فروغی نیا : خوزستان بعد از این نمی تواند از کنار نام «عبدالله طرفاوی» بسادگی بگذرد

خوزستان بعد از این نمی تواند از کنار نام «عبدالله طرفاوی» بسادگی بگذرد. روز سه شنبه در آیین تجلیل از اصحاب رسانه و فعالان فرهنگی استان خوزستان در نمایشگاه مستند جهاد عشایر عرب خوزستان در سخنان کوتاهی با تجلیل از نقش ماندگار حاج عبدالله طرفاوی ، اظهار داشت:بی تردید خوزستان بعد از این نمی تواند […]

خوزستان بعد از این نمی تواند از کنار نام «عبدالله طرفاوی» بسادگی بگذرد. روز سه شنبه در آیین تجلیل از اصحاب رسانه و فعالان فرهنگی استان خوزستان در نمایشگاه مستند جهاد عشایر عرب خوزستان در سخنان کوتاهی با تجلیل از نقش ماندگار حاج عبدالله طرفاوی ، اظهار داشت:بی تردید خوزستان بعد از این نمی تواند از کنار نام «عبدالله طرفاوی» بسادگی بگذرد و بی تفاوت عبور نماید. زیرا او حالا حقی که ادا نشده بود را از میان خاک ها و بیشه ها و سینه های خسته بیرون کشید و ثبت نمود.حالا تاریخ به واقع نوشته و دیده شد . آنچه که سالها روا یت می شد اما اراده‌ای برای ثبت آن وجود نداشت.
وی افزود : آنچه بود اشعار، مداحی در بزرگی و عظمت یک جهاد بود و مرثیه هایی برای مردان و زنانی که پس از این همه سال فقط رَدی از آنها در میان فامیل، قوم و طایفه شان می گفتند و می‌شنیدند و روز به روز هم اینها هم در بیغوله هایی از تورم، رکود و قیمت ارز و سکه و خودرو نا پیدا می‌شدند.عبدالله طرفاوی توانست از کوچه های لشکرآباد اهواز تا دشت آزادگان را بپیماید و در کنار شهید علی هاشمی این مرثیه بجا مانده را قاب گرفت تا آیندگان بدانند: اگر خبری و گزارشی در گوشه ای حادث شده،می بایستی با تکیه بر فرهنگ آن را به نسل های دیگر هم سپرد. این یک وظیفه است . این یک آرمان است حتی اگر عبدالله طرفاوی یک تنه این عزم را بر خود استوار نمود و آن را از سینه ها بیرون کشید تا این بغض فروخفته به قلم و دیده درآید و به یادگار بماندکه: «عرب در خوزستان و در ایران چگونه جهاد کرد؟».
این پیشکسوت عرصه رسانه استان خوزستان در ادامه گفت : هرچند این درد در تار و پود سیاست بازی و دسته بندی های آن از دین و مذهب و وطن و مسئولیت های بومی و منطقه‌ای گذشته و با ابزاری به نام «پالایش- بلکه مهندسی» حتی از یک صنف فرهنگی نمی‌گذرد و زیر سیطره استانداری و اداره ای که وظیفه پاسداشت فرهنگ را یدک می‌کشد براحتی و مثل آب خوردن جمعی ۶۰ نفره ی فرهیخته و مظلوم را پنهانی تسویه و تصفیه می کنند تا این عبرتی برای آیندگان باقی بماند که: «وقتی ما سر کاریم و بروید تاریخ را هر جور دلتان خواست، بنویسید!».و این یک درد ریشه دار است که نه در پالایش قومی وصنفی و گروهی بلکه می بایستی آن را در شستن چشم ها جستجو نمود.حاج عبدالله!می دانم که حالا خسته ای. از اینکه خودت تنها بودی و سال های سال این بُغض در گلو مانده ی یک قوم را بر دوش داشتی اما حالا مبارک است که توانستی صفحه ی تاریخی را به تَرنم در آوری و موسیقی آن را در گوش ها به نوازش بکشی. درود بر تو ، بر عزم تو و صفایی که در لبخند همیشگی ات و در اوج روزهای سخت مقاومت در سوسنگرد از تو سراغ داشته ام.