با حمد و سوره ای دلتنگیهایمان را وا کنیم! / صادق تمیمی
غریبمان گذاشتند، اما هیچگاه خود غریب نماندند…به پنجشنبه رسیدیم، میرویم و با حمد و سوره ای دلتنگیهایمان را وا کنیم و برگردیم… سر هر مزار زمزمه اشک و درد است ، درد فراق و خاطره،،هرکس با عزیز از دست رفتهاش سخن میگوید ، خواهری با برادر شهیدش آرام و نجواکنان دردودل میکند، از او میخواهد […]
غریبمان گذاشتند، اما هیچگاه خود غریب نماندند…به پنجشنبه رسیدیم، میرویم و با حمد و سوره ای دلتنگیهایمان را وا کنیم و برگردیم… سر هر مزار زمزمه اشک و درد است ، درد فراق و خاطره،،هرکس با عزیز از دست رفتهاش سخن میگوید ، خواهری با برادر شهیدش آرام و نجواکنان دردودل میکند، از او میخواهد در آن سوی آسمانها برایش دعا کند… صورت اشک آلود مادری که با نگاه سنگ قبر فرزندش را نوازش میکند…و گوشه ای دیگر فرزندی مشکلاتش را با مادرش میگوید…خدایا! این چه حکایتی است، حکایت دیدار با آنانکه ما را غریب و تنها گذاشتند و خود هیچگاه طعم غربت را نچشیدند…
سلام دوست دلتنگم…پنجشنبه ها حکایتی دیگر دارند؛ از فراق و دلتنگی…یاد شهیدان و عزیزان از دست رفته، یاد پدران و مادران و آنان که دیروز بودند و امروز یادشان آرامبخش دلهای تنگ ماست که دو دستی به دنیا چسبیدهایم!!
صادق تمیمی – پنجشنبه ۲۸ آبان ۹۴
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰