عمو علی ، بابای مدرسه ما آسمانی شد!

ایمان و باوری به زلالی آب سرچشمه ها ، وجودی به صفای آسمان آبی ، قلبی پر مهر به طراوات باران داشت. صداقت در گفتارش موج می زد ، سادگی از لباس و سر و وضع اش هویدا بود ، سادگی و ژنده پوشی عمو علی از روی ناتوانی و کاهلی نیست زیرا او همیشه […]

ایمان و باوری به زلالی آب سرچشمه ها ، وجودی به صفای آسمان آبی ، قلبی پر مهر به طراوات باران داشت. صداقت در گفتارش موج می زد ، سادگی از لباس و سر و وضع اش هویدا بود ، سادگی و ژنده پوشی عمو علی از روی ناتوانی و کاهلی نیست زیرا او همیشه اهل کار ، تلاش و ریختن عرق جبین بود ، سال ها با وجود بازنشستگی ولی با ترازوی خود در خیابان امام خمینی (ره) روزگار می گذرانید ، عمو علی نسبت به حلال و حرام و رعایت حقوق شرعی بسیار حساس و پر وسواس بود.

سال ۱۳۶۵ وارد مدرسه راهنمایی و دبیرستان شهید شیخانی شدم ، همان روزهای نخست مجذوب صفا ، سادگی و صمیمیت او شدم . همه بچه ها او را “عمو علی” صدا می زدند ما نیز به این نام عادت کرده بودیم .عمو علی سرایدار آموزشگاه ما ساکن “آسیه اباد” بود هر روز صبح زود از اهواز به سمت ملاثانی حرکت و پیش از همه معلمان و دانش آموزان در مدرسه حاضر و دفتر استراحت دبیران و مدیر را آماده و مرتب می کرد.”عمو علی” تقید عجیبی به “وقت” و “قرار” داشت ، همیشه در موعد مقرر در محل کار حضور و پس گذراندن دو تایم صبح و بعد از ظهر آنهم بعد از رفتن همه دانش آموزان رهسپار منزل می شد.

“عمو علی” علاوه بر مرام و قلب پرمهر “خط بسیار زیبا” و چشم نوازی داشت ، همیشه بویژه در زنگ های تفریح من و سیدعلی جعاوله ، شریف منصوری ، فیصل مرداسی ، محمد دیلمی پور ، سعید نیسی ، سید علی اولاد الرسول ، فاضل حمیدی پور ، نوری سندی ، علی محامید ، ترکی منصوری و بسیاری از همکلاسی ها دفاتر پاکنویس را به او می دادیم تا نام و نشانمان را با‌ خط نستعلیق بر صفحه نخست یا جلد دفاتر بنویسد ، “ابوامیر” نیز با حوصله تمام این کار را انجام می داد. به یاد دارم روزی سید علی جعاوله هنگام زنگ تفریح که گعده های قصه گویی برپا بود ، به “ابوامیر” گفت : تو که خط خوبی داری و دیپلم داشتی چرا به ارتش نرفتی ؟ ابوامیر گفت ؛ اگر می رفتم می ترسیدم اسلحه را هنگام نگهبانی از من بدزدند و آنگاه من نمی تونم پولش رو به دولت بدهم! ، البته سیدعلی مثل همیشه با آن بذله گویی مثال زدنی با او ملاطفه و شوخی کرد.

سرایدار مدرسه ما محجوب ، کم حرف و امانت دار بود که مانند او نادر و کمیاب هستند ، با وجود کار خدماتی در مدرسه اما الگوی یک انسان مومن و شهروند منضبط بود .آخرین دیدار من با عمو علی بهار سال ۹۵ در خیابان امام خمینی ره اهواز بود که همراه با همسرم هدیه ای بمناسبت روز معلم تقدیم ایشان کردیم ، او نیز مانند یک آموزگار مهربان مرا به آغوش کشید و بارها مورد لطف قرار داد و دعای خیرش را بدرقه راهمان کرد.

شب گذشته حاج سلمان ساعدی خبر آسمانی شدن عمو علی ، بابای مدرسه مان را داد ، بسیار متالم و متاثر شدم ، گویا یک عضو خانواده خود را از دست داده و می دانم این احساس نیز در وجود همه معلمان و دانش آموزان آن دوره هست . زنده یاد علی حمیدی (ابوامیر) و مرحوم حاجی پور جز میراث ۳۵ ساله دبیرستان شهید شیخانی ملاثانی هستند که یادشان در خاطره ها ماندگار خواهد بود. بنده مصیبت درگذشت عمو علی را به خانواده محترم ایشان ، معلمان و دانش آموزان ملاثانی تسلیت می گویم.

یادش گرامی

نعیم حمیدی
مرداد سال ۱۳۹۶