عاشورا در اهواز ؛ از بازار عبدالحمید تا مسجد فاطمیه!

عاشورا يكي از رويدادهايي است كه در خاطره كودكي اغلب ما نقش بسته است. براي بچه ها عاشورا دنيايي ديگر است . دنيايي از شور و فداكاري ، دنيايي از محبت و همكاري . دنيايي از هيجان و بي تابي. عاشورا را از بازار عبدالحميد در خيابان عبدالحميد و تكيه بازاريان و نوحه و چاي […]

عاشورا يكي از رويدادهايي است كه در خاطره كودكي اغلب ما نقش بسته است. براي بچه ها عاشورا دنيايي ديگر است . دنيايي از شور و فداكاري ، دنيايي از محبت و همكاري . دنيايي از هيجان و بي تابي. عاشورا را از بازار عبدالحميد در خيابان عبدالحميد و تكيه بازاريان و نوحه و چاي زعفراني اش بياد دارم. عبدالحميد نام پسر شيخ خزعل است .

25887_210

يكي از مقر هاي استقرار شيخ خزعل ، در همين خيابان و در بخش جنوبي آن بود. متاسفانه اين محل تاريخي ، پس از انقلاب تخريب و تبديل به ترمينال گرديد . حميديه فعلي نيز از نام پسر شيخ خزعل امروزه بجا مانده است. در بازار عبدالحميد ، پدر و عمو رمضان ، عبده و سلطانعلي ، از بانيان اين مراسم در بازاربود. خانه قديم ما كنار حسينيه جاسم مسعودي بود خيابان عبدالحميد پايين تر از خيابان فردوسي و محل استقرار بخشي از صبي ها نيز بود. صبي ها در ابتدا در منطقه عامري ( كنار علي ابن مهزيار ) يا اهواز قديم كه در تاريخ بنام سوق الاهواز آمده است اسكان داشتند و بعدها به خيابان عبدالحميد و خسروي آمده بودند.

در پنج – شش سالگي از خانه پدربزرگ مان در خيابان فردوسي ، به اول كيان پارس كه بدليل داشتن ميدان به فلكه اول كيان پارس معروف بود نقل مكان كرديم. كيان پارس در اين سال ها يعني اوايل دهه چهل در سمت شرق و در جوار كارون ، كشاورزي و در نواحي غربي تا محدوده ريل قطار كلا بياباني و لم يزرع بود. اراضي كيان پارس عمدتا متعلق به زرتشتيان و شركتي بنام مزديسنان بود، هنوز هم برخي از خانه ها ، از جمله خانه پدري ما ، سند شركت مزديسنان را دارد.

از گذشته هاي دور زرتشتيان در اين ناحيه و در دو طرف رود كارون اسكان داشته و به كشاورزي اشتغال داشته اند و بنا به نقلي شنيده شده ، امام هشتم شيعيان پس از عبور از بصره به اهواز امد و در منطقه اي زردتشتي نشين بيتوته كرده است و به گاه بيماري اش – كه در تابستان بوده است ، درخواست نيشكر و گياهي ديگر را نمود كه گوياي شيوع و شهرت كشت نيشكر در خوزستان و آگاهي امام از اين مساله است. اكنون نيز آرامگاه زردتشتيان در منطقه شمال شرقي كيان پارس و پشت پمپ بنزين ( نزديك مخابرات ) قرار دارد و ساختمان مركز فرهنگي آنها پس از انقلاب نيز مصادره و شايد امروز به آنها بازگردانده شده باشد.

همسايگان زرتشتي ما ، باستاني همه ساله در عاشورا به مسجد ما براي پخت و پز عاشورا كنم مالي هم مي كرد. هنگامي كه پدر و عمو دو قطعه از زمين هاي ارباب فريدون را خريدند ، دو خانواده عرب بنام زاير ملوح و زاير خضير نيز همسايه ما بودند. ادعاي انهابر سر زميني در كنج و نبش خيابان باعث اختلاف آنها بود و با وساطت عمو و پدرم ، هر دو رضايت دادند تا اين قطعه براي مسجدي در نظر گرفته شود .

بعدها خانه زاير ملوح به آقاي صابري ، – برادر عباس صابري معروف و سپس آقاي حياتي و سپس با تلاش هيت امناء خريداري و اكنون جزء مسجد گرديده و متصل به خانه پدري ماست. كيان پارس از دو بخش بياباني و كشاورزي تشكيل شده بود .بخش كشاورزي در سمت كارون و كلا متعلق به زرتشتيان بود . از خانه ما تا چشم كار مي كرد بيابان بود باغي بنام باغ فضلعلي كه اكنون بيمارستان مهر است و باغي كه اكنون در ضلع شمالي خيابان پهلوان است بنام باغ عليرضا ( عليرضا نام پسر باغبان آنجا بود و ما بچه ها بنام عليرضا مي خوانديمش ) . در كنار اين باغ پرورشگاه فرح قرار داشت كه پس از انقلاب توسط بهزيستي به واحدهاي تجاري تبديل شد.

ان موقع و در كودكي فاصله ها ، معنا و مفهوم ديگري داشت از خانه تا باغ عليرضا خيلي راه بود ، و اكنون تنها چند دقيقه پياده روي است. از كودكي تا كنون خيلي از حقايق اين گونه دچار تغيير ويا اصلاح و تكميل شده است. خيلي مسايل به همين سادگي تغيير مي كند. گذر سن ، تغيير منظر نگاه و ديد ما ، تجربيات و ديدن دنياي ديگران از منظر آنان. فهم ما از حقايق تغيير مي كند اما حقايق انساني ، وبر مدار انسان بودن و انسان ماندن هميشگي است .

اما حسين حقيقت هميشه تاريخ است و باور به حسين و راه حسين ماندگار است مسجد فاطميه كيان پارس تنها مسجد در كل منطقه كيانپارس تا انقلاب اسلامي بود. پس از انقلاب شايد بيش از ده مسجد ساخته شده است.

فعاليت هاي انقلابي و مذهبي و عزاداري ها در كيان پارس توسط نسل اول مسجدي ها بود. شهيداني چون فواد وهابي ، سيد محمد موسوي ، غلامرضا بيدهندي ، عارف آوازي ، سعيد صوفي … ازنسل اول اين مسجد و ديگر شهداي عزيزي كه در طول جنگ به خيل رستگاران پيوستند. و فعالاني چون سعيد دشت بزرگ ، مهدي روحاني ، محمد جاويدان ، اكبرحجّاري ، احمد بيدهندي ، سهيل اديب مقدم ، منصور سليماني فر ، رضاو مهدي سميع و …..اما پس از جنگ ، مسجد كاملا درمسير فكري و سياسي ديگري قرار گرفت ، و اكثر قديمي هاي مسجد از مسجد رانده شدند. در اوايل جنگ ، شيخ سعدي كه فردي معتدل است امام جماعت شد و بعد شيخ محترم ديگري كه نگاهي افراطي به سياست و مذهب داشت.

هنوزهم پدرم در اين مسجد مانده است و بدليل من ، گاه مورد طعنه قرار مي گيرد ، اما كلا برخورد احترام آميز با او و به توصيه امام جماعت مسجد مراعات مي گردد. من دراين مسجد بزرگ شدم. در اين مسجد عاشورا با نوحه بوشهري ها ساز مي شد . ناصر و منصور كاردان و مرحوم سفيد رو نوحه خوان هاي ما بودند. داد و ستد موسيقي ايراني با نوحه و تعزيه امري جديد نيست. ان هنگام هم نوحه هايي با تقليد از ملودي و آهنگ برخي خوانندگان متداول بود. شيعه باز از تو غم با آه و الم به سر و سينه بر زن كه زنو شد محرم ياران اين چه شوري است كز نو بپا شده گويا ماه ماتم از نو بپا شده نام بخشو ي بوشهري را در مسجد و از سبك خواندن ناصر و منصور آموختم .

سبكي كه مكتب نوحه خواني جنوب را در سيطره خود دارد. بخشو در ٤١ سالگي و در سال ١٣٥٦ درگذشت. ناصر تقوايي فيلمساز بزرگ خوزستاني ، در مستندي ماندگار بنام اربعين در سال ١٣٤٩تصوير و صداي بخشو را ماندگار كرد. شايد اين مستند، تنها فيلمي است كه بخشو را بتصوير كشيده است. امروز رسم گل مالي بر سر و صورت ، بيشتر در لرستان متداول است.

مرحوم سفيد رو ، كه ملايري بود، نوحه خوان و رسم گل مالي را در عاشورا اجرا مي كرد و عزاداران و دسته سينه زني را پياده تا امام زاده عباس را مي بردند. مهاجران ملايري ، و بروحردي حلقه اي از ساكنان شهر اهواز بودند كه بدنبال يافتن كار به خوزستان آمده بودند. امامزاده عباس بر روي تپه اي در سمت رودخانه و ميان فلكه دوم و سوم بود .مردم براي زيارت به آنجا مي رفتند .

هنوز اين محل وجود دارد ، اما شايد بدليل عدم سنديت قطعي و تاريخي ، امروز از رونق افتاده است . بنا بقولي منتسب به جلال آل احمد ، بوجود آمدن برخي از اماكن و قدم گاه ها چنين است كه يكي خواب مي بيند و ديگري باني ساختش مي شود و ديگري توليت آنرا بر عهده مي گيرد و اينگونه است كه برخي قدم گاه ها شكل مي گيرند. اما در هر حال كاركرد اجتماعي خاصِ خود را دارند و محلي براي تجمع و راز و نياز و حاجات مردم مي شوند. مراسم عاشورا امروز بيش از گذشته پرسوز و نوا تر شده است. شايد حس ناستولوژيك آدمي است كه هميشه گذشته را با شور و صفا و با اخلاص بيشتر مي يابد. مردم ساده تر ، اما مهربان تر بودند. كم تظاهر ، اما دين دارتر بودند.

امروزه گستره مراسم بيشتر ، اما آيا مردم هم بهترشده اند ؟

آيا مردم مهربان تر از گذشته اند ؟

آيا رعايت حق را بيشتر مي كنند ؟

آيا حق طلبي و حق گويي كه جوهره قيام كربلاست بيشتر شده است ؟

آيا ريا و تظاهر و تملق بيشتر نشده است. ؟

آيا آزادگي و حق گويي حسين راه و رويه ماست ؟

آيا منطق دين حسين، منطق دين ماست؟.

محمد كيانوش راد

عاشوراي ١٣٩٥