سخنی با تخریب گران ؛ همه اهوازی ها لشگرآبادی هستند!

اگر اهواز و هر شهر دیگری در “عصر نو” مبتنی بر نمادهای درهم تنیده با زیست انسانی و همبستگی اجتماعی قوام یابد به طور قطع یکی از این نمادها و تصاویر روشن و قابل دفاع پسا ذهنی در سپهر جامعه اهوازی “لشگرآباد” است.لشگرآباد ترجمان عملی “ما می توانیم” در جامعه خوزستانی است، یک اتفاق بدیع […]

اگر اهواز و هر شهر دیگری در “عصر نو” مبتنی بر نمادهای درهم تنیده با زیست انسانی و همبستگی اجتماعی قوام یابد به طور قطع یکی از این نمادها و تصاویر روشن و قابل دفاع پسا ذهنی در سپهر جامعه اهوازی “لشگرآباد” است.لشگرآباد ترجمان عملی “ما می توانیم” در جامعه خوزستانی است، یک اتفاق بدیع که حاصل جمع توانمندی های فردی و انعکاس یک تجربه جمعی در بافت شهری است.
یک مهندسی اجتماعی خود بنیاد، یک مولفه امنیت ساز همبسته، یک نو روایت شنیدنی از بازی اقتصاد در زمین فرهنگ و اجتماع.یک حرف همیشه ناتمام؛ لشگرآباد.

لشگرآباد اما امروز سیمای مطابق با واقع لایه های زیرین اهواز مدرن است، پاتوقی برای فردا که یک گام در گذشته و سنت های پیشین دارد و گامی دیگر در متن آینده و از همین روست که پیش می راند و سنت ستیز نیست. و این رمز مانایی پدیده هاست گامی در گذشته داشتن و خانه ای بر مدار آینده ساختن، لشگرآباد هوشمندانه چنین است.سیمایی که بدون کمترین دستکاری دولتی برآمده، صدایی مستقل و افراشته، بومی از نقاشی های هویتی زیبا که ورای افاضات الیت رنگ گرفته، بر فرکانس مردم و سیگنال اجتماع… نبض این روزها و شب ها، هم نوا و هم صدا.لشگرآباد دیگ هم جوش زیبایی هایی بومی بنهاده بر سفره جامعه ایرانی است. موتوری برای ماشین بی رمق اهواز، ماشینی که راه خود را از کوچه های تفتیده، شرجی زده و آفتاب خورده جنوب به سوی قلمروهای جهانی پیدا کرده و نام خود را در کنار شادترین، زنده ترین و بیدارترین خیابان های دنیا و در غوغای پروپاگاندای رسانه ای بالا کشیده است.لشگرآباد آری، راه خود را می رود استوار، بدون توقف و انحراف. امروز همه ما لشگرآبادی هستیم و همه اهواز لشگرآباد.

تو خود باید تصمیم بگیری همراه شوی یا بیمارگونه از شادی صمیمانه اهوازی ها و خوزستانی ها و ایرانی ها و انسان هایی که بر سفره لشگرآبادی ها با کمترین هزینه مادی ممکن تناول می کنند، پریشان حال شوی و به چهره خودت راستی! خراش آوری.شرافت لشگرآباد با لجن پراکنی قلم های مسموم موذی و زبان های تفرقه انداز لکه دار نخواهد شد. لشگرآباد حالا دیگر یک رسم و مکتب است، هر چه جنوبی ها در نشانه گذاری نمادین “کارون” به عنوان یک نمایه هویت بخش غفلت ورزیدند چند جوان آفتاب خورده و بی ادعا، اما مصمم و اراده مند با دست هایی پر از خالی و دل هایی لبریز از فعل خواستن تاریخ را ورق زدند و چه خوب از پس این کار برآمدند و حالا دیگر نمی توان تاریخ اهواز را بدون لشگرآباد از نو نوشت، نمی توان چهره اهواز را ورای لشگرآباد تصور کرد، این خیابان ریشه دوانده، قد کشیده و راه خود را جسته، دیگر نمی توان لشگرآباد را نادیده گرفت، نابود کرد و نخواست و یا به ذایقه ناقص و بخل آلود خود درآورد. حالا دیگر لشگرآباد در زمره سرمایه های اجتماعی این بوم زاد است. و نیک باید دانست که سرمایه اجتماعی باز تولید می شود و نمی سوزد، سرمایه ای که حاصل اثرگذاری فرآیند نوسازی در جنبش فرودستان اهوازی است.

آن ها که با معجزه فلافل و حمیسه و سمبوسه و کوپه با طعم زیبای “اهلاً و سهلاً” به جنگ فقر و تبعیض و فساد رفته اند و روا نیست اگر شانه های گرم شان را به حرمت آب و آینه نمی فشاریم در برابر تخریب ناجوانمردانه آن ها سکوت روا بداریم.شهر اما قصه گوست، تحریف ناپذیر و حق طلب است و لشگرآباد امروز یکی از قصه هاست، یکی از حقایق اهواز و شاید حقیقت اهواز. این خاصیت تاریخ است، مثل کارون، راه خود را به سوی حقیقت خواهد پیمود و هر مانعی و هر حسادتی و هر لکنتی و هر خباثتی تنها بر روشنای حقیقت می افزاید و امروز لشگرآبادی ها مظلومانه در معرض این لکنت ناروا و این خباثت زشت قرار گرفته اند، رو در رو نه اما از ورای اسم های مجازی و گفت های کذایی، حقیقت بدون شک ماندگار است، مردم می مانند و لشگرآباد یک حقیقت ناگزیر از جنس مردم است، لشگرآباد پس لاجرم خواهد ماند.

محمد مالی