نمایندگان ما مصداق کدام ضرب المثل ها هستند ! – ( ۲)

در قسمت اول این نوشتار تعدادی ضرب المثل را به شما خوانندگان تقدیم کردیم و پیرامون اینکه کدامیک از آن امثال مصداق نمایندگان ما هستند، توضیحاتی ارایه دادیم.‌ لطفا به بخش دوم این مطلب توجه فرمایید: ۱ – ” به شتر گفتند چرا گردنت کج است، گفت کجایم راست است “.این مثل در جایی بکار […]

در قسمت اول این نوشتار تعدادی ضرب المثل را به شما خوانندگان تقدیم کردیم و پیرامون اینکه کدامیک از آن امثال مصداق نمایندگان ما هستند، توضیحاتی ارایه دادیم.‌ لطفا به بخش دوم این مطلب توجه فرمایید:

۱ – ” به شتر گفتند چرا گردنت کج است، گفت کجایم راست است “.این مثل در جایی بکار می رود که بخش عمده ای از رفتار یک شخص به ظاهر بزرگ مبتنی بر راست رفتاری نباشد.
۲ – ” به شتر مرغ گفتند بپر، گفت: شُترم گفتند بار بپر، گفت: مُرغم “.

این مثل در جایی به کار می رود که یک شخص بدلیل ناتوانی در انجام کارها، همه چیز را توجیه می کند. گفته می شود که هوش و درایت و تلاش شبانه روزی نمایندگان ما همه و همه در خدمت مردم بکار گرفته می شود و آنها اصلاً مانند شتر مرغهای توجیه کن که در میانه ی شتر و مرغ مانده اند، نیستند. از دیدگاه برخی همراهان، عُشاق و دلدادگان اهوازی، نمایندگان این دوره ی اهواز، قویترین، منحصر به فردترین، با ذکاوت ترین و صد البته شیک پوش ترین نمایندگانی هستند که تاریخ استان و ایران ( اگر نگوییم کره ی خاکی ) نظیر آنها را به چشم خود دیده است. نمایندگان اهوازی اصلاً اهل توجیه نیستند و به هیچ عنوان از منطق شتر مرغی تبعیت نمی کنند!!.

۳ – با کدخدا بساز، ده را بتاز هر کس با مدیران خوب باشد آنها هم با او خوب خواهند بود و به درد ایشان خواهند خورد. مثلاً عده ای از توصیه شوندگان وفق همان قاعده ی خوب بودن مدیر با نماینده، تحت عنوان حق التدریسی به استخدام آموزش و پرورش در آمدند. این اتفاق راه را برای مدیر مزبور باز کرد تا در مرآء و منظر نمایندگان هزاران نفر خارج از الگوی استحقاقی آزمون و بدور از اصل عدالت در توزیع فرصتها، از سوی همان مدیر به استخدام آموزش و پرورش دربیایند. در مقابل جوانان فاقد ناصر و معین هستند که نه با حضرات نماینده!! آشنایی دارند و نه در سهمیه ی مدیر مورد نظر می گنجند. تنها امیدشان به کمیته ی حقیقت یابی است که آن هم به فضل حامیان مدیر یعنی برخی نمایندگان تا این لحظه پیگیر ماجرای استخدام غیر قانونی هزاران شخص واسطه دار نشد. این تنها نمونه ای کوچک از خوب بودن یک مدیر با یک نماینده را به اذهان متبادر می کند.

۴ – ” استخری که آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چکار؟ “خصلت کاربردی این مثل در جایی است که یک نماینده بدون ضرورت و نیاز دور و بر خود را شلوغ می کند و تشکیلاتی متشکل از مجموعه ای از جوانان را تحت عنوان کارگروههای پژوهشی، فرهنگی، حقوقی، ورزشی و غیره راه اندازی می نماید و هر جا برود غافله ای از اشخاص!! ایشان را همراهی می کنند. در ضرب المثل بالا آب حوض مصداق حجم عملکرد یک نماینده است که چون عملکرد و خروجی نهایی نمایندگانمان فوق العاده ناچیز و قابلیت طرح ندارد، لذا چنین تشکیلاتی و این قبیل تلازم رکابی از سوی برخی اشخاص غیر موجه جلوه می کند.

۵ – ” اسب را گم کردن و پی نعلش گشتن ” واقعاً نمایندگی برای اشخاصی که چنین جایگاه بزرگی را درک کنند فرصت فوق العاده مهمی برای خدمت به مردم و به سرانجام رساندن بسیاری از کارها است‌. متاسفانه می بینیم عده ای از منتخبان اصل این فرصت بزرگ را رها و در حاشیه های فرعی آن گم شده اند. نمایندگان عاجز و متوقف در حواشی که قادر به بکارگیری کامل این فرصت نیستند، مصداق بارز این مثل هستند.‌ اسب در این ضرب المثل فرصت نمایندگی است و نعل حاشیه ها و بهره مندیهای مادی ناشی از نمایندگی است.

۶ – ” اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره ” اصلا این مثل پرده از راز یک معادله ی انتفاعی بر می دارد. معادله ی آب و نان در حقیقت استفاده ی حداکثری از موقعیت بوجود آمده جهت بهره مندی و بهره برداریهای انتفاعی است.

۷ – ” آدم ناشی سُرنا را از سر گُشاد آن می زند ” بعضی نمایندگان در سطح کشور وجود دارند که انگار برای این کار آفریده شده اند. سریعاً بر اوضاع مسلط می شوند و تا حد زیادی شخصیت ملی بخود می گیرند و در مقابل هستند و کم نیستند نمایندگانی که تمام مدت چهار ساله از عمر نمایندگیشان را صرف امور جزیی و غیر قابل ذکر می گذرانند. حقا که اینان سر گشاد سرنای وکالت را با سر اصلی آن اشتباه گرفته اند. به نظر شما خواننده عزیز، نمایندگان ما خصوصا نوع اهوازی آنها، منسوب به نمایندگان نوع اولند یا دوم؟.

۸ – ” آب از آسیاب افتاد ” زمانی که اوضاع رو به آرامش برود، از این ضرب المثل استفاده می شود، بعنوان مثال هرج و مرج تبلیغات ایام انتخابات و رقابت کاندیداها و قول و قرارهای راست و ناراست را اگر با اعلام نتایج و نماینده شدن منتخبان اهواز مقایسه کنیم، عادتاً گفته می شود که آب از اسیاب افتاد و آرامش جایگزین آن سر و صداهای بی حاصل گردید، اما آیا واقعا نماینده شدن سه کاندیدای اهوازی مصداق حاکمیت آرامش و رضایت خاطر اهوازیان گردید یا اینکه اینبار ناآرامی معنوی و یاس و نومیدی جایگزین آب و آسیاب در مثل فوق شد و اولی یعنی آب هیچگاه از دومی یعنی آسیاب جدا نشد و نیفتاد.

۹ – ” عروس وصفی و تعریفی آخرش شلخته در می آید ” این مثل مرا به یاد عده ای از وابستگان حزبی – جریانی در ایام انتخابات می اندازد. آنها خواسته یا ناخواسته سه کاندیدای معرفی شده برای اهواز را بگونه ای معرفی کردند که یک ناآشنا به گذشته شان این تصور را می کند که سه گزینه ” کنز العقول و تحفه العقلا ” و نماد توسعه سیاسی در بُعد انسانی و از معتقدان راسخ به حقوق مردم هستند. طوری اینان را به مفاهیم بزرگ و ارزشمند سیاسی همچون آزادیخواهی، قانونمداری و شایسته سالاری متصل کردند که یک غریبه ی خوش باور به این باور رسیده بود که راه نجات استان و اهواز و حتی کشور از مسیر انتخاب انها می گذرد.هیچکس از خود نپرسید: اینان که اینگونه اند در گذشته کجا پنهان شده بودند که فضلشان به هیچکس نرسیده بود؟. اینان در کدام فضای سیاسی و اجتماعی رشد کرده و قرار گرفته بودند که مردم خصوصاً نخبگان از آنها حتی یک مقاله معین یا یک‌ موضع گیری مشخص در خصوص یک وضعیت خاص سیاسی یا اجتماعی ندیده و نشنیده بودند؟. وقتی واقعیت یک عروس توصیفی آنگونه از آب در می آید، قطعا نمایندگانی که با تعریف و توصیف وارد عرصه می شوند نمی توانند مصداق مثل فوق نباشند.

۱۰ – ” رفت که ریش در بیاورد، سبیلش را هم باخت ” گاهی اوقات شخصی به قصد تکامل رهسپار جایی می شود اما نه تنها به کمال نمی رسد بلکه بخش مهمی از داشته های قبلی خود را نیز از دست می دهد. نمایندگان ما به مجلس رفتند تا کمال را برایمان به ارمغان بیاورند. مانع از ورود هرگونه اجحاف به خوزستان شوند. مشکلات مردم را حل کنند.با این امید سه سال گذشت. شکی نیست که خودشان و اشخاص متصل به آنها به کمالاتی در شق مادی و اکتسابات منفعتی رسیدند اما آیا نسبت به نمایندگان استانهای هم سطح خوزستان توانستند ظاهر شوند و زنجیره ی خدمت به مردم را تکمیل کنند یا اینکه این رفتن به مجلس در بهترین حالت تضییع فرصت برای خوزستان و مردم صبورش بوده است؟

۱۱ – ” چغندر به هرات زیره به کرمون ” مراد از این مثل آشفتگی در عملکرد است. برخی نمایندگان وقت ثمین نمایندگی را صرف پرداختن به امور روتین و از قبل برنامه ریزی شده شهرداری، آبفا و… یا حضور در مراسم ماتم سرشناسان می کنند و فضای مجازی را با تصاویر تکراری خود به ملال کشانده اند. چنین نمایندگانی که معرف حضور همگان هستند قطعا مصداق زیره به کرمان بردن هستند. ایکاش این نمایندگان همچون نمایندگان سایر کلانشهرها و استانها با الفبای سیاسی و فنون ابتدایی حرفه ی نمایندگی آشنا می بودند؟

۱۲ – ” پول که زیاد شد خانه تنگ و زن زشت می شود ” این ضرب المثل از دیرباز بعنوان واقعی ترین و ملموس ترین مثل مورد استفاده قرار می گیرد. معنای آن این است که حال و روز بعضی اشخاص وقتی به درجه ی معینی از مکنت و ثروت برسند، عادتاً از طبیعت رفتاری گذشته ی خود فاصله می گیرند و به یکسری تغییرات گسترده در زندگی شخصی خود دست می زنند. در شرایط فعلی لزومی به تسری این مثل بعنوان یک اصل فراگیر دیده نمی شود و بنده از مصداق بودن این مثل نسبت به نمایندگان (مگر در حد جزیی ) چندان مطمئن نیستم.

۱۳ – آخرین ضرب المثلهای ما در این گفتار اختصاص به پایان عُمر نمایندگی نمایندگان و تمنای عدم بازگشت اختیاری آنها به عرصه انتخابات دارد:” آب را از سر چشمه باید بست” به معنای این است که مردم با توجه به عملکرد نماینده های کم کار و خودپسند می توانند آنها را برای همیشه پشیمان از حضور در انتخابات کنند. بعبارتی پشیمانشان کنند.دومین مثل ما: ” پایان شب سیه سپید است” این مثل می خواهد بگوید مردم با انتخاب گزینه های خوش پیشینه، متعهد و شجاع می توانند ضعف های بر جای مانده از این دوره را جبران کنند.

و آخرین مورد در این نوشته بسیار واضح است؛ ” پشت دست را داغ کردن” و معنای آن اظهر من الشمس است. ناامیدی از کارکرد منتخبان در بسیاری از موارد از جمله قضیه ی آب، بی تفاوتی نسبت به امر آموزش و دفاع از مدیران ضعیف به درجه ای رسیده است که می توان این مثل را مصداق حرف دل مردم فرض کرد. البته مردم در انتخابات آتی دیگر گول توصیفهای بدون پشتوانه را حداقل برای نمایندگان فعلی نخواهند خورد و بدون ذره ای تردید رکورد بی سابقه ترین و کمترین رای را از آنِ آنان خواهند نمود.

علی عبدالخانی – روزنامه نگار

 چهارشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۷