غمنامه یِ فردا به مدرسه نرو!

محمد شریفی : آسمان در آن زاغه ی شوم ،بدجوری غمباد گرفته بود ،پائیز بود و انگار آسمان زائیده بود، از تپه های دفن زباله بوی مرگ انسانیت در باد. می پیچید. بوی نمور پشکل بزها و پِهَن گاوها در آن شرایط وارونگی هوا،نفس کشیدن را زهرمار می کرد.سگ زرد خانقلی دَبّه یِ روغن نازپری […]

محمد شریفی : آسمان در آن زاغه ی شوم ،بدجوری غمباد گرفته بود ،پائیز بود و انگار آسمان زائیده بود، از تپه های دفن زباله بوی مرگ انسانیت در باد. می پیچید. بوی نمور پشکل بزها و پِهَن گاوها در آن شرایط وارونگی هوا،نفس کشیدن را زهرمار می کرد.سگ زرد خانقلی دَبّه یِ روغن نازپری را به دندان گرفته بود، گلنسا یخه اش را تا چاک آخر دریده بود، و با چوب به جان خر نورمحمد افتاد که یک کاسه برنج شام شب بچه هایش را خورده بود و زار می زد و می گفت : خدایا با شکم گرسنه ی این طفل های قد و نیم قد چه کنم، توی این اوضاع قراش میش ، گل عنبر دست به سنگ می شود که خر نورمحمد را به سزای اعمالش برساند ، شاید دل گلنسا خنک بشود، اما سنگش کمانه می کنه و یکراست می خوره تویِ سر کریم داد و سر کریم داد مثل لبویِ تنبوری ازش خون مُرده فواره می بست،و داد و هوار میزد، که آهای براتعلی به روح پدرت لعنت با این زن گرفتنت ، آخه زن قحطی بود که گل عنبر را گرفتی…. خبر گُم شدن خر امیرقلی تویِ اون اوضاع وانفسا قوز بالا قوز شده بود.

علی خان مقداری خاکستر برداشت و شروع کرد به فوت کردن در چهار جهت جغرافیا تا دَم خر را ببندد. و سکینه به سینه می زد و میگفت، نکنه خر را گرگ خورده باشه .علی خان می گفت، سکینه نفوس بد نزن ، دعاهای من صد گله ی گرگ و پلنگ و خرس را ناکار میکنه …، سیف الله گفت تا حالا هرچه دَم بستی نتیجه برعکس داشت ، خدا کنه این یکی راست باشه، چه واویلایی بود ،غروب غمبار ترمز بریده بود، ابرهای تیره نه می باریدند و نه می رفتند.

مه تقی سر در گریبان برده بود که در این اوضاع سپلشت با کدام مداد و دفتر سه بار از  روی درس تصمیم کبری مشق بنویسد. خان بابا گفت، مه تقی پسرم، نه یه چوب هیزم داریم و نه یه قطره نفت توی چراغ لمپا، مشق بی مشق ، اصلا فردا مدرسه نرو ….و من مات و مبهوت با کوله باری از زخم ناسور پلنگ راه افتادم، تلفن همراهم زنگ خورد، سردبیر در آنسوی خط گفت، میرزا منتظر گزارش جدیدت هستم، نشریه داره میره زیر چاپ، گفتم من هم مثل مه تقی دل دماغ نوشتن ندارم ..آهای …!!!!