هويت دوستى يا نژادگرايى؟ / *مسعود كنعانى

نژادپرستى براى بنده از جمله منفورترين واژگان قاموس زندگى ام بوده و هست. اصولا معتقدم يك انسان نژادپرست هم كور است و هم كر و صريحتر اگر بخواهم او را وصف نمايم يك احمق تمام عيار مى باشد. دلايل براى اين تعبير خود بسيار دارم لكن مى گذرم. فقط به اين جمله بسنده ميكنم كه […]

نژادپرستى براى بنده از جمله منفورترين واژگان قاموس زندگى ام بوده و هست. اصولا معتقدم يك انسان نژادپرست هم كور است و هم كر و صريحتر اگر بخواهم او را وصف نمايم يك احمق تمام عيار مى باشد. دلايل براى اين تعبير خود بسيار دارم لكن مى گذرم. فقط به اين جمله بسنده ميكنم كه نژادپرستان غير از خود را نمى بينند و هرگز مايل به شنيدن حرف ديگران نيستند و خود را در دايره بسته و تنگ تفكرات نژادپرستانه خود زندانى ساخته اند…آيا اين چيزى جز حماقت است؟!

اما گاهى بين دو مفهوم مجزا و جداگانه ،خلطى صورت مى گيرد كه نخبگان فرهنگى و فكرى جامعه در جهت آگاه سازى بويژه نسل جوان و تعريف اين دو مفهوم به آنان بايد دست به كار شوند. هويت طلبى و هويت دوستى با نژادپرستى و اعتقاد به برترى نژادى دو مفهوم كاملا متفاوت و بلكه متناقض هستند. بهمان اندازه كه اصالت و هويت، مفاهيمى بلند و قابل احترامند اما نژادپرستى و خود برتر بينى نژادى ،تفكرى منفور و متحجرانه است و حتى در جوامع عقب مانده اينك به يك ضد ارزش تبديل شده است. مدتى است كه شاهد رشد چنين تفكراتى در سطح جامعه هستيم و متاسفانه رسانه رسمى كشور گاه به اين موضوع دامن مى زند كه باعث انگيزش احساسات افراد و بويژه نسل جوان ميگردد. نگارنده ضمن تقبيح اين اقدامات نابخردانه و يا با خوشبينى، اشتباهات سهوى مكرر ،معتقدم اگر هم اهانتى متوجه قشرى ميگردد لزوما نبايد حركات احساسى ،انفعالى و هرج و مرج واكنشى مطلوب بحساب آيد و تبديل به يك رويه در پاسخگويى به خاطيان شود. بلكه بايد بسمتى حركت نماييم كه قانون اولين معترض اين افراد و گروهها باشد. چه بسا چنين حركتهاى احساسى و خالى از دورانديشى ،همانى باشد كه فتنه انگيزان به دنبالش باشند.

يعنى افتادن به دام نژاد گرايى و نژاد پرستى كه در اين حالت بايد پذيرفت آغاز يك انحطاط فرهنگى خواهد بود. در شرايطى كه همه انسانهاى كره خاكى تبديل به ساكنان يك خانه شده ايم و سرعت ارتباط و تبادل اطلاعات هرلحظه در حال فزونى ميباشد ديگر سخن گفتن از نژاد و تفاخر به گذشتگان، جهل و كم سوادى گوينده را مى رساند و بايد نخبگان هر قوم و نژادى به صحنه روشنگرى وارد شده و مردم را از عواقب چنين تفكراتى آگاه سازند. ضمن اينكه نبايد رسانه هايى مثل صداوسيما و نشريات و يا اصحاب تريبون را نيز از نقد آگاه كننده بى نياز دانست. بايد بصراحت به آنها گوشزد كرد كه هويت نه دادنى است و نه گرفتنى و تلاش بسيارى در طول تاريخ شده است كه بتوانند يكسان سازى نمايند.

اما باز هم يك عرب ،عرب ماند و يك ترك همچنان ترك است و كرد و بلوچ هم بر اصل خود مانده اند! پس بياييم..طرحى نو در اندازيم….. بياييد همديگر را همانگونه كه هستيم بپذيريم..به قابليتها و استعدادهاى ذاتى و خدادادى يكديگر احترام بگذاريم و مبنا قرار دهيم نه نزديكى و همسانى قومى و نژا دى را…. هويت و اصالتهاى متفاوت را بپذيريم اما دست در دست يكديگر در جهت اعتلاى مفاهيم بلند انسانى و اخلاقى گام برداريم.. بياييم …به مفهوم وجودى انسان كه نقطه اشتراك همه ماست بينديشيم و پيش از هرچيز به اين امتياز والا بباليم و مفتخر باشيم كه خداوند بزرگ همه ما را انسان آفريده است