حکایت ناگفته ی راه آهن جنوب – ۱

علی عبدالخانی : اداره کُل راه آهن جنوب با مرکزیت اهواز نامی آشنا در طول دهه های گذشته لغایت ۱۰ سال اخیر بوده است. جایی از اماکن و املاکِ غربِ منطقه امانیه ی اهواز وجود ندارد که ریشه ی ثبتی و مالکیتی آن به راه آهن جنوب مربوط نشود. خاطرات شهروندان اهوازی در طول ۸۰ […]

علی عبدالخانی : اداره کُل راه آهن جنوب با مرکزیت اهواز نامی آشنا در طول دهه های گذشته لغایت ۱۰ سال اخیر بوده است. جایی از اماکن و املاکِ غربِ منطقه امانیه ی اهواز وجود ندارد که ریشه ی ثبتی و مالکیتی آن به راه آهن جنوب مربوط نشود. خاطرات شهروندان اهوازی در طول ۸۰ سال گذشته بشکل ناگسستنی به ایستگاه، قطار و راه آهن پیوند خورده است اما حال و روز این اداره ی نسبتاً قدیمی شبیه به سابق نیست و گویی مدتهاست که پویایی و نشاط از آن رخت بر بسته و به جمود و رکودی ممتد و تغییرناپذیر دچار شده است.

در رسانه ها کمتر به راه آهن جنوب اشاره می شود که این امر شاید انسجام مدیریتی را به اذهان تداعی کند و گواهی بر دقت و سلامت کارکرد و تحقق همه ماموریت های محوله باشد.قصد پیش‌داوری نداریم اما با تکیه بر استدلال و قرائن موجود و با بهره گیری از شیوه ی روزنامه نگاری استطلاعی در صدد بیان ضعف های مدیریتی در این اداره ی کُل هستیم لذا نقد پیشِ رو را با هدف روشنگری به خوانندگان عزیز تقدیم می ‌کنیم:

یکی از مباحث مهم در مدیریت حرفه ای بحث ثبات مدیریتی و چگونگی ابقای بیش از ۴ سال یک مدیر می است. براساس این مفهوم یک مدیر زمانی به بیش از مدت ۴ سال ابقا می شود که بتواند شایستگی‌های خود را بر اساس شاخص و معیارهای غیرقابل تردید به اثبات برساند بعنوان مثال در مفهوم مدیریتِ حرفه ای مدیر موردنظر باید جلوتر از برنامه های مدون و اهداف ترسیم شده یا برابر با آنها حرکت کند که در این حالت چنین مدیری بدلیل شایستگی و توانمندی نه تنها قابل ابقا است بلکه لیاقت ارتقا به حوزه ی بالاتر را نیز خواهد داشت. از این منظر ابقای مدیر راه آهن جنوب آن هم به مدت ۸ سالِ متوالی را چگونه می شود توجیه کرد؟ به بیان دیگر و طبق اطلاعات موجود چیزی به نام خلاقیت مدیریتی یا تحولات عملکردی یا جهش شاخص های کارکردی در طول مدیریت ایشان در اداره جنوب رخ نداده که بر این اساس ابقای مدیرِ مزبور به مدت ۸ سال از وجاهت منطقی و قانونی برخوردار نمی باشد.

خوشبختانه رویه های قانونی در سال‌های اخیر بر لزوم تمرکز اشتغال با عنوان استفاده از نیروهای بومی، انتخاب مدیران از کارکنان متخصص بومی، واگذار کردن پیمانها به پیمانکاران توانمند سالم و بومی و حتی تمرکز حساب‌های بانکی در محل اداره یا شرکت و… بوده است. دلیل این امر هم اعطای فرصت به ساکنان بومی بمنظور بهره مندی از مزایا و امکانات و رفع تبعیض های احتمالی و جلوگیری از رانت و امتیازات تحمیلی و اجحافی است.

فارغ از هر نگاه عجولانه یا انتفاعی، باید اشاره کنیم که اداره کُل زاگرس به مرکزیت اندیمشک کاملاً به حقوق خود واقف بوده و بومی محوری را تا صدرصد پیاده کرده بشکلی که همه ی پُستها و جایگاهها و نیروها مشخصاً از اندیمشک و مقررات محل محوری کاملاً در آن اداره رعایت شده است اما وضعیت در راه آهن جنوب که اداره ی مادر و ارشد بشمار می رود بگونه ای دیگر رقم خورده است.در راه آهن جنوب به مرکزیت اهواز تقریباً ۹۵ درصد جایگاهها و پُستهای کلیدی و معمولی در اختیار اشخاصی است که در دوره مدیرکُل فعلی از اداره اندیمشک به اهواز منتقل شده اند که این امر در منافات کامل با سیاستهای اعلام شده از طرف دولت و اهداف عدالت محورانه ی نظام تلقی می شود.

اداره راه آهن اهواز ۸۰ سال قدمت و وسعت تشکیلات و امکانات مادی و معنوی آن قابل مقایسه با بسیاری از ادارات کل دیگر نیست و به حکم منطق باید سایر ادارات همچون اندیمشک را از جهت نیروی متخصص تغدیه و تامین کند که متاسفانه چنین نیست و عکس آن اتفاق افتاده است.در مدت مدیریتِ مدیرِ فعلی راه آهن جنوب که خواستگاه اداری – شغلی ایشان اندیمشک است، شاهد گسیل تعداد قابل توجهی از کارکنان اداره کل زاگرس به اداره ی کُل اهواز بوده ایم.