پل سپید با بختی سیاه!!

آیا انتخابات شورا با همه اهمیتش باید سقف توجه ما باشد؟در همین چند روز اخیر اتفاقاتی به مراتب مهم در اطراف ما حادث شد و یا با بی توجهی مواجه شد و یا حداکثر با توجهی به شدت اندک، دو اتفاقی که غریبانه در کنار همدیگر معنای عجیبی می یابند.نخستین حادثه تشکیل جشن-واره ای بود […]

آیا انتخابات شورا با همه اهمیتش باید سقف توجه ما باشد؟در همین چند روز اخیر اتفاقاتی به مراتب مهم در اطراف ما حادث شد و یا با بی توجهی مواجه شد و یا حداکثر با توجهی به شدت اندک، دو اتفاقی که غریبانه در کنار همدیگر معنای عجیبی می یابند.نخستین حادثه تشکیل جشن-واره ای بود که نشان داد حوزه میراث فرهنگی در بهترین شکل از مدیریتی بی نشان رنج می برد، مدیریتی که نهایت منطقش در حوزه تقصیرات سازمان مطبوع، پناه بردن به چند اسب سوار است، سوارانی که البته نشانه ای برای نشان کردن گفته های مدیریت سازمان نه بر گردن داشتند و نه جامه شان شبیه مستند مدیریت مذکور بود.

در این میان امر جالب توجه این بود که مدیریت سازمان عریض و طویل میراث به جای پاسخگویی به شکلی مدرن و از طریق رسانه های متکثر استان و حتی به جای بهره بردن از جهان شگفت مجازی که میراث قرن بیست و یکم است و … با رجعتی تاریخی به فرایندهای قرن بیستمی و از طریق ارتباط با یکی دو نفر از بزرگواران منتقد، در پی رفع و رجوع موضوع به شکل گعده ای و سنتی با استفاده از سیم مسی تلفن به جای آن همه اپلیکیشن ارتباطی بوده و البته در پی این توضیح و مستند به روح باگذشت مردم بومی اهواز، این عزیزان متنی نگاشتند و با انتشار در فضای مجازی، اکسیژنی تازه برای مدیریتی فارغ از نشانه های میراثی ساختند، البته بماند که با همه این موارد، ابهام و پرسش هنوز در نقطه آغازین خانه کرده است و سازمان متولی جشن-واره دفرمه هنوز هم متحیر ساختن پاسخی در برابر سیل ویرانگر حقیقت است، این حقیقت که میان محتوا،شکل،جغرافیا و مردم شناسی جشن-واره مذکور اندک مشابهتی وجود ندارد.

اما اتفاق دیگر که آدمی را به شدت متحیر می کند این است که در بحبوحه جشن-واره سیاه بخت پل سفید خبری بر خروجی خبرگزاری ها منتشر شد به این معنی که شیراز به عنوان پایتخت جهان اسلام انتخاب شده و …، شیراز البته شهر زیبایی است، شهری ادبی که جانی چون حافظ و سعدی و دیگرانی را در خود جای داده و مهمتر حضور بارگاه برادر امام رضا این شهر را به هویت شیعی گره زده اما در این میان کدام مهمتر است دروازه ورود اسلام و تشیع بودن یا شهری که البته زیباست و …

حالا تلنبار پرسش های مردم اهواز و استان خوزستان بر سازمان های فرهنگی و ماترک فرهنگی آوار می شود اما مطمئن باشید و باشیم که پاسخی در میانه نخواهد بود! و اصلا چگونه می خواهند از بصیرت گم شده خود در موضوعی چنین مهم(پایتختی جهان اسلام) دفاع کنند و البته در بابی چنین مخاطب من همه مجموعه ها و سازمان های عریض و طویلی است که ((فرهنگ)) باب رزقشان است و طبعا شورای اهواز و کمیسیون فرهنگی اش با معاونتی به همین نام که بودجه اش شاید از بودجه برخی ادارات کل استانی هم بیشتر باشد مخاطب این پرسشند که در مقایسه اهواز و شیراز کدام یک برای چنین پایتختی اولی هستند؟

حالا ولی بازگردیم به نشانه هایی که نشان می دهند سازمان های متولی فرهنگ خود نیاز به آموزش و پرورشی هستند تا فرق میان فرهنگ و ..‌. را بدانند، اما چه کسی بودجه چنین کلاسی را متقبل می شود؟ البته بودجه هایی که عموما در مسیر جشن-واره هایی دفرمه هزینه می شوند و می سوزند با ارقامی که آموخته اند باید سکوت کرد چرا که سکوت بهترین راه برای ماندن است، پس زنده باد سکوت، زنده باد انتخابات شورا و زنده باد هر که می خواهد از پل سپید سیاه بختی بی سیرت بسازد.

غلامرضا جعفری