شبه دیروزی که هست!!

یادم می آید در اوائل کار استاندار فعلی، ایشان دستوری داد مبنی بر اینکه مدیران من بعد از هیچ خبرنگاری و رسانه ای شکایت نکنند، البته دستوری کمی هم شداد و غلاظ بود، همان وقت من علیرغم دستور به ظاهر مهربانانه ایشان، با این دستور مخالفت کردم و وجیزه ای نوشتم که منتشر شد، منطق […]

یادم می آید در اوائل کار استاندار فعلی، ایشان دستوری داد مبنی بر اینکه مدیران من بعد از هیچ خبرنگاری و رسانه ای شکایت نکنند، البته دستوری کمی هم شداد و غلاظ بود، همان وقت من علیرغم دستور به ظاهر مهربانانه ایشان، با این دستور مخالفت کردم و وجیزه ای نوشتم که منتشر شد، منطق مخالفتم مبتنی بر این بود که از این دستور آنانی منتفع می شوند که خیلی هم نگران شکایتها نبوده اند که راستش اصلا نبوده اند، زیرا که این گروه در پی گفتن خبری نیستند، اینان قصد گفتن چیزی به نفع گروه مردمان را ندارند و خوشند با خوشی ولی نعمتانی که نامشان مدیر است، شاهدیم که عاشقان فلان مدیر بلافاصله عاشق ضدش هم می شوند، اگر تا دیروز فی المثل آقای مقتدایی استاندار محبوب و … بود، از صبح روز عزلش محبوبیت مثل همان حکم به جانشینش منتقل می شود و بی خیال اینکه محبوبیت و صفت هایی این چنین با امضای فلان وزیر به کسی تفویض نمی شود، بماند اینکه از اساس معلوم نبود فرد درگذشته/ازجهت اداری البت/ چگونه محبوب قلوب شده تا چه برسد که این محبوبیت منتقل هم بشود، به هر روی من با دستور آن روز استاندار مخالف بودم و می دانستم که سرگردنه بگیرانی که متاسفانه در یک تبدیل نقش تاریخی، از چاله میدانها به دفاتر رسانه ای نقل مکان کرده اند، از این دستور نمد خویش را می مالند و باز هم میدانی می شود یرای چاله های ذهنشان، چگونه؟ خواهم گفت.

این جماعت مذکور راه فشار بر مدیران ضعیف را خوب میدانند، اگر از طریق مودت و واسطه محبت و … از خدمات مدیر مذکور برخوردار نشوند، حالا با دستور تازه استاندار راه دیگرشان ساده تر شده، اگر تا دیروز کمی هم نگران دردسرهای شکایت بودند، از امروز آن روز، دیگر نگران شکایت نباشند و برای فشار به این مدیران هر راه رفته و نرفته ای را می توانند امتحان کنند، بی آنکه نگران چیزی باشند.پیشتر اما اشاره کردم که این جماعت شبه خبرنگار،شبه نگارنده،شبه دبیر و شبه سردبیر و کلهم شبه هر چه انواع رسانه ای، نگران شکایت مدیران نبودند چرا که عموما چیزی نمی گویند که خیر عامه در آن باشد و یکهو به تریج قبای مدیدی بربخورد، البته کسب خبر می کنند تا دنبال چاله چوله های انواع مدیران باشند و پس از کسب خبر، راهی برای ارتزاق پیدا کنند، راهی که در نهایت هم به نفع چنین مدیرانی است هم خودشان را به جاهی به جای چاهی میرساند.

در کنار جماعت فوق گفته اما دسته دیگری نیز هستند، دسته دیگری که شبه این و آنشان نمی توان گفت،در روزگاری که شبیه و شبح و شبه به تکرار تکثیر شده، روزگار شبه تماشاچیها،شبه بازیکنان،شبه بازیگران، شبه نماینده ها، شبه بازاریها، شبه مدیران و حتی شبه استانداران و وزیران و … در چنین روزگاری بودن این جماعت اصل ولو اندک غنیمت است، گروهی که خبر رسانی را زنده نگاه داشته اند در عصر شبه خبرها، جماعتی که دستشان در جیب کسی نیست و از دسترنج خود نه تنها چیزی به دست نمی آورند که معمولا هزینه هایشان نیز با کاستن از تعداد لقمه های خانواده تامین می شود، اگر اینان نبودند، همین اندک کلمه های شریف از یاد می رفت و آنچه می ماند مزاجی بود که مدح آقایان را وظیفه می داند، مزاجی که حقیقت را به تعداد سکه های طلا و مس و پولهای پر از ویروس کاغذی، هر بار به مسلخ می برد و ابایی ندارد اگر خنده های کریه جانی شبه آدمی را به نام آدمیت منتشر سازد.

در این میان اما اتفاق جالبی افتاده، اگر چون منی که از همان روز اول با دستور آن وقت استاندار تازه رسیده مخالفت کردم، روزی دستم برسد و طبق این دستور رفتار نکنم طبیعی است که جای تعجب نداشته باشد، خاصه که دیگر دلیلم در مخالفت ضدیت چنین دستوری با آزادی آدمی در اختیار واکنش خود است، دستوری که به نوعی تحدید آزادی دسته ای از آدمها بود که به جز قانون و مسیر مدون قانونی، کسی حق تحدید آزادیشان را ندارد، به هر روی اگر من به هر دلیلی این دستور را رعایت نکنم حرجی نیست، اما وقتی یکی از مدیران عزیز استاندار باشی، وقتی کسی باشی که کس شدنت با حکم انتصابی ممکن شد که امضای همین استاندار را دارد، وقتی چنین کسی باشی و دستور همین استاندار را رعایت نکنی و انگار که هیچ چیزی نگفته باشد! آدم متعجب و متحیر می ماند، متعجب که این چگونه ساختاری است که مرئوس کاری به کار رییس ندارد و رییس هم انگار فراموشی گرفتارش کرده باشد از یاد برده که دو سه سال پیش در حضور نزدیک به پنج میلیون انسان خوزستانی وعده داد که در دوران حاکمیت من کسی حق ندارد از خبرنگار جماعت شکایت کند با ژستی که آدم را به یاد ماندلا و گاندی انداخت.

و حالا خبر میرسد که از نعیم حمیدی شکایت کرده اند، کسی که از جمله دسته اول نیست، شبیه کسی نیست به جز همانی که هست، یک قلم و کاغذی و دوربین موبایلی که برای گفتن حقیقت،به دنبال هیچ شبیهی نمی گردد، او در جستجوی خود حقیقت است ولو اینکه حقیقت بحرانی باشد، در این میان نعیم حمیدی کار خودش را میکند اما آقای استاندار هم کار خودش را خواهد کرد؟ به یاد وعده ای که پیشتر داد! و اگر قرار است خبرنگاری نگران شکایت مدیران دستچین نباشد چه کسی بهتر از نعیم حمیدی خبرنگار؟

غلامرضاجعفری