هاشمی، در میانه نسل قدیم و جدید انقلاب اسلامی !

از لحظه پخش خبر فوت هاشمی رفسنجانی(ره) و پس از ساعات اولیه ومدت کوتاه توام با ناباوری، تحلیل ها و تفسیرها از شخصیت، عملکرد وسابقه تاثیر گذار سیاسی وی در انقلاب اسلامی ومدیریت عالی جمهوری اسلامی،آغاز و ادامه یافت. برخی به مدح وبرخی به نقدزبان باز کردند.اما هر دو متاثر از فقدان او بودند. بویژه […]

از لحظه پخش خبر فوت هاشمی رفسنجانی(ره) و پس از ساعات اولیه ومدت کوتاه توام با ناباوری، تحلیل ها و تفسیرها از شخصیت، عملکرد وسابقه تاثیر گذار سیاسی وی در انقلاب اسلامی ومدیریت عالی جمهوری اسلامی،آغاز و ادامه یافت. برخی به مدح وبرخی به نقدزبان باز کردند.اما هر دو متاثر از فقدان او بودند. بویژه گروهی از خواص که تا قبل از رحلتشان، پیوسته ایشان را آماج انواع تهمت ها  و افتراها قرار داده بودند، سراسیمه و برای تبریر خود شروع به بیان واقعیات پنهان از شخصیت هاشمی و ویژگی ها وسجایای اخلاقی ورفتاری وی کردند!!بگونه ای که تردید جدی در راستگوئی وعدالت ورزی قائلین در اذهان عمومی بوجود آمد.و معلوم نشد که اظهارات گذشته اینان ریشه در صداقت دارد! یا بیانات امروز!!

ولی در هر حال بیانگر رفتار غیر صادق در یک سوی رفتار آنها است. اما تحلیل ها که به دو شکل ملی ومنطقه ای است، عمدتااز ناحیه دو دسته افراداست: 1_اشخاص وگروههائی که خاطرات تلخ ودشوار دوره ستم شاهی را بخاطر دارند.و زجر وشکنجه های ساواک را با تمام وجود درک کرده ومعنا ومفهوم این روزگاروتفاوتهای ریشه ای آن باایام وروزگار گذشته بخوبی حس میکنند. و از آنجا که هاشمی را متعلق به آن دوران سخت می دانند،که زجر ومشقتش را چشیده اند ووی را از استوانه های فکری وعملی مبارزه با رژیم شاه می دانستند ، بیشتردر کار مدح وستایش هاشمی اند. اما ایراد عمده این دسته نادیده گرفتن رویشهای نوین و کنش های جدیداست.

که شایددر جهت گیری های اولیه بنیانگذاران انقلاب اسلامی بطور جدی در اولویتهای مطالعاتی وبرنامه ریزیهای استراتژی ونقشه راه ترسیمی، جای نداشته است. اما حقیقت انکار ناپذیری هستند که بطور طبیعی ودر سیر تکاملی نسلی،بوجود آمده وبا تاریخ وتفکر اولیه پدرانشان در انقلاب، فاصله معنا داری دارند.لذا این دسته که میتوان از آنها به نسل اول ودوم انقلاب یاد کرد،هرگونه نقد ونقلی از نسل جدید را حاصل تفکرات انحرافی وکپی برداریهای ناپخته غربی میدانند. وغرب رانیز همچنان دشمن اول خود پنداشته وبالطبع دربها را بروی هرگونه دگر اندیشی میبندند.اینان اگر هاشمی را تحلیل میکنند،صرفا سیمای ضد استکباری وجنگ و جهادش را برجسته میکنند واندیشه تجدد خواهی واصلاح طلبی ایشان را یا انکار ویا نقد و یا تا سر حد انحراف،نفی می کنند.

پس هاشمی در نزد این دسته ترکیبی از “سفیدی” و”سیاهی”است.این دسته که جهان را به خیر وشر تقسیم می کنند،حاضر نیستند که گواهی دهند که از هاشمی جزخیر ندیده اند.بلکه برای دورانهای مختلف زندگیش تعابیری از خیر وشر دارند.اینان هاشمی قبل از انقلاب ودهه های نخست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی راخیر ودهه های اخیر را هرگز!! 2_ دسته دوم افراد وگروهائی اندکه به نسل جدید تعلق دارند وهیچ خاطره ای از تلخی هاو مصائب دوران ستم شاهی ونقش مبارزان و انقلابیون در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با خود ندارند. وحوادث ورخدادها وشخصیت های سیاسی را تنها با اُمنیات وخواسته های امروزی خود می سنجند. اینان هرچند خواسته های معقول و بحقی دارند،اما در تحلیل افرادی همچون هاشمی، آنها را صرفادر ظرف زمانی امروز قرار می دهند وقضاوت میکنند. اشکال عمده این دسته،نیزبی توجهی وعدم اعتنابه ریشه ها وبخش عمده تاریخ سراسر جهاد و عُصر وحرج این شخصیت ها است.

دورانی که طی آن این شخصیتها با تمام وجود مبارزه کرده و پایه ها وبنیانهای فکری انقلاب اسلامی را پی ریزی کرده وبه پیروزی رسانده اند.این دسته نیز هاشمی را ترکیبی از “سیاهی”و”سفیدی” میدانند.اینان دهه های قبل از پیروزی را بخاطر ندارند ودهه های نخست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هاشمی را هم نقد می کنند.اما دهه های اخیر عمر ایشان که حمایتهای وی از حرکتهای اصلاحی مبرهن شده را برگ روشن حیاط ایشان می پندارند ومی ستایند. واین نمایه ی واقعی جامعه امروز ماست.وعمیقا بیانگرشکاف نسلی است. واین شکاف موجب ناپیوستگی فکری نسل قبل وبعداز انقلاب اسلامی است که روز بروزبیشتر شده وحوادث سیاسی دهه های اخیرنیز معلول این گسست نسلی و فکری است. و متاسفانه مدیریت نامناسب این حوادث نه تنها نتوانسته است که این فاصله را از بین ببرد،بلکه صرفا توانسته است دهانه این شکاف را لاپوشانی کرده وبه عدم جهری شدن آن دلخوش کرده است.

هاشمی از محدود شخصیتهائی است که متعلق به هر دونسل است.در واقع هاشمی درون این شکاف ودرحدفاصل نسلی قرار داشتند. هاشمی نخواست که صرفا به حوزه های علوم دینی ویا عصر خودش تعلق داشته باشد.بلکه ایشان بخوبی توانستند که به نسل نو هم تعلق داشته باشند.بهمین دلیل است که در مراسم تشییع پیکرایشان،جمعیت جوانانی محزون وماتم زده که به نسل جدید تعلق داشتند،اگربیش ازآدمهای نسل دهه های عصر رویش هاشمی نبودند،که آنها هم حضوری اندوهگین قابل توجه داشته اند،یقینا کمتر نبودند. حیات هاشمی را میتوان به سه دوره مبرهن تقسیم کرد:

1_دهه های قبل از پیروزی انقلاب اسلام. هاشمی در این دوران طلبه جوان انقلابی و ملازم حضرت امام(ره)مجتهدو بنیانگذار جمهوری اسلامی و همرزم بزرگان واستوانه های فکری وعملی دیگر انقلاب اسلا می.هاشمی در آن دوران از دسته روحانیونی بودند که بسان فرزند حضرت امام(ره) در صورتی که از کوزه حوزه آب می خوردند،آن کوزه را می شکستند.! هاشمی در ایجاد وپیروزی انقلاب اسلامی در رکاب حضرت امام(ره) ودر کنار انقلابیون دیگر، سهم نخست داشته ودر عین حالی که از خانواده متمکنی بوده و می توانستند زندگی مرفه وآسوده ای داشته باشد،اما راه دشوار انقلاب را برگزیدند و از زندان وشکنجه استقبال کردند وبرای آن هزینه های گزافی پرداخت کردند.ومال واموال خود رانیز بخدمت انقلاب اسلامی گرفتند.لذا رهبر انقلاب در نماز بر پیکرشان دعای خاص”اللهم اجعله مع المجاهدین ومع المنفقین” قرائت کردند!

2_ دوران دوم حیات هاشمی،به دهه های نخست بعدازپیروزی انقلاب اسلامی تعلق دارد.ایشان در این دوره از معدود شخصیت های مقتدرو ذی نفوذ و فعال مایشاء جمهوری اسلامی و معتمد رهبری انقلاب اسلامی بوده است. ونقش کلیدی درمدیریت و حل بحرانهای عمده ای مانند جنگ داشته است.ایشان با کیاست وفراست دوران سخت دفاع مقدس را مدیریت کردند وهمه ریسکها وفشارها و تهمتهایش را تقبل کردندوبه سر انجام رساندند. ودر عرصه های متعدد با پذیرش مسئولیت های مختلف، خلاءها را پر می کردند و در هرحال و جایگاهی بلحاظ فکری بعد از امام ورهبری،شخصیت دوم نظام بشمار می آمدند.

بهمین دلیل بعد از ارتحال حضرت امام، بانفوذترین کلام موثر در برگزیدن رهبری وخروج نظام از بحران فقدان رهبری، سخنان وگواهی های ایشان بود،که جمع علمائی مجلس خبرگان رهبری را متاثر نمود وحضرت آیت الله خامنه ای به رهبری برگزیده شدند.اما عملکرد سیاسی واجرائی هاشمی در اواخر این دهه ها، بویژه در دوران ریاست جمهوری، مورد نقد جدی ملی ومنطقه ای قرار داشت.بخصوص انتقادهای جدی ازدیدگاه تکنوکراتی اقتصادی و مدیریت فرهنگی وی. هاشمی دربعد اجتماعی واجرائ منطقه ای نیز مورد نقد مردم،از جمله در استان ما،نسبت به برخی طرح ها و اقدامات ایشان در دوران دولتمردی وی قرار داشت. نهضت سد سازی”که دلیل اصلی برای انتقال امروزی آبهای استان قرار گرفت” وطرح توسعه نیشکر”که آثار مخرب زیست محیطی بسیاری را بدنبال داشته” و…از جمله طرح وبرنامه های مورد نقدمردم ما است.

هر چند برخی اتهامات ضد قومیتی در حق ایشان،بویژه درخصوص مردم خوب عرب نیز مطرح است.امادرستی آنها مورد تردید وغیر موثق است. وبنظر می آیدغالبا ریشه در پروژه تخریب ایشان داشته است. وشاهداعتماد وباور ایشان به عربها همین بس که هاشمی، اگر تنها شخصیت مورد اعتماد ومحبوب کشورهای عرب همسایه نبودند،به یقین نخستین ومورد توجه ترین آنها است.شخصیت ایشان نزد این کشورها،حتی بر شخصیت انحصاری آقای خاتمی،داعیه دار گفتگوی تمدن ها، مقدم تر است. خدمات آقای هاشمی در دوران دولتمردی وی وحتی بعد از آن،در تسهیل خدمات حجاج ایرانی وباز کردن دربهای قبرستان تاریخی بقیع به روی حجاج جهان اسلام،صرفا مبتنی برهمین ارتباط معنوی ایشان و گفتمان محترمانه طرفینی بوده،بهیچ وجه قابل انکار نیست.

فراموش نکنیم که این حسن نظر واعتماد متقابل موجب شد که تنها شخصیت رسمی جمهوری اسلامی باشد که توانست بازدید رسمی از فدک داشته باشند. شاهد دیگر اینکه در عصردولتمردی ایشان رفت وآمد سران کشورهای عربی به ایران اسلامی بسیارقابل توجه بوده است.واینها گویای احترام وی به قومیت عرب است.هر چند اظهار نظر منقول اخیراز ایشان در خصوص اسامی تاریخی شهرهای استان مورد نقدودلخوری جدی قرار گرفت که متاسفانه فرصت ترمیم ورفع نگرانی برای ایشان فراهم نشد.

3_ دو دهه اخیر عمر هاشمی را میتوان دوران مردمی تر شدن هاشمی ونزدیکی بیشتر به نسل جدید بشمار آورد. اما این هاشمی در ورودش به نسل نو،بی چالش نبود.هر چند او در نهایت توانست اعتماد واقبال اندیشه نسل جدید رابا خود کند، اما برای مدتی مورد نقد واعتراض حرکتهای اصلاحی قرار داشت. هاشمی در دهه آخر حیات خودتوانستند بعنوان تنها استوانه ریشه دار انقلاب اسلامی باشند که در کسوت مدیر عالی نظام پشتیبان و پشتوانه اصلاح طلبان واعتدال گرایان باشند.ایشان پیوسته از دولت روحانی حمایت میکردند واعتدال را توصیه مینمودند وخود نیز بر بسیاری از جفاها وفشارها صبر وتحمل پیشه میکردند. نسل نو از این دوره ایشان تعبیر به هاشمی سفید یا هاشمی خوب میکنند.

ونسل قدیم وسنتی از این دوره هاشمی، به زعم خود بدلیل زاویه دار شدن ایشان با رهبری،از أن به هاشمی سیاه ویا هاشمی بد تعبیر می نمایند. بنابر این هاشمی شخصیت متمایزی است اما غیر قابل نقد نیست.صحبت وتمجید از هاشمی هم از نوع تقدیس نیست،بلکه از باب تکریم است.تکریم تنهاترین مردی که بدو نسل تعلق دارد. وتنها شخصیتی بود که امید بود بتوانددر کنار رهبری معظم انقلاب، فاصله این دونسل را پر کند وآشتی ملی ایجاد نماید. ونظام بتوانداز این گذر تاریخی بسلامت عبور نماید.البته آنچه بیان شد همه ی شخصیت هاشمی نیست.وباز هم در آینده از ایشان خواهیم گفت.انشاالله