کاهش چگالی قدرت در مدیریت اجرایی استان خوزستان

عزل آقای آصفی بعنوان فرمانداری کارآمد، قوی، پاکدست و مبتکر که با حجم سرمایه پذیری ۳۴۰۰۰ میلیارد تومان در شهرستان دزفول، توانسته بود اقتصاد مردم نهاد این دیار را رونق بخشد در واقع یک تراژدی بزرگ برای توسعه و رونق اقتصادی استان خوزستان است.لذا، نگارنده می کوشد در واکنش به این رخداد نامیمون، در نقد […]

عزل آقای آصفی بعنوان فرمانداری کارآمد، قوی، پاکدست و مبتکر که با حجم سرمایه پذیری ۳۴۰۰۰ میلیارد تومان در شهرستان دزفول، توانسته بود اقتصاد مردم نهاد این دیار را رونق بخشد در واقع یک تراژدی بزرگ برای توسعه و رونق اقتصادی استان خوزستان است.لذا، نگارنده می کوشد در واکنش به این رخداد نامیمون، در نقد ساختار نومانکلاتوری( امتیازخواری) مدیریت اجرایی استان خوزستان مطالبی چند را بیان نماید.

الغرض، وقتی ما، از سیاست حاکم بر استان خوزستان سخن می گوییم در حقیقت از تاثیر فعالیتهای سیاسی پنج میلیون شهروند آن که مستقر در ۲۷ شهرستان که شامل ۵۴ شهر، ۵۲ بخش و ۱۱۲ دهستان و ۳۸۸۰ آبادی مسکونی می باشند، سخن می گوییم و سایر برخوداری های دیگر، که عبارتند از ؛کارکرد ده ها سازمان و نهادهای دولتی، صدها موسسه خصوصی و بیش از هزاران کارگاه بزرگ و کوچک و میلیون ها دفتر تجاری خرد را می توان در ترسیم جغرافیایی بافت قدرت موثر دانست .

به هر حال، کارگزاران دولتی نمی توانند بدون در نظر گرفتن این همه ظرفیت های تاثیرگذار و تعیین کننده ،ساختار سیاسی خوزستان را ناشیانه، دلبخواهی و رفیق مدارانه ترسیم کنند.به هر حال نادیده انگاری این همه مطالبات کارکردی در عرصه ی مدیریت اجرایی خوزستان، نوعی خود فریبی آشکاری است که ما را از حضور مقتدارنه و موثر آن مولفه ها بر روند رویدادها و یا تصمیم گیرهای منطقی دور می سازد.

بنابراین اتوریته ی حاکم بر روابط موجود در نتایج مناسبات کنترل شده، که منجر به رویاروئی کنش های میان سرمایه های اجتماعی و نقش دولت می شود را نباید منتفی دانست، یعنی دقیقا، همان اشتباهی که دکتر شریعتی استاندار خوزستان و سایر مدیران اجرایی با علم و آگاهی کامل از آن، متاسفانه بدلیل ترس از کنار گذاشتن و حفظ موقعیت اجتماعی خود، نسبت به پیگردهای ویرانگر آن، مغفول هستند و پیوسته مشاهده می شود که در اکثر موارد، مستقیم و غیر مستقیم، در حوزه نفوذ دولت ایجاد اخلال می کنند.

علی ایحال، با این توضیح روشن، می توان گفت؛ دست اندرکاران به موضوع کاهش چگالی قدرت در خوزستان، عامدانه توجه ای نمی کنند و از جهتی، نسبت با عواقب شوم آن بیخبرند‌. همان عواقب ویرانگر، مانند بحرانهایی چون اشتغال، ناکارآمدی ، مشکلات زیست محیطی، تبعیض قومی، سرسپردگی های جناحی و از همه مهمتر وارونگی های ناشی از تداخل قوای سه گانه بخوبی نشان می دهد که چگالی قدرت سیاسی در مدیریت اجرایی خوزستان نیل بر توسعه ی پایدار، بشدت در حال کاهش است و میزان قدرت ویرانگر متغیران متزاحم، یعنی بازیگران سیاسی رانت خوار، در فقدان اتوریته حکومتی، که در قبال بسیاری از بحرانها بلاتاثیرند همچنان رو به افزایش است. 

عبدالرحمان نیک سرشت