲ خود را تسلیم کرد و زندانی شد. پس از دستگیری وی محمد بهشتی، سید هادی خامنه‌ای و چند نفر از طلاب قم در منزل مرتضی مطهری حضور داشتند که مطهری ضمن انتقاد از شریعتی گفت صرف نظر از افکار نادرست وی، ضربه جبران ناپذیری بر هماهنگی روحانیت و طبقه تحصیلکرده زد و آنها را نسبت به هم سخت بدبین نمود و احساسات جمعی از جوانان خام را علیه روحانیون برانگیخت. ابوالحسن قزوینی در پاسخ به استفتایی نوشت: «هرچند مدتی است کسالت دارم و قادر بر مطالعه نیستم، ولی نظر به مطالعه اجمالی، کتب مذکور مطابق با مذهب تشیع نمی‌باشد و انکار خاتمیت و انکار ضروری دین اسلام است.» علامه سید محمدحسین طباطبایی در پاسخ به استفتایی نوشت: «این‌جانب نوشته‌های دکتر شریعتی رادرخصوص اسلام شناسی هرگز تصدیق نکرده، نوع مطالب ایشان اشتباه و طبق مدارک دینی اسلامی غیرقابل قبول است.» سید کاظم مرعشی هم در پاسخ به استفتایی دیگر خرید و فروش کتب شریعتی را حرام دانست. همچنین سید علی اصفهانی اعلام کرد: «نوشتجات نامبرده مشتمل بر اباطیل گوناگون است».صدور فتواها علیه شریعتی تا پس از مرگ وی ادامه داشت و در این زمان آقایان خویی، مرعشی نجفی، شاهرودی، عبدالله شیرازی، مالک حسینی، علی نمازی و… فتاوی مشابهی علیه شریعتی صادر کردند. در این زمان تلاش‌ هایی هم شد که فتوایی له یا علیه شریعتی از روح‌ الله خمینی صادر شود لیکن وی در این‌باره همواره سکوت کرد. محمد یزدی در خاطرات خود از جلسه مدرسین قم پیش از انقلاب برای تصمیم‌ گیری درباره شریعتی می‌ نویسد:

جلسه مزبور در منزل نوری همدانی تشکیل شده بود و بحث به مرز کفر و ایمان رسیده بود. پس از شور و مشورت، آقایان به این نتیجه رسیدند که اعلام کفر در مورد شریعتی بازتاب خوبی ندارد و در کل به مصلحت اسلام و مسلمین نیست… آقای مصباح یزدی در آن ماجرا قائل به دیدگاه خاصی بودند و بقیه اعضای جامعه در برابر ایشان قرار داشتند.

به این ترتیب بخشی از روحانیون نزدیک به امام خمینی نیز که بعدها وارد حکومت جمهوری اسلامی شدند، تنها به دلیل مصلحت از اعلام کفر شریعتی خودداری کرده بودند. مرتضی مطهری در نامه‌ای در آستانهٔ انقلاب اسلامی به سید روح‌الله خمینی می‌نویسد:

کوچک‌ ترین گناه این مرد بدنام کردن روحانیت است. او همکاری روحانیت با دستگاه‌های ظلم و جور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلی اجتماعی درآورد و مدعی شد که ملک و مالک و ملا و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح همیشه در کنار هم بوده و یک مقصد داشته‌ اند.

شریعتی جور دیگر به روحانیت نگاه می‌ کرد و معتقد بود روحانیت کارش متفاوت با سخنرانی و وعظ است. طرز فکر و برداشت آیت‌ الله حاج میرزا خلیل کمره‌ای نسبت به شریعتی با بسیاری از علمای هم عصر وی متفاوت بود. وی در کتاب خود به نام فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی، کتاب سلمان پاک اثر مستشرق فرانسوی پروفسور لویی ماسینیون، ترجمه علی شریعتی را نقد نمود. در سال ۱۳۵۱، میرزا خلیل کمره‌ای نسخه‌ای از کتاب فتاوی صحابی کبیر سلمان فارسی را توسط فرزندش امیرحسین برای شریعتی ارسال داشت و ضمن تشکر از تحقیقات علمی شریعتی درباره تاریخ ادیان و اسلام، از او خواست که به ۱۹ نکته علمی در ترجمه کتاب سلمان پاک مراجعه و آنها را مورد بازنگری و تحقیق بیشتر قرار دهد.

پس از انقلاب :شریعتی و ایدئولوژی

یکی از نقدهای بارز بر شریعتی ایدئولوژیزه کردن دین است که نخستین بار در دههٔ ۶۰، داریوش شایگان، با عنوان ایدئولوژی کردن سنت در کتاب خود با عنوان نقد ایدئولوژی بر آن خرده گرفت.شریعتی ایدئولوژی را مقدم بر فرهنگ می‌داند و و در تحلیل تاریخی‌اش ادعا میکند که تمامی تحولات تاریخ و تمدنی پس از ظهور یک مکتب و ایدئولوژی و ایمان و فکر و حرکت ایدئولوژیک و عقیدتی نوین بوده است.وی با با جدا کردن ایدئولوژی از فرهنگ و فرق نهادن بین آن دو، عقاید و احکام ارزشی و عملی اسلام را به مثابه یک مکتب و یا ایدئولوژی ثابت و وحیانی معرفی میکند.شريعتي مي‌گفت: «دين داريم به منزله ايدئولوژی و دين داريم به منزله فرهنگ». به اعتقاد وی ایدئولوژی آن بود كه نزد ابوذر (غفاری) و فرهنگ آن كه نزد ابوعلی (سينا) بود.از نظر داریوش آشوری، روشنفکر معاصر، هنر شریعتی این بود که برای تبدیل دین به ایدئولوژی به معنای گفتمان بسیج‌گر سیاسی برای دگرگونی انقلابی به یاری زبان‌آوری خاص خود توانست به اسطوره‌های سنتی شیعه رنگ اسطوره‌های انقلابی مدرن بزند

این رویکرد ایدئولوژی‌اندیشی شریعتی در دین البته مورد انتقاد شدید روشنفکر دینی عبدالکریم سروش هم هست. سروش از منظر معرفت‌شناسی دین به آن می‌نگرد و در فربه‌تر از ایدئولوژی آن را ایدئولوژیک کردن دین می‌نامد. وی با مردود دانستن چنین معرفتی آن را «شبه معرفت غفلت‌آمیز»، «خادم منافع»، «مشروعیت‌بخش به قدرت حاکم»، «معطوف به قدرت و سیاست و انقلاب»، «تعارض‌زدا از عین و ذهن» و «باعلت و بی‌دلیل» می‌خواند.

شریعتی و تحلیلگران

محسن کدیور از روحانیون منتقد روحانیت حاکم در ایران درباره شریعتی چنین می‌گوید: «شریعتی در عین انتقاد از سنت، منتقد مدرنیته هم بود، بنابراین بی شک پیشقراول نواندیشی دینی و روشنفکری دینی در ایران محسوب می‌شود و هرگز نمی‌توان جریان او را از جریان کنونی روشنفکری دینی در ایران جدا دانست»احسان شریعتی فرزند شریعتی در رابطه با پدر چنین می‌گوید: «تجربه معنوی و انسانی شریعتی می‌تواند حتی برای نسل جوان، صرف نظر از اینکه چه نوع اعتقاد دینی و ایدئولوژیکی داشته باشند جالب باشد»

از نظر عبدالکریم سروش، فیلسوف ایرانی موضع‌ گیری عمومِ گروه‌ ها و طبقات جامعه دربارهٔ علی شریعتی، چه در دوران حیات و مبارزهٔ او و چه پس از وفات وی دستخوش تغییر شده است الا موضع‌گیری روحانیون دربارهٔ وی که همواره نگاهی ثابت در خصوصِ وی داشتند و آن موضع این بود که او مطرود و غیرمقبول است و سخنانش سخنان ضدِ دین است و خدمتِ او نه خدمت بلکه خیانت است.

آثار دکتر علی شریعتی

شریعتی آثار عمده‌ای در زمینه اسلام‌ شناسی و شیعه‌ شناسی دارد. اکثر کتاب‌ های شریعتی جمع‌ آوری سخنرانی‌ های تحریریافته او در حسینیه ارشاد، دانشگاه‌ها، و یا مجموعه‌ ای از مقالات و نوشته‌های پراکنده او هستند که توسط مرکز نشر آثار دکتر شریعتی به صورت مجموعه آثار در سی و شش جلد پس از مرگ وی به چاپ رسیده است.علی شریعتی در آذر ۱۳۵۵، شش ماه قبل از مرگش وصیت‌نامه‌ای نوشته و به دست محمدرضا حکیمی سپرده است. خانواده شریعتی پس از اطلاع از این نامه، از محمدرضا حکیمی خواستند که او نوشته‌ها و گفته‌های شریعتی را بنا به وصیتش بازبینی کند اما حکیمی چنین نکرد و اصل نامه را نیز به خانواده شریعتی بازگرداند.

کتاب‌ ها:این فهرست کتاب‌ها بر اساس ترتیب مجموعه آثار قرار دارند: