حجت الاسلام فیاضی: امام حسین (ع) بدنبال تغییر معیار های جامعه و تحقق “عدالت ” بود/برتری جویی قومی تفکر هیتلری است

وقتی معیارها و ملاک ها تغییر پیدا کند و مادیگری ،منافع شخص و گروهی ،شهوت ها ،برتری جویی های قومی و سیاسی جایگزین ارزش های الهی و انسانی شود انسان های خودساخته و مصلح باید برای تغییر این معیارها قیام کنند.در واقع امام حسین (ع) بدنبال تغییر معیارهای جامعه و تحقق عدالت بود.امروز متاسفانه گاهی […]

وقتی معیارها و ملاک ها تغییر پیدا کند و مادیگری ،منافع شخص و گروهی ،شهوت ها ،برتری جویی های قومی و سیاسی جایگزین ارزش های الهی و انسانی شود انسان های خودساخته و مصلح باید برای تغییر این معیارها قیام کنند.در واقع امام حسین (ع) بدنبال تغییر معیارهای جامعه و تحقق عدالت بود.امروز متاسفانه گاهی برتری جویی های سیاسی و نژادی معیار   فیاضی اظهار داشت:«پرستش خدا» که در بخش اول به آن اشاره کردیم و نیز «عدالت‌خواهی» و رفع هرگونه ستم و تبعیض از اهداف همه انبیاء و اولیای الهی و از جمله سالار شهیدان اباعبدالله الحسین‌(ع) بوده است که اولی تحقق «رابطه راستین با خدا» و دومی برقراری «رابطه سالم و متقابل بندگان با یکدیگر» است. پیام فطرت آدمیان و نیز آرزو و رسالت همه برگزیدگان خدا رهایی بخشیدن بندگان مظلوم خدا و برقراری قسط و عدالت در تمام ابعاد آن است و شاخص‌ترین کلید واژه عاشورا نیز همین است. آنچه مورد اشاره قرار گرفت نص صریح بیان خود سیدالشهداء علیه السلام است. آن حضرت در بیانی به زبان دعا و در گفت‌و‌گوی با معبود خود چنین عرضه داشته است:اللهم انک تعلم انه لم یکن ما کان منا تنافساً فی سلطان و لا التماساً من فضول الحطام ولکن لنری المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فی بلادک و یأمن المظلومون من عبادک و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک.خداوندا تو خود میدانی که کار ما تنافس و تکلف در رسیدن به قدرت و سلطنت نیست و نیز از حرکت خود نمی‌خواهیم به متاع ناچیز دنیا دست یابیم. بلکه می‌خواهیم نشانه‌های دین را (در عمل) مشاهده کرده و اصلاح (به معنای جامع را) در شهرهایت آشکار نموده و بندگان مظلومت در امنیت و آسایش قرار گیرند و نیز به واجبات و سنن و احکامت عمل گردد.در ادامه امام‌(ع) خطاب به مردم مسلمان زمان خویش می‌فرماید: فان لم تنصرونا و تنصفونا قوی الظلمه علیکم و عملوا فی اطفاء نور نبیکم. اگر ما را یاری ننمایید و انصاف را مراعات نکنید ستمگران بر شما چیره خواهند شد و در خاموش کردن نور پیامبرتان کوشش خواهند نمود.

10

این استاد عالی حوزه علمیه گفت: «پرسش» همچون «پرستش» در متن فطرت انسان نهادینه شده است. انسان هرچه پرسشگرتر باشد به مرکز و کانون خویش نزدیک‌تر است و هرچه حالت سؤال در او ضعیف‌تر باشد فعالیت نور فطرت او در این بخش کمتر خواهد بود. عقلانیت هر انسانی، میوه مبارک پرسشگری و حس تحقیق او در تمامی عرصه‌های زندگی مادی و معنوی اوست. در حاکمیت فاسد اموی از جمله پیامد‌های پلید آن سلب عقلانیت تحلیلگر از جامعه دینی بود. زمانی که عقل تحلیلگر از جامعه رخت بربست بستری فراهم شد که حاکمیت فاسد هرآنچه دلش خواست به نام دین وحقیقت به خورد جامعه دهد. البته زمینه‌های این فقدان عقلانیت تحلیلگر در زمان پس از سلب حق حاکمیت از امیرالمؤمنین علی علیه السلام به وجود آمده بود. باید به این نکته توجه کرد که این بدعت و خلاف شرع بیّن را معاویه به عنوان خلیفه دینی انجام داد و مردم آن زمان حداقل اکثریتی از آن باور داشتند آنچه معاویه به عنوان حاکم انجام می‌دهد کاملاً ریشه دینی و شرعی دارد اگر جایز نباشد او اقدام به آن نمی‌کند! و نیز آمده است که روزی معاویه با عمروبن عاص گفت‌و‌گو می‌کرد که میزان پذیرش مردم نسبت به آنچه حاکمیت به آنان دستور می‌دهد چقدر است؟ عمروعاص به او پیشنهاد داد به عنوان حکم شرعی دستور بده از این پس هر کس می‌خواهد از کدو در غذای خود استفاده کند باید آن را مانند گوسفند روبه قبله قرار داده و سر آن را ببرد و ذبح شرعی نماید و الا خوردن آن حرام است. معاویه گفت بعید است که جامعه اینقدر دچار غفلت و فقدان عقل و خرد شده باشد. عمروعاص اصرار براین امر داشت؛ معاویه طی بخشنامه‌ای دستور داد که از این پس مسلمین برای استفاده از کدو باید آن را ذبح شرعی نمایند! بخشنامه خلیفه ابلاغ و اجرا شد. جز معدود و انگشت شماری کسی به این حکم و دستور به اصطلاح شرعی معاویه اعتراضی نکرد.

حجت الاسلام و المسلمین فیاضی اضافه کرد: «آزادی بیان» از اصولی‌ترین تجلیات فطرت انسان است و هرگونه مصلحت‌سازی و توجیه دیگر برای کم رنگ کردن آن و حتی هرگونه تفسیری از حقایق دینی که مغایر با این اصل روشن باشد در میزان برهان فطرت سلیم مردود است.در محدوده مسائل فکری و اندیشه‌ای که فقط متاع اندیشه در آن خریداری و تبادل می‌شود تبدیل «قدرت منطق» به «منطق قدرت»، خلاف وجدان و فطرت اصیل همه انسان‌ها است و از جمله اهداف سالار شهیدان تقابل جدی با این پدیده ناروا بوده است. هر انسانی از این حق مسلم فطری و طبیعی برخوردار است که فرصت برای ابراز اعتقاد و اندیشه خویش داشته باشد. هیچ‌کس به این دلیل که خود را حق می‌داند و اندیشه طرف مقابل را باطل می‌پندارد نمی‌تواند او را از این حق قطعی و حتمی محروم سازد. توسعه و تحمل و بالابردن سعه صدر در تمام افراد و سطوح جامعه جزو رسالت‌های بزرگ انبیاء و نهضت‌های بر حق آنان و نیز قیام سالار شهیدان علیه السلام به دنبال آن بوده است.

وی در همین راستا گفت:باید به این اهداف توجه شایسته شود تا بتوانیم ادعا کنیم احیا‌کننده مرام او هستیم. این بیان نورانی امیرالمؤمنین‌(ع) از احادیث برجسته در باب تحمل و بالابردن سطح آن و از اصول ماندگار اندیشه علوی و حسینی است که در حکمت 442 نهج البلاغه فرموده اند: لیس بلد باحق من بلد خیر البلاد ما حملک. شهری برتر از شهر دیگر نیست بهترین شهر شهری است که تو را تحمل کند.ملاک برتری شهری بر شهر دیگر چیست؟ زاویه دید در اینجا می‌تواند بسیار متفاوت باشد. برخی عمران و آبادانی، توسعه، معماری جدید یا سنتی، وجود صنعت فعال، خصوصیات طبیعی، اقلیمی و مانند آن را ملاک برای شهر و منطقه برتر قرار می‌دهند. اما امام امیرالمؤمنین علیه السلام در میان همه ملاک‌ها، شهری را برتر می‌داند که ظرفیت تحمل ایده‌ها و اندیشه‌های متفاوت را داشته باشد. همین ملاک برتری یک کشور و نیز روابط دنیای وسیع امروزی است.فطرت عشق به کمال مطلق به طور طبیعی اقتضا دارد که صاحب فطرت سلیم مظاهر آن کمال مطلق را دوست بدارد. انسان‌های صاحب فضیلت هر اندازه که در وجود خود کمالات انسانی و فضایل اخلاقی را ایجاد کرده باشند مظهر اسماء حسنا و صفات علیای خداوند خواهند بود. پس آن گونه که انسان کمال مطلق را که خداوند است بالاصاله دوست می‌دارد، مظاهر او را که انسان‌های بافضیلت و صاحبان کرامت هستند نیز بالطبع دوست می‌دارد و حاضر است در راه و خط آنان از جان و هستی خویش بگذرد و در نقطه مقابل، همین فطرت سلیم آدمی از زشتی‌های اخلاقی و نیز دارندگان آن گریزان و متنفر است چون آنان را مظهر شیطان و پلیدی‌ها و خودخواهی‌ها و استکبار و منیت او می‌دانند. در تاریخ کربلا آن جاذبه و این دافعه فطری برای همه کسانی که سرگذشت آن را بخوانند ظهور و تجلی می‌یابد و این خود از جمله دلایل ابدیت عاشورا است که ریشه در جان و فطرت عام و گسترده انسان‌ها دارد.در رأس جبهه امام حسین علیه السلام شخصیت کامل و جامع خود امام است که مظهر تمام اسماء و صفات الهی است. قرآن انسان کامل را مظهر کامل علم خداوند می‌داند. روشن‌ترین رهیافت قصه آدم در قرآن همین است. از نگاه معرفت قرآنی خلأ ای که در نظام هستی بوده است از نظر مظهریت صفات خداوند فقط به وسیله یک انسان زمینی جامع پر شده است و حتی فرشتگان نتوانستند این خلأ را پر نمایند.و نیز در جبهه سالار شهیدان پس از امام افراد شاخص و توانایی بوده‌اند که جاذبه فضایل و کرامت انسانی آنان پیوسته مانند آهنربا فطرت‌های سلیم انسان‌ها را از هر دین و مذهب به سوی خود کشانده است و انسان بما هو انسان به وجود آنان مباهات می‌کند.می‌توان از میان اصحاب اباعبدالله الحسین علیه السلام از برادر او حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نام برد. مجموعه القاب و گواهی‌هایی که از سوی ائمه اطهار علیهم السلام برای حضرت اباالفضل علیه السلام رسیده است نشان از طی درجات عالی انسانی پس از امام معصوم است که شرح و توضیح آن القاب و نیز محتوای زیارتنامه او را باید به فرصت دیگری موکول کرد. باید توجه نمود ارتباط شخصیت‌هایی مانند حضرت اباالفضل علیه السلام با خدا مانند ارتباط برخی بندگان او نیست که عبادت و نیایش آنان از سر ترس و تکلیف است بلکه آن حضرت و نیز شخصیتی مانند خواهرش زینب کبری سلام‌الله علیها ورودشان در وادی عبادت و نیایش و بندگی خدا از سر عشق به کمال مطلق است و نه از سر ترس و تکلیف.حضرت اباالفضل و زینب کبری سلام‌الله علیهما از قید ترس و تکلیف و نیز بهشت و جهنم رهیده‌اند و از آنانی بوده‌اند که خدا را به خاطر اینکه شایسته پرستش است پرستیده‌اند و بسیار متفاوت است عبادتی که از سر عشق است با عبادتی که از سر ترس و تکلیف است. برخی می‌گویند حافظ این غزل معروف را که با این بیت آغاز می‌شود برای حضرت اباالفضل علیه‌السلام سروده است. نمی‌دانیم که این سخن درست است یا نه و حافظ چنین نیتی داشته است یا خیر؟ اما انصافاً با قامت بلند و کرامت وجود آن حضرت انطباق دارد